مطلب ارسالی کاربران
«کمتریل ها، مورجلن ها، غبار هوشمند و ارتباط با آرکان ها»قسمت۲
«کمتریل ها، مورجلن ها، غبار هوشمند و ارتباط با آرکان ها»
یعنی نه تنها خود اعصاب حساس می شوند، بلکه نانوکریستال های باریوم استرانسیوم تیتانات هم هستند که باریوم و استرانسیوم را روی سطح ساختار کریستالی نمایش می دهند و سپس شما عصب هایی می سازید که به درون کریستال ها رشد و حرکت می کنند. پس در نتیجه یک نقطه اتصال جدید برای سیستم عصبی ایجاد می شود که پیزوالکتریک است و هرگاه سیگنالی دریافت کند الکترون ساطع می کند. و این گونه دسترسی کامل به سیستم عصبی یک انسان پیدا می شود. این یک نمونه نانوبات است که در این حوزه یافت می شود. هیچ کس نمی داند که این وضعیت صددرصد با TSE و جنون گاوی مشابه است، و همچنین با بیماری کروتزفلد جاکوب. از این ذره در ارتش برای بهبود دیدرس رادار، تبدیل کردن آسمان به لنز اپتیک، آنتن های پلاسما و غیره استفاده می شود. این کارها برای این است که با سیگنال های الکترومغناطیسی و سیگنال های رادار بازی کنند؛ به این روش که کل منطقه را تبدیل به پلاسمای ذره ای می کنند و بدل به یک واحد فنی قابل کنترل می کنند. تا بتوانند هر نوع سیگنالی را ارسال و ارسال مجدد کنند. این بخشی از میدان راکت است. اگر قصد داشته باشید یک راکت روسی که در حال نزدیک شدن به لندن است را نابود کنید، فقط باید مسیر راکت حساب شود، سپس شما پلاسما را فعالسازی می کنید، و حرارت پلاسما را به ۱۰ هزار درجه می رسانید، و به این ترتیب راکت در هوا ذوب و منفجر می شود. این میدان راکتی است که ما داریم و برای این کار لازم است کل قلمرو اروپا اسپری شود، تا میدان همه جا وجود داشته باشد. بنابراین این کار در حوزه فعالیتهای نظامی است اما همانطور که می بینید، برخی جنبه های این پلاسمای بخصوص، به بیماری ها، و به تلاش برای دسترسی و کنترل سیستم اعصاب انسان ارتباط پیدا می کند. این دستورکار ثانوی است که مربوط به فعالیت نظامی نیست بلکه مربوط به کنترل جمعیت انسانها است. یعنی کنترل سیستم عصبی انسانها با سیگنال ها.
باریوم استرانسیوم تیتانات در صنعت طی پایرولیز اسپری تولید می شود که در حرارت نزدیک به ۷۵۰ درجه انجام می شود، که با حرارت شعله موتور جت همسان است. اکسید الومینیوم هم با پایرولیز اسپری در حرارت ۱۷۰۰ درجه تولید می شود. به این تکنیک «فناوری پسسوز» می گویند. فناوری پسسوز که در ارتش کاربرد دارد از سوخت الومینیوم بهره می گیرد. یعنی الومینیوم در سوخت وجود دارد. به شکل ذرات زیر میکروسکوپ نگاه کنید. این فرم ذره ای را «ویسکر» می نامند. شبیه ستاره است، و توانایی ویژه ای در جذب و نگه داشتن الکترون ها دارد. این عملکرد خاص این نوع پلاسما است، و باریوم استرانسیوم تیتانات می تواند فعالسازی شود تا الکترونهای جذب شده به بیرون پرتاب شوند، الکترون هایی که توسط اکسید الومینیوم حمل می شوند. به شما نشان می دهم که این مساله ای است که در نظارت محیطی هر روز با آن مواجه می شویم. یعنی با هر دوی این نانوکریستال ها.
