شاهنامه فردوسی از بزرگترین آثار حماسی و ادبی ایران و جهان به شمار می رود که در هویت ملی ایرانیان و فارسی زبانان جایگاه برحسته ای دارد. شاهنامه مجموعه داستانها و حماسه های ایران باستان است که حکیم ابوالقاسم فردوسی طوسی شاعر بزرگ ایرانی با کوشش و تحمل رنج سی ساله به نظم درآورده است.
شاهنامه خوانی در بختیاری قرنهای متمادی پیشینه تاریخی و فرهنگی دارد. قوم بختیاری از اقوام کهن ایرانی به شمار می روند که زبان و محتوی شاهنامه با تاریخ و فرهنگ غنی و دیرینهآنان همخوانی دارد. در فرهنگ بختیاری از دیرباز تا کنون پس از قرآن کریم یکی از ارزشمندترین کتابها شاهنامه فردوسی بود و همواره مردمان بختیاری با شاهنامه مانوس بوده اند.
شاهنامه خوانی مهم ترین بخش آوازهای حماسی ایل بختیاری به شمار می آید، به گونه ای که در هر سیاه چادری در میان عشایر و در هر خانه ای در روستاها شاهنامه در قفسه خانه به چشم می خورد. پدران در ابتدا شاهنامه خوانی را اولین گام برای آموزش فرزندان خود پیش بینی می کردند و همواره نوع صحیح اجرای آواز و لحن مناسب را جهت نقل شاهنامه، از بزرگان فرا گرفته و همانگونه بکر و درست در اختیار شاگردان خود قرار می دادند.
تأثیر شاهنامه بر زندگی و رفتار و نوع معیشت به گونه ای بوده که ضرب المثل ها و منظومه های درون ایلی همه تحت تأثیر شاهنامه بوده، به طوری که نام فرزندان خود را بر اساس شخصیت ها و نام قهرمانان داستان ها مانند: رستم، فریبرز، سهراب و… انتخاب می کردند. روحیه حماسه سرایی و جنگاوری خاص مردمانی بوده که اجدادشان حماسه سرا و شاهنامه خوان و یا بانی برگزاری مراسم شاهنامه خوانی بودند.
شاهنامه خوانان در طول ماه، روزها را دور هم جمع می شده و به درخواست بزرگ محل و یا بزرگ ایل، داستانی را با توجه به احوال و موقعیت و وضعیت مردم انتخاب می کرده و هر شب در منزل یکی از بزرگان گرد هم جمع شده و شاهنامه می خواندند. البته، این امر گاه روزها و هفته ها به طول می انجامید. این مراسم آنچنان جذاب و تأثیرگذار بود که گاه مخاطبان طاقتشان طاق می شد و در منزل روایت کننده جمع می شده و خواستار اجرای ادامه داستان می شدند.
چه شبهایی که تا صبح همه بدون آنکه از خستگی چشم بر هم بزنند یا محفل را ترک کنند، مشتاقانه پا به پای جمع گوش فرا می دادند. البته یک داستان توسط شاهنامه خوان و یا یک نقال روایت نمی شد. گاه چند شاهنامه خوان دور هم جمع بودند و به نوبت روایت می کردند. زنان و کودکان نیز در برخی از محافلی که نوع روایت آوازی بود و مضمون نقل نمونه های اجتماعی و حکمی، پا به پای مردان حضور داشتند.
چه شبهایی که در تراژدی رستم و سهراب زنان موی می بریدند و برای جوانمرگی سهراب به دست پدر اشک می ریختند و برای رشادت های سیاوش کِل می کشیدند و پند کتایون را آویزه گوش خود می کردند! در شبهای سرد زمستان شبهایی که برف زمین را سفیدپوش کرده بود، پیران شاهنامه خوان در زیر کرسی ها چوب دستی خود را بر کرسی می کوبیدند و نقل های حماسی را به فرزندان و نوه های خود یاد می دادند.
هر آنکس که شه نامه خوانی کند
اگر زن بود پهلوانی کند
کاربرد شاهنامه خوانی در ایل
شاهنامه خوانی خاص شب نشینی و اوقات فراغت نبود، بلکه کاربردهایی چون: فراخواندن جوانان ایل برای اعزام به میادین نبرد و تضعیف روحیه دشمن و تقویت روحیه ظلم ستیزی و درمان جوانانی که در جنگ ها مجروح می شدند و یا پیرمردان شاهنامه خوانی که خود روزی با خواندن شاهنامه نیروی دو برابر به دست می آوردند، به همراه داشت.
