مطلب ارسالی کاربران
در سوگ حمیدرضا صدر
https://www.tarafdari.com/node/1959681
https://www.tarafdari.com/user/21101...
این دو روایت را بنگرید. روایت اول، روایتی است پر سوز و گداز از مرگ که آن را معنا می دهد، مرگ را جانبخشی می کند. روایتی که در آن دکتر صدر نازنین ما فوتبالی ها، حتی عزرائیل را شکست می دهد و او را وادار به دیدن یورو می کند. روایتی که مرگ را تسلایی می بخشد.
اما روایت دوم... روایتی است که در مرگ هیچ معنایی را قائل نیست. روایتی که بی رحمی جلادِ مرگ را یادآور می شود و به مخاطب می گوید من و تو را هم گریزی از آن نیست. روایتی که طنین آغاز بیگانه کامو را دارد: «امروز مادر مرد». به همان سردی و شقاوت، به همان بی معنایی. هر توصیفی هم که از صدر نازنین شده، از زندگی اینجهانی اوست و هیچ اشارتی به حیاتی دیگر ندارد.
....
سخت است که روزت را با خبر مرگ شخصی آغاز کنی که همه ی فوتبالی ها، علی رغم هزاران اختلاف و تعصب و گاها ستیزی که با یکدیگر داشتند، و ورای هر رنگی، او را دوست داشتند. اما کسی هست که بگوید چگونه می توان بر بی معنایی مرگ پیروز شد؟ یک بیماری مسخره و خلاص! به همین پوچ بودن، به همین بی معنایی. به همین بی منطقی. فیلسوفان بسیاری از همان خاستگاه های فلسفه خواسته اند جهان را منطقی و عقلانی کنند. اما جهان و متعلقاتش، و بی رحم ترینشان مرگ، هر بار و هرباره به این فیلسوفان دهن کجی کرده اند. آدورنو، او که یکی از بزرگ ترین دشمنان این قسم از فیلسوفان بود، در جایی نوشته بود یک زندگی اشتباه را نمی توان درست زیست، و ما اکنون می پرسیم، یک مرگ بی معنا را چه؟ آیا می توان آن را درست زیست؟