این مساله به یک نوع بیماری ارتباط دارد، به خصوص در روشی که از حرارت پایینتر بهره می گیرد، و به جای الومینیوم از منگنز استفاده می شود و اکسید منگنز تولید می شود. این مسأله منجر به پدید آمدن علائمی شده که ۱۰۰ درصد با آنفلوانزا همسان است. به ویژه در ماههای زمستانی که این ذرات بیشتر در هوا هستند انسانهای زیادی را می بینید که با شتاب به سمت پزشکان هجوم می برند و واکسینه می شوند. می دانم که در آلمان سال گذشته ۲۰ میلیون واکسن فروخته شد. ما تنها ۶ نفر را در کل فصل زمستان در سطح مولکولی آنالیز کردیم تا ببینیم که چه نوع ویروسی موجب آنفلوانزا شده! آمار بر اساس تحلیل ۶ نفر تهیه شده! اما اساسا این مساله ارتباطی با ویروس ندارد و معضل مربوط به اسپری است. اصولا دویدن به طرف پزشک و واکسن زدن، خودکشی است. اگر نگاهی بیندازید به موادی که در واکسن ها وجود دارد، مثلا جیوه، که یک سم خالص است. و موادی که باعث می شوند بدن مس از دست بدهد… آنگاه متوجه می شویم که نقشه و برنامه ای پشت همه چیز است. ما همه چیز را درباره رسوایی TSE می دانیم، و نیز درباره شخصی به نام پوردی که کشاورزی در بریتانیا بود که مزرعه داشت اما زیر بار واکسیناسیون اجباری دام هایش نرفت، و هیچ کدام از دام هایش دچار TSE (انواع بیماری های تحلیل مغزی مثل جنون گاوی) نشدند. حتی یک دام هم دچار نشد، زیرا وی واکسیناسیون را انجام نداد. و اینجا بود که متوجه مسائل شد. و ده ماه بعد از آن از سرطان مغز در گذشت. که اشاره ای است به تسلیحات میکروویو و کاربردشان..
در مقاله ناسا بحث نانوتانک ها مطرح شد. ظاهرا از اینها برای ردیابی افراد استفاده می شود، یعنی فهمیدن اینکه فرد کجا است و چه می اندیشد.
فیبرهای درون تهی وجود دارند که اسپری می شوند، و خود به خود تکثیر می شوند، و کارکردشان «خواندن اثرانگشت نوری DNA»، و تبدیل کردن آن به یک سیگنال الکترومغناطیسی رادیویی است که توسط ماهواره و ایستگاههای زمینی قابل شناسایی باشد. این اطلاعاتی است که در تعامل با جوامع درگیر در موضوع کمتریل بدست آوردیم. به این تصویر نگاه کنید، یک گوجه پرورش یافته در آلمان است که باران آلمان به آن خورده است. این تصویر (روی نمایشگر سالن) زنده است، نگاه کنید وقتی انگشت انسان به تارها و فیبر مورجلون ها نزدیک می شود چه اتفاقی می افتد. آنها جذب ما می شوند! این فیبرها در نور فرابنفش می درخشند، و اگر در شب از لامپ فرابنفش استفاده کنید، میلیاردها میلیارد فیبر را در هوا خواهید دید، نه هر شب، اما گهگاه، و فیبرها را همه جا در هوا در پرواز می بینید. این قارچ ها بدن انسان را آلوده می کنند. ۹۵ و یا ۹۹ درصد افراد چیز خاصی را تجربه نمی کنند. یعنی زیست و سیستم بدن جمعیت قارچ ها را پایین نگه می دارد. اما این نوع قارچ در بدن می ماند و مثل یک آنتن پلاسمایی، سیگنال می فرستد. و اگر فرد بیمار نشود هیچ علائمی مشاهده نمی کند. ما حدس می زنیم کل جمعیت اروپا به این قارچ دچار است. البته مشکل یا خطر بزرگی نیست و تا وقتی بدن بتواند با این قارچ برخورد کند مشکلی پیش نمی آید. برخی افراد موفق نمی شوند آن را کنترل کنند، و قارچ ها شروع به رشد و تکثیر می کنند، و در یک نقطه از پوست خارج می شوند. و می بینیم که آنها این توانایی را دارند که رنگها را جذب کنند. مورجلون های آبی و قرمز وجود دارد. و کسی نمی داند رنگ از کجا می آید زیرا منشأ طبیعی ندارد و یک ماده طبیعی نیست. و با کمک میکروسکوپ آنها را زیر پوست و در جریان خون می بینیم. می توان مورجلون ها را در یک ظرف آزمایشگاهی رشد و تکثیر داد. و اگر خوب توجه کنید پیچیده تر از قارچ معمولی است. آنها حتی ارگانهایی درونشان دارند، و سلول های بنیادی سرخ کوچک که گونه ای ناشناخته است و خودتکثیر است.