در مواقعی که جنگهای درون ایلی یا جنگهایی که آزادیخواهان با حکام وقت داشتند، اتفاق می افتاد بزرگان، تمام شاهنامه خوانانی که با تِمِ حماسی خود مردم را به شور و هیجان و جنگاوری دعوت می کردند، را جمع می کردند، آنان را بین چادرها و یا روستاها راه می انداختند و شاهنامه خوانان آواز می خواندند، شمشیری هم در دستمی گرداندند و جوانان را فرا می خواندند و شمشیر را در دستان آنها می فشردند. جوان خود را در جایگاه شخصیت های داستان می دیدند و برای دفاع از ناموس و ایل خود راهی جنگ می شدند.
در دوران هشت سال دفاع مقدس نیز چنین اتفاقی افتاد. پیرمردان با تجربه ایل موقعی که ناموس و مذهب و هویت ملی خود را در معرض خطر دیدند، دوباره بعد از سال ها شاهنامه های خود را در دست گرفته و جوانان را برای مبارزه با دشمن دعوت می کردند و جوانان نیز با افتخار می پذیرفتند و گاهی هم پیران ایل هم خود در جبهه ها حضور داشتند و در شب های عملیات با خواندن شاهنامه به جوانان روحیه می دادند.
واژه «بختیاری» در شاهنامه آمده است و اگرچه بی ربط قلمداد گردد اما با روحیه سلحشوری بختیاری ها و صداقت و راستی آنان و نیز شبیخون (شوخین) که در بختیاری معروف است با این ابیات سنخیت دارد:
کنون ما ز دل بیم بیرون کنیم سحرگه بریشان شبیخون کنیم
گر امشب بر ایشان بیابیم دست به بیشی ابر تخت باید نشست
وگر بختیاری بر نگیرد فروغ همه چاره بادست و مردی دروغ
برین برنهادند و برخاستند ز بهر شبیخون بیاراستند…
شاهنامه در سرزمین بختیاری با نام کتاب هفت لشگر معروف بوده و در مکتبخانه های قدیمی شاهنامه خوانی را آموزش می دادند. در مجالس خوانین بختیاری نیز مراسم شاهنامه خوانی با لحن حماسی و شورانگیز رواج داشت. در تاریخ بختیاری موارد متعددی از شاهنامه خوانی بختیاری ها ثبت گردیده است:.
سر اوستن هنری لایارد، دیپلمات انگلیسی، که در سالهای ۱۸۳۹-۱۸۴۲ میلادی به ایران مسافرت کرددر سفرنامه خود به شاهنامه خوانی در حضور محمدتقی خان چهارلنگ حاکم بختیاری در آن دوره، در قلعه تُل خوزستان اشاره کرده است و می نویسد:
من بارها در قرارگاه محمدتقی خان شاهد و ناظر مراسم شعرخوانی بودم و متوجه شدم که خواندن اشعار و سرودهای رزمی چه تأثیر عمیقی بر روی مردم کوه نشین بختیاری به جای میگذارد … آنان تا پاسی از شب در اطراف محمدتقی خان که بر روی فرشی در کنار شعله های آتش نشسته بود جمع میشدند و به آواز شفیع خان که با صدای بلند مشغول خواندن شاهنامه یا داستان خسرو شیرین و سایر شعرای ایرانی مانند حافظ و سعدی بود گوش میدادند… ۲
قلعه تل در باغملک خوزستان مرکز فرمانروایی محمدتقی خان چهارلنگ کیان ارثی [بختیاری] - حاکم بختیاری که گوید او آنرا بر روی بقایای قلعه ای دو هزار و پانصد ساله ساخته است
پی نوشت: تُل در زبان بختیاری ها بمعنای تپه است و این نام اشاره به بنا شدن این قلعه بر روی تپه دارد.
