نیاز ب همدردی با شمام
جمعیتی زیاد بینابین 15 تا 25 اینجا فعالیت دارن.
من ب 24 نزدیک ترم ولی خب همچنان 23 سالمه. سال 1 پزشکیم تموم شده اما هیچ امیدی ب اینده م ندارم. هنوز دارم از جیب پدر ارتزاق میکنم ینی شاید بدون پدرم هم نفس نمیتونستم بکشم. تو انتخاب رشته م بخاطر اینکه معدل نهایی سوم راهنماییم 19.97 بود هیچ ایده ای نداشتم هیچ راهنما مشاوری نبود و چون بازار رشته ریاضی همون موقع شنیده میشد ک اشباع شده از طرف پدرم فرستاده شدم ب تجربی. سال دوم دبیرستان فوق العاده بود. سوم هم همینطور و همینطور پیش دانشگاهی
اساتیدی ک ب من درس میدادن تو ی مدرسه معمولی فوق العاده بودند.
اما الان .. پزشکی سخته. زندگیم جالب نیست. از این حالت مودی خسته شدم. رفیقامو از دست دادم
از بچگی تو سرم زدن درس بخون
از بچگی مقایسه شدم و سر همین ک بچه های فامیل پزشک از کار درومدن و من از پس کنکور برنیومدم حالت شدید افسردگی ر ب من داد و بیشتر افسردگی الانم بخاطر سالی بود ک پشت کنکور موندم و هیچ غلطی نکردم
ماجراهای دیگ ای پیش اومد اما حس میکنم زندگی هیچ گونه جذابیتی واسم نداره، شاید اگ مسوولیت ب خطر انداختن زندگی والدینم نبود، همین الان فاتحه خودمو میخوندم
هیچ دوست دختری نداشتم
از لحاظ ظاهری از همه اطرافیانم زشت ترم
از اول دبستان تا جلسه اخر جمع بندی فیزیک کنکور واژه کله ماهیتابه ای ب این جهت ک پشت سرم صاف بود تو گوشم تنین انداز میشد و همین باعث گوشه گیریم میشد و خجاالت بسیار
هیچ راه حلی واس برون رفت ازین ناراحتی جلوروم ندارم
نمیدونم فکر مرگ خودش نشون فاجعه هست یا ن
با 24 سال سن احساس شدید پیری میکنم