… آنها حتی ارگان هایی درونشان دارند، و سلول های بنیادی سرخ کوچک که گونه ای ناشناخته است و خودتکثیر است. و ظاهرا آنها ساختارهای دیگری تولید می کنند. واحدهایی مثل کالبد تولید هاگ، و کالبد میوه. آنچه در تصویر می بینید ظرف حامل هاگ این نوع قارچ است و اگر آن را در ظرف پتری قرار دهید رشد آن را خواهید دید. و چیز دیگری که خواهید یافت، قطعاتی از پوست بدن حشرات است که از ارگانی در یک قربانی برداشت شده است. یعنی این بیماری باعث رشد قطعه هایی از حشرات در بدن شده بودند …
برای درمان این بیماری، لازم نیست با مورجلن ها مبارزه کنید، فقط بایستی محیط درون بدن انسان را بازسازی و ترمیم کنید. اسیدها پاکسازی شوند، فلزهای سنگین پاکسازی شوند، و عملکرد کبد درمان شود، چراکه کبد به دلیل جیوه آسیب می بیند. کبد همچنین در محیط کاندیدیاز دچار اختلال می شود. این مسأله بدلیل استفاده از آنتی بیوتیک ها بوجود آمده است. پس مربوط است به حوزه پزشکی، واکسن ها، و آنتی بیوتیکها، که کاملا سیستم بدن را دچار اختلال می کنند، و در انتهای این مسیر است که مورجلن ها سعی می کنند ما را از این همه سموم که در بدن مان وجود دارد نجات دهند، یعنی با جمع آوری و نگهداری از اسیدها و فلزهای سنگین ما را نجات دهند. به دلیل وجود این سموم است که بدن به مورجلن ها اجازه می دهد رشد کنند. پس در حقیقت مورجلن ها یک بیماری نیستند. همه به مورجلن ها مبتلا هستند اما فقط افرادی دچار علائم می شوند که فلزات سنگین زیادی در بدنشان باشد. بدن های این افراد به مورجلن ها اجازه می دهند رشد کنند تا بتوانند فلزات سنگین را ببلعند.
اکنون اگر می خواهید برنامه و دستورکار پشت این داستان را بدانید، یک خانم شجاع در دانشگاه هاروارد بود که در آزمایشگاه نانو، یک تحلیل شیمیایی از این فیبرها به عمل آورد، و به تعدادی فرمول رسید. او همچنین ذرات منفرد رنگ معلق در هوا را یافت. رنگها در بدن انسان در مقطعی وارد میسلیوم قارچ می شوند، یعنی هنگامی که قارچ تکثیر شده است.
یعنی حالا به مفهوم «نانوروبات های خودساز» رسیده ایم. صفت «خودساز» به این دلیل است که شما فیبر را اسپری می کنید، فیبرها تکثیر می شوند، و سپس رنگ ها را اسپری می کنید، و در داخل بدن انسان است که رنگ و فیبر یک واحد فعال را تشکیل می دهند. اگر فرمولهای شیمیایی این رنگ ها را در گوگل جستجو کنید اتفاق جالبی می افتد. من فهمیدم که در برلین یک شرکت آمریکایی وجود دارد و حق ثبت و اختراع آن رنگها را دارد! و اگر به وبسایت آنها نگاه کنید بسیار به خودشان افتخار می کنند، و معتقدند که توسط این نقاط کوانتومی رنگ به جامعه پزشکی خدمت می کنند. و تجهیزات پزشکی شان را عمدتا برای مصارف و اهداف ترانس اومانیستی (تبدیل هوش ارگانیک به هوش مصنوعی) استفاده می کنند.
آنها لیست بلندی از افرادی دارند که محصولاتشان را خریداری کرده اند و در لابراتوارها استفاده کرده اند. و هرگاه مطلبی از هر لابراتواری منتشر می شود آنها آن مطلب را در وبسایتشان لیست می کنند تا محصولات را تبلیغ کنند. اگر به تصویر نگاه کنید، لیست تحلیل ها و تحقیقات مرتبط با مورجلن ها را مشاهده می کنید. مثلا اینجا (تصویر) می خوانید «کریستال های پلاسمونیک فوتونیک خودساز»، اگر وارد این کاربرد شوید با اشکال شش وجهی آشنا خواهید شد. و اگر کارایی آنها را بخواهید، متوجه می شوید که این اشکال ابزار جمع آوری سیگنال های رادیویی هستند. و کارشان این است که فرکانس های رادیویی را تبدیل می کنند به ایمپالس های نوری قابل خواندن DNA درون بدن. یا بحث «فیبرهای کریستال فوتونی»، که از نانوتیوب های کربنی صحبت می کند که درونشان مملو از نقطه های رنگی است. کارکرد این نانوتیوبها این است که نوری که توسط DNA پردازش می شود را دریافت کنند و آن را تبدیل کنند به سیگنالی که قابل خواندن باشد. کارکرد این نانوتیوبها این است که نوری که توسط DNA پردازش می شود را دریافت کنند و آن را تبدیل کنند به سیگنالی که قابل خواندن باشد. و این دو در کنار هم یک واحد کامل خواننده-نویسنده را تشکیل می دهند. با این وسیله می توانند فرد را عصبانی کنند، عصبانیت او را «بخوانند»، آن را به کد دیجیتال تبدیل کنند و از آنتن منتشر کنند تا ۱۰۰ نفر دیگر که عصبانی نیستند موج را دریافت کنند. یعنی کسانی که این بیولوژی در بدنشان وجود دارد، دقیقا همان تجربه عصبانیت را احساس خواهند کرد. همان سیگنالی که از آن فرد اول خوانده شده بود.