|
اسدخان بهداروند نیز که علیه حکومت قاجار قیام کرده بود با خواندن اشعار شاهنامه پاسخ شاهزاده قاجار را داده است: «اسدخان بهداروند هنگامی که در محاصره شاهزاده قاجار در دژ اسدخان قرار گرفته بود این شعر فردوسی را خطاب به شاهزاده قاجار خواند:
مرا سر نهان گر شود زیر سنگ از آن به که نامم برآید به ننگ
نبیند مرا زنده با بند کس که روشن روانم براینست و بس
دز ( دژ ) تسخیر ناپذیر اسدخان شیرکُش بهداروند [بختیاری] ( شاه اسد ) که به دژ ملکان نیز معروف است و چون قدمت مشخصی ندارد به آن دژ ملکان نیز میگفتند یعنی دژی که توسط فرشتگان و ملکان ساخته شده است ( احتمالا قدمت این قلعه به دوران باستان برمیگردد)
اندیکا ( نزدیکی مسجدسلیمان )- خوزستان
|
«بی بی مریم بختیاری که از زنان مبارز و برجسته روزگار بود هنگامی که مبارزان مشروطه به او پناه بردند از آنان حمایت کرد و روزی که افسر اعزامی از اصفهان برای جلب وحید دستگردی و دیگر شاعران پناهنده به در قلعه بی بی مریم آمد به افسر اعزامی گفت: اگر جانم را بستانند پناهندگان را تحویل نخواهم داد و این «شعر فردوسی» را بر آنان خواند:
زکف بفکن این گرز و شمشیر کین بزن جنگ و بیداد را بر زمین…
پناهندگان را منم پاسدار مبیناد چشم کس آن روزگار
که آزادگان را دهم بر تو باز دهم ماکیان را به چنگال باز» ۳
در کتاب تاریخ بختیاری سردار اسعد، ۳ نیز به شاهنامه خوانی در بختیاری اشاره گردیده و نقل شد هنگامی که سواران بختیاری در دوران مشروطیت برای فتح تهران حرکت کردند شاهنامه خوانان برای تقویت روحیه سپاهیان اشعار شاهنامه را می خواندند و یکی از سواران خطاب به محمدعلی شاه این ابیات را با صدای بلند خواند:
چنانت بکوبم به گرز گران که پـولاد کوبنـد آهنگـران
سواران جنگی کجا دیده ای صدای سم اسب نشنیده ای…
اولی:قلعه جونقان، در شهر جونقان، شهرستان فارسان و استان چهارمحال و بختیاری به دستور سردار اسعد بختیاری ساخته شد. این اثر در تاریخ ۵ دی ۱۳۵۶ با شمارهٔ ثبت ۱۵۴۸ بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیدهاست.این قلعه، شهرت خود را مدیون مشروطیت و شروع قیام بختیاریها در این قلعه و سپس فتح اصفهان و تهران است.
دومی:خانه سردار اسعد یا باشگاه بانک ملی {تهران} ، درسال ۱۲۹۲ ق ساخته شده است. ساختمان منزل مسکونی جعفرقلی خان سردار اسعد و معمارش استاد محمد معمار باشی، مشهور به بابا، بوده است. معمار باشی، معمار ساختمان موزه گنجینه نیز بوده است. این ساختمان مدتی باشگاه بانک ملی بوده اما هم اکنون به موزه بانک ملی تبدیل شده است. اشیای موزه را هدایایی تشکیل میدهد که از سوی بانکهای ایرانی و خارجی به مناسبت پنجاهمین سال تأسیس بانک ملی (۱۳۵۷) اهدا شده است.
|
استاد پژمان بختیاری شاعر بزرگ معاصر نیز از مجالس شعر خوانی و شاهنامه خوانی بختیاری ها در اواخر دروان قاجار روایت می کند: [در دامنه کوه احمدلیوه در دشتک بختیاری] محافل شبانه رونق دیگر داشت از گوشه و کنار، نواهای مخصوص بختیاری بلند می شد. در چادر عمو یک نفر به آواز بلند اشعار قهرمانی و قطعات حماسی را می خواند. این اشعار معمولاً نقاشی روح داری از میدان های جنگ بود که دلیران گذشته و اجداد رشید ما قهرمان آنها شمرده می شدند… گذشته از آوازهای مخصوص اشعار محلی، در سراسر بختیاری کسانی هستند که شاهنامه فردوسی، همچنین خسرو و شیرین و لیلی و مجنون نظامی را با نوایی پر از شور و احساسات تغنی می کنند و این یکی از بهترین سرگرمی های آن سامان است»
در دهه ۵۰ نیز که کنگره شاهنامه خوانی در طوس برگزار می شد. دکتر انجوی شیرازی بهترین شاهنامه خوانان کشور را برای شرکت در کنگره دعوت نمود ازجمله شاهنامه خوانان برجسته بختیاری مانند «میرزامحمد بهرامی» از دشتک بختیاری، فرامرز طهماسبی و جهانگیر شهابی از شهرکرد و فرخشهر در این کنگره حضور یافتند و با لباس بختیاری به شاهنامه خوانی پرداختند و مورد تقدیر قرار گرفتند.۵
در دهه های اخیر نیز شاهنامه خوانی در میان بختیاری رواج داشته و اگرچه نسل فعلی کمتر اهل مطالعه شعر و ادب و شاهنامه خوانی هستند اما برپایی همایش ها و جشنواره ها در بختیاری به شاهنامه خوانی سنتی رونقی دوباره داده است. جواد خسروی نیا از شاعران بختیاری نیز شاهنامه را با گویش بختیاری به نظم در آورده است. به هر رو شاهنامه خوانی در فرهنگ بختیاری همواره در تقویت روحیه حماسی و هویت ملی موثر واقع می گردید.
