🌹 درود بر شما ارجمندان ، همانند آدینه های گذشته با معرفی شاعری از بوستان شعر و ادب پارسی در خدمتتان هستیم 🌹
جامی
نورالدّین عبد الرّحمن بن احمد بن محمد در ۲۴ آبان ۷۹۳ (۲۳ شعبان ۸۱۷ هجری) چشم به جهان گشود. این شاعر ایرانی تخلص جامی را به دو دلیل برای خود انتخاب نمود نخست به خاطر زادگاهش جام و دیگری به دلیل ارادتش به شیخ احمد جام معروف به ژنده پیل بود. وی به خاتم الشعرا همهچیزدان، شاعر، موسیقیدان، ادیب و صوفی نامدار فارسی زبان سده ۹ قمری ملقب است.
زندگی نامه عبدالرحمن جامی
نسب جامی از طرف پدرش به محمد بن حسن شیبانی، فقیه معروف حنفی سده ۲ قمری میرسد. او روزگار کودکی و تحصیلات مقدماتی را در خرگرد جام، که در آن زمان یکی از تبعات هرات بود در کنار پدرش گذراند. همراه پدرش در حدود سیزده سالگی به هرات رفت و در همانجا به تعلم و تعلیم پرداخت و قسمت عمده حیاتش نیز در همانجا سپری شد و از آن زمان به جامی شهرت یافت. وی در شعر ابتدا به نام دشتی تخلص میکرد.
او مقدمات ادبیات فارسی و عربی را نزد پدرش آموزش دید و در مدرسه نظامیه هرات که از مراکز علمی معتبر آن زمان بود، مشغول به تحصیل شد و توانست علوم متداول زمان خود را همچون صرف و نحو، منطق، حکمت مشایی، حکمت اشراق، طبیعیات، ریاضیات، فقه، اصول، حدیث، قرائت، و تفسیر را به خوبی بیاموزد و از محضر استادانی چون خواجه علی سمرقندی و محمد جاجرمی بهره ببرد. در این دوره بود که جامی با صوفی گری آشنا و مجذوب آن شد و در حلقه مریدان سعدالدین محمد کاشغری نقشبندی درآمد و به تدریج چنان به مقام معنوی خود افزود که بعد از مرگ مرشدش خلیفه طریقت نقشبندیه (یکی از طریقتهای تصوف و عرفان میباشد) گردید.
پس از گذشت چند سالی عبدالرحمن جامی راه سمرقند را در پیش گرفت و در سایه حمایت پادشاه علم دوست تیموری الغ بیگ به کانون تجمّع دانشمندان و دانشجویان تبدیل شده بود. در سمرقند استادانش تحت تاثیر ذکاوت و دانش او قرار گرفتند. او که سرودن شعر را در جوانی آغاز کرده و در آن شهرتی یافته بود، با تکیه زدن بر مقام ارشاد و به نظم کشیدن تعالیم عرفانی و صوفیانه به محبوبیتی عظیم در میان اهل دانش و معرفت دست یافت.
مطرب امشب ساز کن با ناله من چنگ را
آتشی دیگر فروز این سوزناک آهنگ را
بس که نالیدم ز درد دوری آن سنگدل
دل به درد آمد ز آه و ناله من سنگ را
دورم از یار و نیارم سوی او رفتن که اشک
ساخت دریا گرد من فرسنگ در فرسنگ را
رازم آخر فاش خواهد شد چه سان پوشم ز خلق
چهره زرد و سرشک ارغوانی رنگ را
هست آسیب تنت آزار جان بیدلان
اندکی آهسته تر بند آن قبای تنگ را
بهر تیرت جنگ دارد جان به دل لطفی نمای
تیر دیگر سوی جان انداز و بنشان جنگ را
جامیا طغرای دولت خواهی از سلطان عشق
خط رسوایی بکش منشور نام و ننگ را
جامی به افتادگی و گشادهرویی شهرت داشت و با اینکه زندگی بسیار سادهای داشت و هیچگاه ستایش زورمندان را نمیگفت، شاهان و امیران همواره به او ارادت میورزیدند و خود را مرید او میدانستند. جانشینان الغ بیگ خصوصاً سلطان حسین بایقرا و امیر او علیشیر نوایی تا آخر عمر او را محترم میداشتند و اوزون حسن آق قویونلو، سلطان محمّد فاتح پادشاه عثمانی و ملک الاشراف پادشاه مصر از ارادتمندان او بودند.
