میدونم خیلی گرفتاری دارین، سر برجه و بدهکاری دارین
بابتِ مزاحمت شرمندهم، ته جیبتون یه دوهزاری دارین
من باید زنگ بزنم به بچگیم، من باید زنگ بزنم به کوچهمون
به روزای دلخوشیهای کوچیک، به شبایِ خندههای بیامون
دله من تنگه برای خونهمون، برای جوونیای مادرم
من فقط میخوام صداشو بشنوم، من دلم تنگه برای پدرم
من باید زنگ بزنم به رفقام، که برن دوچرخهمو سوار شن
که نذارم قدشون بلند شه، مثل من اینجوری گریهدار شن
من دلم تنگه برای مدرسهم، واسه نیمکتی که خیلی تنگ بود
زنگ تفریح پر از نارنگی، چه اهمیتی داشت که جنگ بود
من میخوام زنگ بزنم به برفِ دی، به زمستونی که با ما قهره
من باید به آسمون خبر بدم، که به جاش چه دودی روی شهره
حیف از کسی که جای زندگی، لا به لایِ خاطره گیر افتاد
حیف که نفهمیدیم پیر شدیم، حیف که دوزاریمون دیر افتاد
میدونم خیلی گرفتاری دارین، سر برجه و بدهکاری دارین
بابتِ مزاحمت شرمندهم، ته جیبتون یه دوهزاری دارین