(میرزامحمد بهرامی دشتکی، شاعر، خوشنویس و شاهنامه خوان برجسته کشوری بود شاهنامه را با لحنی خاص و پرجاذبه می خواند ـ از سال ۱۳۵۴ تا ۱۳۵۶ به دعوت مسئولان کنگره ملی فردوسی به عنوان شاهنامه خوان برجسته در طوس شرکت داشت و به شاهنامه خوانی می پرداخت. دکتر انجوی شیرازی از مسئولان کنگره در نامه ای از وی تجلیل نمود. وی در سال ۱۳۶۲ در دشتک درگذشت. پدرش ملاعلی بنده بهرامی، استاد دوران مکتب پژمان بختیاری بود)
ثبت آیین شاهنامه خوانی بختیاری در فهرست آثار ملی
مدیر کل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان چهارمحال و بختیاری ۱۱ دی ۹۵ از تکمیل پرونده و ثبت مراسم آیینی شاهنامه خوانی در فرهنگ بختیاری بعنوان یک اثر میراث ناملموس استان چهارمحال وبختیاری توسط شورای عالی ثبت سازمان میراث فرهنگی،صنایع دستی و گردشگری خبر داد. عسگری سوادجانی گفت: حماسه به عنوان یکی از گونه های ادبی در بین اقوام متمدن و صاحب فرهنگ، جایگاه ویژه ای دارد و نشانگر بالندگی و تعالی روح یک قوم و ملت به شمار می رود. وی با بیان اینکه کوه های سر به فلک کشیده بختیاری و فراز و نشیب کهساران، مسکن کوچ نشینان ایلی است که ذهن خود را کمتر دستخوش تهاجمات فرهنگی بیگانگان ساخته و بنا به سنتی دیرین همواره از کیان و میراث فرهنگی خود مانند گنجینه ای گران بها نگه داری کرده اند، گفت: داستانها و روایت شاهنامه نیز از دیر باز در میان بختیاریان سینه به سینه سپرده می شد و تا عصرحاضر پایدار و ماندگار شد، که از آن به عنوان یکی از آیین های نمایشی بختیاری یاد می شود.
شاهنامه خوانی بختیاریها
شاهنامۀ فردوسی، قرنها پیش، کویرها و کوهها وسرزمینها را پشت سر گذاشت تا سینه به سینه و دهان به دهان به بختیاریهای کوچرو برسد. آنان روح نیاکان رزمندهشان را در حماسههای رستم و سیاوش دیدند و با شاهنامه و فردوسی پیوند دیرینه بستند که همچنان پابرجاست و از آن پس شاهنامه نقل شبهای بلند کوچ در کنار آتش چاله، زمزمه و دلگرمی روزهای نبرد، جهیز دختران ایل بختیاری است. عشایر بختیاری در مکتبخانههاشان تنها الفبا و خواندن نوشتن نمیآموختند، بلکه آنها خوانش و آهنگ خوانش شاهنامه را هم بهدرستی میآموختند. از این جاست که اکثر پیرمردان ایل بختیاری داستانهای شاهنامه را از بر میخوانند یا بلدند. شاهنامهخوانانی هستند که بیش از نیم شاهنامه را از بر میدانند. تأثیر شاهنامه بر زندگی مردم به گونهای است که نام فرزندان خود را از شاهنامه میگیرند و میگویند شاهنامه باعث تقویت روحیۀ سلحشوری مردان ایل بوده و نمونههایی از حکمی آن مورد مثال برای پند پدر به پسر بودهاست. اما شاهنامهخوانی در میان بختیاریها به شیوههای مختلفی اجرا میشود. یکی از این شیوهها “شاهنامۀ غمنومه” است که به پارههای فجیع شاهنامه اختصاص دارد. این آواز در پردههای نزدیک به شوشتری در دستگاه همایون اجرا میشود. فضای محزون آواز مخاطب را جذب میکند. این فضا بعد از آواز حماسی به عنوان مثال گفتگوی رستم و سهراب به وجود میآید و آواز محزون را هنگام کشته شدن سهراب میخوانند. شاهنامهخوانی برای اشعار حماسی و لحظات رزم هم به کار برده میشود. گاهی شاهنامهخوان هنگامی که اشعار رزمی و حماسی را میخواند، احساساتی شده، آواز را با فریاد و سروصدا همراه میکند. گونۀ دیگری با نام “برزونامه” که با لحن شاهنامهخوانی در منطقۀ لـُردگان اجرا میشود، از حواشی شاهنامه به شمار میآید، چون در شاهنامه وجود ندارد، هرچند شاهنامهخوانان بختیاری آن را بخشی از شاهنامه میدانند. این منظومۀ منسوب به شمسالدین کوسج (سدۀ هشتم هجری) و خواحه عمید عطایی (سدۀ دهم هجری) سرگذشت حماسی برزو، پسر سهراب در توران و ایران است.