آثار عبدالرحمن جامی
رساله و کتابهای نظم و نثر زیادی از جامی به فارسی و عربی باقی مانده است.
آثار منظوم:
جامی اشعار خود را در دو مجموعه بزرگ گردآوری کرده و دیوانهای سهگانه او شامل قصاید و غزلیات و مقطعات و رباعیات است. او دیوان خود را در اواخر عمر به تقلید از امیر خسرو دهلوی در سه قسمت زیر گردآوردی نمود:
فاتحة الشباب (دوران جوانی)
واسطه العقد ( اواسط زندگی)
خاتمهة الحیاة (پایان زندگی )
ای با تو ز گل فراغ ما را
گل بی تو به سینه داغ ما را
در باغ گل از تو می برد بوی
بوی تو برد به باغ ما را
دارد شب هجر شعله آه
در عشق تو بر چراغ ما را
گنجی و ز مفلسی خیالت
جا ساخته در دماغ ما را
دل رفت و نشان ز هر که پرسم
سوی تو دهد سراغ ما را
ماییم و صفیر عندلیبان
خوش نیست نفیر زاغ ما را
مشغولی عشق داد جامی
از شغل جهان فراغ ما را
دیوان غزلیات: این دیوان را عبدالرحمن جامی در سال ۸۸۴ تدوین و تنظیم کردهاست. قصاید جامی در توحید و نعت پیامبر اسلام و صحابه و اهل بیت و نیز مطالب عرفانی و اخلاقیاست. جامی همچنین قصایدی در مدح یا مرثیه سلاطین و حکمای زمانش سرودهاست. غزلیات جامی غالباً از هفت بیت تجاوز نمیکند و اکثراً عاشقانه یا عارفانه است.
از خارخار عشق تو در سینه دارم خارها
هر دم شکفته بر رخم زان خارها گلزارها
از بس فغان و شیونم چنگی ست خم گشته تنم
اشک آمده تا دامنم از هر مژه چون تارها
ره جانب بستان فکن کز شوق تو گل در چمن
صد چاک کرده پیرهن شسته به خون رخسارها
تا سوی باغ آری گذر سرو و صنوبر را نگر
عمری پی نظاره سر بر کرده از دیوارها
زاهد به مسجد برده پی حاجی بیابان کرده طی
آنجا که کار نقل و می بیکاری است این کارها
هر دم فروشم جان تو را بوسه ستانم در بها
دیوانه ام، باشد مرا با خود بسی بازارها
تو داده بار هر خسی من مرده از غیرت بسی
یک بار میرد هر کسی بیچاره جامی بارها
از جامی مقطعات و رباعیاتی نیز باقی مانده که یا محتوی آن مسائل عرفانی بوده و اشاره به حقایق صوفیانه دارد یا نکته لطیف عاشقانهای در آن نهفته است.
دیوان بینقاط
در تمامی واژههای این دیوان جامی هیچ حرف نقطهداری استفاده نشده است.
هفت اورنگ
که خود مشتمل بر هفت کتاب در قالب مثنوی است. جامی در شیوهٔ سرایش این اثر، از شعرای پیشین و بهطور مشخص از نظامی گنجوی تأثیر پذیرفته است.
مثنوی اول نخست ، سلسله الذهب
سلسلةالذهب (زنجیره طلا) به سبک حدیقة الحقیقه سنایی و در سال ۸۸۷ سروده شده است، در این مثنوی از شریعت، طریقت، عشق و نبوت از دیدگاه عرفانی سخن رفتهاست. این مثنوی بر وزن فعلاتن مفاعلن فعلن میباشد.
مثنوی دوم ، سلامان و آبسال
سلامان و آبسال که به نام سلطان یعقوب ترکمان آق قویونلو است و در سال ۸۸۵ تألیف شده است. حکایت سلامان و آبسال نخستین بار در شرح اشارات خواجه نصیرالدین توسی و اسرار حکمه ابن طفیل آمده بود که جامی آن را به نظم فارسی درآورده و این مثنوی بر وزن: (فاعلاتن فاعلاتن فاعلن) میباشد.
مثنوی سوم ، تحفه الاحرار
تحفة الاحرار (هدیه ی آزادگان) نخستین مثنوی تعلیمی جامی است که به سبک و سیاق مخزن الاسرار نظامی سروده شده است. در این کتاب اشارتهایی به آفرینش، اسلام، نماز، زکات، حج، عزلت، تصوف، عشق و شاعری آمده است. در انتهای این مثنوی جامی به فرزند خود ضیاءالدین یوسف پندنامهای نگاشته است که در آن از جوانی خود یاد کردهاست. این کتاب بر وزن: (مفتعلن مفتعلن فاعلن) سروده شده است.
