آخرین نبرد 🟦🟥گاهی وقتا توی زندگی یه نشونه هایی رو حس میکنم. ولی بعدش با خودم میگم زندانی هایی که هیتلر توی اردوگاه کار اجباری ازشون کار میکشید و آخر سر هم میفرستادشون کوره آدم سوزی هم دلشون میخواست خدا باشه و نجاتشون بده ولی....نمیدونم شاید اون نشونه ها توهمه شایدم همش اتفاقیه... به هر حال همونقدر که اتفاقات بد و بدشانسی واست توی زندگی اتفاق میفته همونقدرم احتمال داره اتفاقات خوب واست بیفته و خوش شانسی بیاری. سعی میکنم دیگه زیاد به این قضیه فکر نکنم سعی میکنم انسان باشم کار درست رو همیشه انجام بدم سعی میکنم زندگی رو واسه بقیه بهتر کنم. حالا اگه خدایی بود که هوامو داشت خب خوشحال میشم اگه نبود یا بود ولی اهمیت نمیداد بهم هم مهم نیست حداقل وجدانم آسوده هستش و آخرش با خیال راحت میتونم بمیرم