شاهنامهخوانی معمولاً در مجالس جشن و سرور، ایام نوروز، شب یلدا و دیگر مراسم ایلی رونق دارد. در سالهای اخیر مراسم شاهنامهخوانی بختیاری در مناطق بختیارینشین سلسلهجبال زاگرس جانی دوباره یافتهاست و گروههای مختلف به احیای این سنت دیرینه کمر بستهاند. در این مراسم که با حضور انبوه مشتاقان فردوسی برگزار میشود، شاهنامهخوانان، از زن و مرد و خرد و کلان، به نوبت بر روی صحنه میروند و قطعات مختلف شاهنامه را به شیوههای گوناگون اجرا میکنند. این اشتیاق سبب شده حتا شاهنامه را به گویش بختیاری بازگردانند و به دست چاپ بسپارند. آوازخوانی به شیوۀ شاهنامهخوانی آن قدر بر بختیاریها تأثیر گذاشته که آوازهایی را به همین شیوه در مدح یا یادبود قهرمانانشان مانند سردار اسعد، نامدارخان، علیمردانخان و غیره اجرا میکنند. و اما بزرگترین همایش شاهنامهخوانان که شاید بتوان آن را بزرگترین در جهان دانست، مراسم شاهنامهخوانی در روستای سیمیلی در جنوب مسجدسلیمان بودهاست؛ همایشی که به گفتۀ مردم محلی قدمتی بیش از پانصد ساله داشت و هر سال در سومین روز فروردینماه دوستداران شاهنامه را از دور و نزدیک به خوزستان میکشاند؛ بدون هیچ فراخوانی با حضور هزاران مشتاق شاهنامه برگزار میشد. افعال زمان گذشته به این خاطر است که صدای شاهنامهخوانان این همایش آیینی ایلی که از زمان صفویه تا روزگار ما برپا بود، در سالی که توسط یونسکو سال بزرگداشت فردوسی نامیده شد، توسط مسئولان محلی به بهانۀ نداشتن پروانۀ اجرا خاموش شد
مکتب خانه های قدیم محفل آموزش شاهنامه
در گذشته در هر بخش یا روستایی و در میان عشایر و هر طایفه ای مکتب خانه ای به شکلی وجود داشت، که نام مکتب خانه را به اسم مؤسس یا با نام ملای آن مکتب خانه می شناختند . این مکتب خانه ها به درخواست و با هزینه های دهداران سابق و یا مالکان آبادی و یا کدخدایان ایل و عمدتاً با هزینه های خود مردم بنا شده و توسط ملا مکتبی ها اداره می شد .
ملاها جهت آموزش شاگردان خود دستمزدی می گرفتند که هر ماه توسط والدین پرداخت می شد که نقدی و گاه غیر نقدی بود. ملاها در مکتب خانه به شاگردان خود قرآن، شاهنامه، نظامی خوانی و نوشته های مکتوبی می آموختند که مؤلف آن نامشخص بود و همه به تأثیر از شاهنامه بودند، ولی عمده ترین بخش آموزش همان شاهنامه بود.
ملاها سعی زیاد بر درست خواندن آواز و نوع گویش داشتند و شاگرد می بایست روش استاد را یاد بگیرد. این اختلاف ها باعث می شد تا مکتب خانه های زیادی در نقاط مختلف تأسیس شو .در مناطق و طایفه های مختلف با توجه به موقعیت جغرافیایی، آوازها نیز به لحاظ ویژگی های نغمه ها تغییر می کند، ولی اکثراً به تأثیر از مرکز، همان نوعی را می خوانند که رایج است .هرچه به سمت نقاطی برویم که با استان های دیگر هم مرز می باشند نوع آواز هم تغییر می کند و گوش شنونده به راحتی تشخیص می دهد که نوع نقل و گویش و آواز نوعی آمیختگی با موسیقی هم جوار دارد.
به طور کلی در تمامی مناطق بختیاری نشین به کتاب شاهنامه، هفت لشگر نیز می گویند. در هر طایفه ای شاهنامه خوانی پیش کسوتی بوده که مورد احترام دیگران و در هر مجلس و محفلی که حضور داشت باعث دلگرمی همه می شد، و همه از سخنان ایشان بهره می بردند. در مجالسی که بزرگان و خوانین حضور داشتند، شاهنامه خوان پیش کسوت آنان را به نیکوکاری و عدالت خواهی رهنمود می کر.د در اصل می توان گفت مکتب خانه مرکز تربیت شاهنامه خوان و مرکز ترویج شاهنامه خوانی بوده است.