چه نیاز داریم؟ بهار عربی؟ راحت است، فقط کمی عصبانیت وارد سیستم کنید. این احتمالات موجود در واحد read-write است. مثل یک ضبط صوت. تجربه انسانی ضبط می شود. و شما از رنگها متوجه می شوید که چه نوع انرژی منتشر می شود. آبی رنگ فکر است. و رنگ قرمز رنگی است که برای جنسیت پردازش می شود. بنابراین آنها (کنترل کنندگان) ایگوها، ذهن ها و جنسیت ما را کنترل می کنند. و اگر فردی شک دارد که آیا این سیستم واقعا آنلاین باشد، یک قربانی مورجلن در ایالات متحده وجود دارد، که کریستالهای شش وجهی فوتونیک پلاسما از پوست چانه اش خارج شده اند. این کریستال با میکروویو کنترل می شود. قربانیان مورجلن ها این احساس را دارند که حشرات روی بدنشان راه می روند. به این اختلال، «توهم پاراسایتوز» می گویند. پزشکان این اختلال را دیوانگی محض می پندارند، و حدس می زنم برای ساکت کردن افراد است.
چیزی که مرا ناراحت می کند این سلولهای بنیادی کوچک سرخ هستند. اگر به خانواده قارچ مورجلن نگاه کنید، متوجه می شوید هم خانواده نزدیک نوع خاصی میکرو اینسکتیساید است. و مورجلن هم این ویژگی حشره کش را دارد. و اتفاقی که می افتد این است که مثلا وقتی به یک مگس حمله می کنند، مگس را از درون می خورند و DNA مگس را اسیمیله و همانندسازی می کنند، و کالبد میوه قارچ خود را به شکل و فرم مگس می سازند! و چشمان مگس مصنوعی را به درخشش در می آورند که توسط نور مصنوعی که قارچ تولید می کند انجام می شود. و این مگس مصنوعی مگس های دیگر را جذب می کند تا آنها هم مبتلا شوند.
انتظار می رود این قارچ وقتی به انسان حمله می کند DNA انسان را همانندسازی کند و کالبد میوه اش را به شکل جنین انسان بسازد، اما سلولهای بنیادی سرخ را وارد می کند و مورفوجنسیس کالبد میوه نزدیک است به انسان، اما تفاوتهایی دارد، و ویژگی هایی دارد که انسانی نیستند. این اشکال جنینی پا ندارند و پایین تنه ندارند. بیشتر شبیه نوعی حشره. و فقط یک چشم دارند، در وسط سر… و این چشم هم چشم حشره است و درخشش چشم حشرات را دارد. و روی آن چشم هم ساختارهای شش وجهی وجود دارند که حامل هاگهای قارچ هستند.
سؤال این است که آیا ارتباطی میان این گونه و احساس قربانیانی که حس می کنند حشرات روی بدنشان راه می روند، وجود دارد؟
ما خوش شانس بودیم چراکه این فرصت را پیدا کردیم که با یک قربانی مورجلن کار کنیم که توانایی و ظرفیت ریموت ویو داشت و می توانست موجودات درون بدنش را تصویرسازی کند. خوشبختانه استعداد خوبی هم در نقاشی داشت پس از وی خواهش کردم آنها را نقاشی کند. به تصویر نگاه کنید.
فرم عنکبوت را می بینید اما صورت کاملا واضح و برجسته است. و او نیز چشم وسط را نقاشی کرد. یعنی همان چشمی که در مورفوجنسیس قارچ هم دیدیم. اگر به این قارچ ها نگاه کنید، طی یک چرخه ۲۸ روزه از روده های تحتانی استخراج می شوند. آنها فرمهای مذکر و مؤنث دارند و دارای ارگانهای جنسی هستند. و ارگانهای جنسی شبیه ارگانهای جنسی عنکبوت هستند. بنظر می رسد نسل بعدی قارچ نخواهد بود بلکه عنکبوتهای واقعی خواهد بود. کار دیگری که این عنکبوتها وقتی کالبد میوه از روده های تحتانی خارج می شود انجام می دهند این است که… قربانیان حس می کنند آنچه در شکم متولد شده است از سر و پیشانی شان انرژی را به سمت شکم و روده ها حرکت می دهد و انرژی و نور سیستم قربانی را سرقت می کند تا بتواند هرقدر ممکن است انرژی ذخیره و انباشت کند.