مثنوی چهارم، سبحة الابرار
سبحةالابرار(نیایش نیکوکاران) و آن نیز مثنوی تعلیمیاست که در سال ۸۸۷ سروده شدهاست و در آن تعالیم اخلاقی و عرفانی در باب: (توبه، زهد، فقر، صبر، شکر، خوف، رجا، توکل، رضا و حب) آمده است. این کتاب بر وزن: (فعلاتن فعلاتن فعلن) نوشته شده و میتوان گفت نخستین و شاید آخرین اثری باشد که دارای این وزن است.
مثنوی پنجمی ، یوسف و زلیخا
یوسف و زلیخا مثنوی عشقی به سبک خسرو و شیرین نظامی و ویس و رامین فخر گرگانی است که به نام و یاد پیامبر و بیان معراج و مدح سلطان حسین بایقرا آغاز میشود. در این کتاب جامی از سوره یوسف در قرآن و نیز از روایات تورات در سفر پیدایش بهره برده است. تاریخ تألیف این کتاب را سال ۸۸۸ هجری دانستهاند. جامی این کتاب را بر وزن: (مفاعیلن مفاعیلن فعولن) آورده است.
مثنوی ششم ، لیلی و مجنون
مثنوی ششم لیلی و مجنون مثنوی عشقیاست که به وزن لیلی و مجنون نظامی و امیرخسرو دهلوی ساخته شده است. این کتاب درباره عشق لیلی و مجنون بوده و شباهت بالایی با لیلی و مجنون نظامی دارد. این کتاب بر وزن: (مفعول مفاعلن فعولن) سروده شده است.
مثنوی هفتم ، خردنامه اسکندری
خردنامه اسکندری که مثنوی تعلیمی در حکمت و اخلاق است و در آن از حکیمان یونان از سقراط، افلاطون، ارسطو، بقراط، فیثاغورث و اسکندر سخن رفتهاست. این کتاب بر وزن شاهنامه فردوسی بوده و به سبک اسکندرنامه نظامی نگاشته شده است.
آثار نثر
بهارستان
بهارستان: که نام دیگر آن روضة الاخیار و تحفة الابرار است کتابی منثور (به زبان بیان عادی، و نه شعر و نظم)، اما آمیخته به نظم و شعر است که بخشهایی از آن را به پیروی و تقلید از گلستان سعدی نگاشته است.
شواهد النبوه:
این کتاب با مباحثی در اثبات نبوت حضرت محمد (ص) پیامبر اسلام تدوین و تنظیم شدهاست که طی آن شواهد روایی و دلائلی نقلی بر اثبات حقانیت پیامبر اسلام آوردهاست. به همین دلیل با شواهد و دلایل، نبوت، حضرت محمد (ص) را براساس سلسله مراتب تاریخی قبل از ولادت تا بعد از رحلت وی طبقهبندی نموده است. سپس برخی معجزات او را شرح دادهاست. در بخشی دیگر عبدالرحمن جامی با اشاره به احوال و خصوصیات مهم خلفای راشدین و ذکر کرامات آنها و اهل بیت پیامبر، به زندگی و احوال یاران و دوستان وی میپردازد.
نحفات الانس
نفحات الأنس من حضرات القدس کتابی است به نثر فارسی نوشتهٔ عبدالرحمان جامی که شرح زندگی عارفان و صوفیان مسلمان از سدههای نخستین تا زمان خود نویسنده را در بر دارد. این کتاب بازنویسی کتاب طبقات الصوفیه اثر خواجه عبدالله انصاری است. این کتاب را جامی به پیشنهاد امیر علیشیر نوایی نگاشت.
جامی در ۲۷ آبان ماه ۸۷۱ در شهر هرات دیده از جهان فرو بست ، آرامگاه ایشان در شمال غربی هرات قرار گرفته است.
درد هجران را نباشد نسبتی با رنج مرگ
درد هجران روزگاران رنج مردن یکدم است
هر طبیبی راکه پرسیدم علاج عشق گفت
درد عاشق بی مداوا داغ او بی مرهم است
خانه ام را سقف غم دیوار محنت در بلاست
کس چنین خانه ندیده تا بنای عالم است
عاشقان بسیار داری گر چه جامی از همه
کم بود در دام تو چون او گرفتاری کم است
روحش شاد