آرپناهی ها
آرپناهی ها یکی از تیره های طایفه بابادی هستند که در دامنه های زردکوه و قلعه هفت تنون – یعنی منطقه شیخ علی خان و چَما – زندگی می کنند.
شاهنامه خوانی در میان این مردمان همواره یک سنت دیرینه با قدمت زیاد به شمارمی آید. طایفه دیگر این تیره را به نخوانده ملا می شناسند. به قول خودشان آنها در هیچ کلاس درسی حاضر نشده و سواد خدادادی را بطور ورثه ای آموخته اند. بدون آنکه خود روشی برای یادگیری خود تعریف کرده باشند می توانند بخوانند و بنویسند. آنها همه شاهنامه می خواندند (امروزه خیلی کمتر) و اعتقاد به این موضوع داشتند که ما دو کتاب قرآن و شاهنامه را واجب تر از نان شب و روزمان می دانیم و زبان کودکانمان اول با نام خدا و آیه های قرآن باز می شود و سپس با خواندن اشعار حکیم فرزانه توس بالغ می شوند.
آرپناهی ها هرکدام به عنوان معلمان عشایری در بین طایفه های دیگر مشغول آموزش اند که با لحن و آواز خاص آرپناهی به فرزندانشان شاهنامه آموزش می دهند. نوعی نقل آوازی و موسیقیایی دربین کوچ نشینان آرپناهی رایج بوده که امروزه کاملاً منسوخ شده است.
از بین آرپناهی ها و یا همان نخوانده ملاها، نقالان درکنار تکه سنگ بزرگی می ایستادند و شروع به نقل یکی از داستان های شاهنامه می کردند و با زغال تصویر یکی از سوژه های داستان را روی سنگ می کشیدند. مثلاً: تصویر دیو سفید، کلاه رستم، گرز رستم و غیره . این امر به بهره گیری از امکانات خیلی ساده طبیعت به تفهیم داستان کمک می کرد.
زغال کش ها، راویان داستان ها و نقل های تغزلی و حماسی درون ایلی نیز بوده اند. مخاطبان اصلی آنها نوجوانان و جوانان ایل بودند و در مواقعی که داستانهای پهلوانی و حکمی هم نقل می شده افراد مسن تر به آنها گوش می دادند. امروزه با تکامل رسانه ها و سیستم های تصویری و صوتی مردم- خصوصاً جوانان و نوجوانان – از این مقوله کناره گیری کرده و فقط یاد و خاطره شاهنامه خوانی در بین پیرمردان ذکر می شود.
بخش سازی شاهنامه خوانی
عمدتاً به عنوان سنت، هیچ سازی به همراه آواز، شاهنامه خوان را همراهی نمی کند، ولی بعضی مواقع در محافل و جایگاهی که نوازنده ای حضور دارد شاهنامه خوان را همراهی می کند .عمده سازها همان سازهایی بوده که در منطقه قدمت دیرینه ای دارند، مانند: کَرنا، نی هفت بند لبی و سُرنا (که البته چندان قدمتی ندارد).
ولی ما مقام هایی را می شنویم که به تأثیر از شاهنامه خوانی و بدون کلام و فقط سازی بود؛ مانند قطعه شاهنومه که جزء مقام های چوپانی به شمار می آید و با نی هفت بند لبی اجرا می شود و مقام سروردار شاهنامه یا مقدمه جنگ نامه که با کَرنا به اجرا در می آید. قصه ها و روایت های زیادی در ایل هست که براساس شاهنامه تعریف شده اند، همچنین شخصیت ها و قهرمان هایی که به آنان لقب قهرمانان و فاتحان جنگها و قصه های شاهنامه داده اند، مانند علیداد یکی از پهلوانان و دلیرمردان ایل که به او لقب ” رستم بختیاری” داده اند.
حواشی شاهنامه
در میان مردم اشعار و خرده قصه های پراکنده هست که به عنوان جزئی از شاهنامه شناخته شده اند ولی ما چنین ابیات و قصه هایی بدین شکل در شاهنامه پیدا نمی کنیم. این اشعار اشعاری بوده که در حواشی شاهنامه پدید آمده و شاعرانی خوش ذوق براساس شاهنامه اشعاری سروده اند و در بین مردم به عنوان جزئی از شاهنامه جا افتاد ه است. وزن اشعار هم بر اساس وزن شاهنامه است.