من با فیزیک ابعاد بالاتر آشنایی دارم. با مفهوم فضازمان چند لایه آشنا هستم و می توانم در حوزه ابعاد بالاتر و واقعیت مولتی دیمنشنال بیاندیشم. فردی که با فیزیک آشنا نباشد، صعود به ابعاد بالاتر را در بافت روحانی ودیک «هفت آسمان و هفت دوزخ» تفسیر می کند. این تفسیر با نگاه چند لایه و چند وجهی به ابعاد فضازمان تطابق دارد. بنابراین تصور و تجسم بیولوژی و زیست ابعاد دیگر یا ابعاد بالاتر ساده است. و هنگامی که از این نقطه نظر به مورجلن ها نگاه می کنم، بنظر می رسد موجوداتی در ابعاد بالاتر تلاش دارند از انسانها سواستفاده و بهره برداری کنند تا گونه خودشان را تولید کنند.
این موجودات آنقدر بیوفوتون از پیشانی استخراج می کنند که به یک بعد موازی «صعود» کنند. و سپس نامرئی می شوند. اما هنوز درون بدن حضور دارند. این علم محض است. این چیزی است که در لابراتوار متوجه شدیم…
برای توضیح این مسأله باید از دیدگاه چند بعدی و ابعاد لایه لایه به آن بنگرید. اما این مسأله به اسطوره شناسی هم ارتباط پیدا می کند. موجودی نامرئی که درون بدن می خزد، و سعی دارد به سیستم انرژی شما دسترسی پیدا کند. این خیلی شبیه است به آنچه دیمون (اهریمن، شیطان) یا آرکان می نامیم. اگر به توصیفاتی که از ۲۵۰۰ سال پیش درباره آرکان ها وجود دارد بنگرید، توصیف بیولوژی آنها با آنچه این قربانی مورجلن ها تصویر کرده است یکسان است! آنها به شکل عنکبوتهایی با صورت انسان وصف شده اند. و در واقع دو گونه متفاوت وجود دارد که خویشاوندان نزدیک هستند اما تفاوت دارند. و همچنین گفته شده که آنها انگل های نور هستند. تمام سنت جادوی سیاه بر اساس این موجود است. جادوگران سیاه با این آرکانها ارتباط برقرار می کنند. و اگر دسترسی سیستم نوری فیزیکی را به آرکان بدهید، و اجازه دهید از بیوفوتون های شما تغذیه کنند، و از نیروی حیاتی شما تغذیه کنند، در ازای آن به شما قدرت می دهند. قدرت و سلطه بر انسانهای دیگر. مناسک جادوی سیاه همیشه برای همین موضوع برگزار می شوند.
حالا داریم تصویر بزرگ را بهتر می بینیم.
black Goo
و اگر به موجودیت های سیاسی که احتمالا مسئول ایجاد مورجلن ها هستند نگاه کنیم، خانواده بوش در ایالات متحده را می بینیم. آنها همگی اعضای جامعه «جمجمه و استخوان» هستند. یعنی جادوی سیاه! اگر به ارتباطات درونی این افراد نگاه کنید، به موضوع بعدی می رسیم که درباره بلک گو (ماده چسبناک سیاه) است. یک خزانه بزرگ ماده سیاه وجود دارد. در پاراگوئه. یک روستا در مجاورت این خزانه است که خانواده بوش در آنجا ملک و ویلا دارند. یکی از دوستان من برای بدست آوردن نمونه از این ماده سیاه به پاراگوئه رفت و متوجه شد که آنگلا مرکل هم در همان همسایگی ملک دارد! و کاربرد این ماده سیاه چسبناک مربوط است به ارتباط گرفتن با اهریمنان. چراکه در سنت جادوی سیاه از این ماده برای ارتباط گرفتن با شیاطین استفاده می شود. بنابراین ردپای این موضوع در حوزه های مختلف سیاسی، علمی و اسطوره شناختی وجود دارد.
هارالد کاوتز ولا
منبع اتحاد نور
https://www.etehadenoor.com/?p=2026
==============================