امروزه در مراسم عزاداری و در سوگ دلاوران و بزرگان، خوانندگان، اشعاری از نمونه های حکمی و نیز ابیاتی از همان حواشی شاهنامه می خوانند و نام متوفّی را نیز در میان اشعار جای می دهند. هم اکنون در میان مردمان ایل تنها پیرمردانی به جای مانده اند که گاهی شاهنامه را مرور می کنند و تنها قسمت هایی از شاهنامه را با صدای خسته و سوخته اما گرم و سرشار از امید می خوانند.
در چندین همایش شاهنامه ای شاهد بوده ایم که مردم به گرمی از آن استقبال کردند. بنابراین مشخص شد که مردم هنوز علاقه زیادی به فرهنگ خود دارند، ولی باید زمینه ای فراهم شود تا به طور جدی این سنت دیرینه بار دیگر رونق گیرد.
مشهورترین شاهنامه خوانان بختیاری
ابوالقاسم دهقان
متولد ۱۳۱۹ از روستای ده سپید الیگودرز است. وی یکی از پرشورترین راویان شاهنامه در میان شاهنامه خوانان است. حافظه غنی و ذهنی سیال و صدای نافذ از ویژگی های این هنرمند شاهنامه خوان است. دهقان در اثر سال ها مطالعه و مؤانست با اشعار شاهنامه، شناخت همه جانبه ای از داستان های این اثر حماسی و ملی داشته و در تفسیر روایات شاهنامه تبحر خاصی دارد. او تاکنون در جشنواره ها و همایش های مختلفی از جمله گوسان پارسی و همایش شاهنامه شناسی شرکت داشته است.
حاج محمد مراد عباسپور
متولد و ساکن روستای چلیچه از توابع شهرستان فارسان واقع در استان چهارمحال و بختیاری است .ایشان هم اکنون ۹۵ سال سن دارد. وی شاهنامه خوانی و منظومه خوانی را در مکتب خانه فرا گرفته و کار خود را از سیزده سالگی شروع کرد .تاکنون در جشنواره های متعددی شرکت کرده و شاگردان متعددی دارد که اکثراً فرزندان و نوه های خود او می باشند.
مرحوم سیف الله حیدری فارسانی
متولد شهرستان فارسان بوده و حدود ۵۵ سال سن داشت. صدای رسا و درست خواندن از خصلت های خوب او بود. حیدری به هنگام شاهنامه خوانی از خود بیخود می شد و به شدت دیگران را تحت تأثیر صدای خود قرار می داد. در چندین جشنواره و همچنین کنگره شاهنامه خوانی شرکت کرده بود. نوع آوازی که می خواند بسیار خاص بود، به طوری که تقلید این آواز کار هرکسی نبود.
شمسعلی منصوری فرد
در روستای سلحچین از توابع شهرستان لردگان متولد شد و ۶۴ سال سن دارد. او از کودکی توسط ملا مکتبی ها شاهنامه خوانی را فراگرفت. علاقه زیاد او به شاهنامه باعث شد تا ایشان به شعر روی بیاورد و بر وزن شاهنامه اشعاری بسراید.
آقا رحیم یداللهی فارسانی
در شهر فارسان متولد شد و ۶۵ سال سن دارد. جثه درشت و خلق و خوی خشن اما بسیار مهربانانه او، جهت ایجاد فضای مناسب برای نقل شاهنامه به او کمک کرد. او شاهنامه را بیشتر از بر می خواند.
میرزا الله مراد کریمی (کبیری)
متولد ۱۳۰۰ شهرستان لالی از توابع مسجد سلیمان است. او از طایفه آرپناهی و از همان نخوانده ملاها می باشد. حدود ۵۰ سال معلم عشایری بوده و در بین اکثر طایفه ها مشغول به آموزش بوده است .بیشتر شاهنامه را از بر می خواند و در اکثر جنگ ها (جنگ های طایفه ای) حضور داشته است. در هشت سال دفاع مقدس با خواندن شاهنامه جوانان را به دفاع از میهن فرا می خواند. او از عشایر غیور منطقه کوهرنگ می باشد.
ملا ذوالفقار صیفوری
ملا ذوالفقار نیز از شاهنامه خوانان ایل بختیاری و تیره آرپناهی می باشد. او حدود ۶۰ سال سن دارد و ۲۰ سال در بین طایفه های متعدد به عنوان معلم عشایری مشغول خدمت به ایل خود بوده است. وی علاوه بر شاهنامه خوانی ،منظومه خوانی هم می کند و از قاریان قرآن هم می باشد که قرآن را به شیوه خاص قدیمی اجرا می کند.
استاد جواد خسروی نیا
او نزدیک به ۶۲ سال سن دارد و هم اکنون در شهر اصفهان زندگی می کند .شغل اصلی او معلمی بوده و هم اکنون بازنشسته آموزش و پرورش می باشد. از اقدامات مهم ایشان برگرداندن بخش عظیمی از شاهنامه به گویش بختیاری بوده است. او از مهم ترین شاعران ایل نیز می باشد.
مطلی اسحاقی
او متولد ۱۳۱۴ لردگان بوده و از فعال ترین شاهنامه خوانانی است که چون علاقه زیادی به شاهنامه خوانی داشته هر شب در محفلی حاضر شده و شاهنامه می خواند. او شاهنامه را به لحن خاصی توأم با داد و فریاد می خواند. او هم اکنون دیگر کمتر شاهنامه می خواند.
جمشید امامی نژاد
متولد سال ۱۳۳۵ ، در روستای کُران از توابع شهرستان فارسان متولد شده و از کودکی نزد برادر خود آقا رضا امامی نژاد شاهنامه خوانی را فراگرفته است .او تعزیه نیز می خواند و چون دارای صدای محزونی است، بیشتر علاقه به خواندن کشته شدن سهراب به دست رستم دارد.
حسینقلی آقایی
او در شهرستان ایذه متولد شده و علاقه فراوان او به شاهنامه خوانی باعث شده که این امر را حرفه ای برای خود تلقی کند. او بیشتر از اشعار پندآمیز شاهنامه استفاده می کند.
محمد عباسپور (جوانترین شاهنامه خوان)
متولد ۱۳۶۶ در روستای چلیچه از توابع شهرستان فارسان می باشد. او شاهنامه را از پدربزرگ خود حاج محمدمراد عباسپور آموخته و به درستی هم آن را اجرا می کند. او علیرغم سن و تجربه کمی که دارد، شاهنامه را به گونه ای می خواند که گویی سالها در مجالس، شاهنامه خوانده است.
اکبر مرادی
متولد ۱۳۵۵ شهرستان فارسان است .علاقه فراوانی به شاهنامه خوانی دارد و به تشویق پدرش) از سن ۱۵ سالگی) شاهنامه خوانی را شروع کرد. او شاهنامه خوانی را نزد پدر خود حاج یعقوب مرادی – که ایشان نیز از شاهنامه خوانان برجسته منطقه می باشد- فرا گرفتند.
کورش اسدپور
متولد ۱۳۴۴ شهرستان لُردگان است. او یکی از برجسته ترین خوانندگان ایل بختیاری می باشد که طی دهه اخیر آثار ارزنده ای ارائه داده است. اسدپور از صدای کاملاً رسا با ویژگی های بومی برخوردار می باشد. به همین خاطر آثارش بازتاب زندگی و عواطف ایلی است. این خواننده شاهنامه را نزد برادر خودش البرز اسدپور آموخته است. وی علاقه فراوانی به شاهنامه خوانی دارد و در آثار خود) کاست های محلی) همیشه اشاره هایی به شاهنامه داشته است.
منابع
– بولتن اولین و دومین همایش شاهنامه خوانی پیرغار) فرشید بزر گ نیا)
– گفتگوی خصوصی با میرزااله مراد کریمی، شیخ الی خان،۱۳۷۹
– گفتگوی خصوصی با حاج محمدمراد عباسپور، چلیچه، ۱۳۸۱
– گفتگوی خصوصی با شمسعلی منصوری فرد، ده رشید لُردگان، ۱۳۸۴
۱ـ شاهنامه فردوسی، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۶۹، ص ۲۳٫ ــــــــ ۲ ـــ سر اوستین هنری لایارد، سفرنامه لایارد، ترجمه مهراب امیری، تهران، آنزان ۱۳۷۶، ص ۱۷۰ . ـــــــــ ۳ـ عبدالعلی خسروی، بختیاری درجلوه گاه فرهنگ، شهسواری، تهران، ص ۴۲۰ . ـــــــــ ۴ـ سردار اسعد، تاریخ بختیاری، اساطیر، ۱۳۷۴، ــــــــ ۵ـ پژمان بختیاری،دیوان، پارسا، تهران، ۱۳۶۸، مقدمه. و «زندگی و اشعار پژمان بختیاری»، سامان دانش، ۱۳۹۴، ص ۶۸ . ـــــــــ ۶ـ منصور رستگار فسایی،مقاله مردی از دیار خاطره های جاوید، مجله کلک مهر، آبان ۱۳۷۲ ش۴۳ ،ص ۲۳۵ . ــــــــ ۷ـ جواد خسروی نیا، شاهنامه بختیاری، نشر شهسواری، ۱۳۸۹ .
نمونه هایی از شاهنامه خوانی بختیاری در اهواز ، لردگان ، گتوند ، مسجدسلیمان و .....