دلیل این محبوبیت را باید در تک تک سالهای تاریخ این باشگاه جستجو کرد که قبل از هر چیزی شروعش با یک اتفاقه که قبل از اینکه اصل اتفاق رو بگم باید ی مثال بزنم تا همه حس و حال این داستان رو درک کنید بعد برم سر اصل قضیه تا ملموس تر بشه
سال ۱۹۵۷ سالی که منچستر در لیگ به قهرمانی رسید و در اروپا و در مرحله نیمه نهایی در برابر رئال فوق العاده اون زمان که به هیچ تیمی رحم نمیکرد و فوق ستارهایی چون دی استفانو و خنتو و پوشکاش رو تو ترکیبش داشت بازی فوق العاده ای انجام داد و با اختلافی ناچیز از راه یابی به فینال رقابتها بازماند اما تنها تیمی لقب گرفت که توانایی رقابت با اون رئال مخوف رو تو اروپا داره .
فصل ۱۹۵۸ حتی بهتر از فصل قبل شروع شد و همه شانس منچستر رو برای قهرمانی اروپا بیشتر از بقیه میدونستن . تیمی پر از بازیکن با استعداد و با تجربه همچون ادواردز بای رن چارلتون فولکس تیلور پگ و دیگران و البته مربیگری مت بازبی بزرگ . تا اینکه تیم با قدرت تمام به مرحله یک چهارم نهایی اروپا میرسه و تو لیگ هم در صدر جدول قرار داره . تو مرحله یک چهارم قرار میشه که تیم جلوی ستاره سرخ بلگراد قرار بگیره بازی تو الدترافورد ۲ ۱ میشه و بازی برگشت رو هم رو منچستر تو همون نیمه اول کارو با ۳ گل ( که دو گلشو چارلتون میزنه ) تموم میکنه و تیم آماده برگشت به کشورش میشع تا اینکه دو روز بعد در مقابل ولور همپتون تو لیگ بازی کنه ( دیگه توضیح نمیدم که اتحادیه با درخواست مت بازبی مبنی بر عقب انداختن بازیه لیگ مخالفت میکنه و . . .
خلاصه هواپیما از بلگراد بلند میشه و میره سمت لندن اما در میانه راه برای سوختگیری تو مونیخ توقف میکنه . هواپیما میشینه سوخت گیری میکنه و قرار میشه که دوباره بلند شه و بره . اوضاع فرودگاه مونیخ زیاد جالب نبوده برای بلند شدن هواپیما ولی عجله ای که بخاطر کمبود فرصت و زمان تا بازی بعدی داشتن باعث میشه که به هر نحوی که شده هواپیما رو به پرواز دربیارن که همین امر هم باعث میشه که هواپیما نتونه درست از باند فرودگاه بلند بشه و کمی جلوتر واژگون میشه روی ی خونه که نزدیکای فرودگاه بوده و بیش از نیمی از ترکیب تیم کشته میشن ( دانکن ادواردز ۲۱ ساله که به عقیده خیلیا بزرگترین استعداد فوتبال زمان خودش بوده بعد از دو هفته بلخره مراقبتهای پزشکی بلخره جونشو از دست میده ) و بقیشون هم اوضاعشون شدیدا ناجور میشه در حدی که چند نفری مجبور به خداحافظی میشن . اما دو نفر از بازماندگان این حادثه شوم یکی سر بابی چارلتون بزرگ بوده و دیگری مت بازبی که مت بازبی تا ی مدت چندین ماهه تو کما بوده و به شکلی معجزه وار نجات پیدا میکنه بلخره . منچستر در ادامه فصل مجبور به استفاده از بازیکنان آماتور و بازنشسته میشه و در نهایت هم در ۱۴ بازی باقی مانده لیگ اکثرشون رو میبازه و به رده هشتم میرسه و تو مرحله نیمه نهاییم با وجود اینکه با تیم نابود شده ( که فوقش دو سه تا بازیکن از تیم سابقشو داشت ) در مقابل میلان بازی رفت رو میبره حتی ولی تو بازی برگشت شکست میخوره . نکته جالب و بسیار قابل ستایش اینکه در آخر رقابتها رئال مادریده قهرمان قهرمانیشو تو این رقابت ها به منچستر اهدا میکنهو البته از طرفیم یوفا اعلام میکنه که حتی با وجود قهرمان نشدن منچستر در لیگ برتر ولی این تیم میتونه در رقابتهای فصل بعد باشگاهای اروپا شرکت کنه که البته بازم اتحادیه مخالفت میکنه
رسیدن به این موفقیتها که طرفداران برای رسیدنه بهش لحظه شماری میکردن منچستر رو بیش از پیش محبوبتر کرد
تا اینکه در دهه هفتاد و دهه هشتاد با افت شدید بست بدلیل حواشی زیاد و خداحافظی لاو و چارلتون این لیورپول بود که جای منچستر محبوب شده رو در انگلیس و حتی اروپا گرفت . تیمی که از طرفی جانشین منچستر محبوبه فوتبال دوستان شده بود و جای آنها رو گرفته بود تیمی که پادشاه بلامنازع فوتبال انگلیس و اروپا شده بود و قصد پایین آمدن نداشت ( تو این شرایط تیما منفور میشن معمولا ) و از طرفی در متن فاجعه هیسل قرار داشت و طرفدارانش در جای جای دنیا حواشی های بسیاری درست کرده بودند و از طرفی لیورپولیها بطور تاریخی در انگلیس منفور هستن و قدرت گرفتن تیم و فاجعه هیسل و هیلزبرو این تنفر را تشدید میکرد ( البته در کنار اینها لیورپول جذابیت های فوق العاده ای داشت که فقط کنی دالگلیش کافیع برای مثال ) . خلاصه تمام اینها دست به دست هم میداد تا همه آرزوی نابودی لیورپول رو داشته باشن و چه تیمی بهتر از منچستر برای این منظور و البته چه کسی بهتر فرگوسن برای ساختن این تیم
منچستر دهه نود تبدیل به تیمی شد که لیورپول رو از سلطه ای که بر فوتبال انگلیس داشت پایین بکشه و به آهستگی بتونه در کسب افتخارات نزدیک بشه به لیورپولی که دست نیافتنی مینمود....
از طرفی فرگوسن کاریزماتیک و تاکتیک ها و تیمی جذاب که متکی به ستارگان خود نیست بلکه تیمی و زیبا بازی میکرد با پاسکاریهای فوق العاده و تاکتیکی .
از طرفی بازیکنان کلاس ۹۲ که در کنار کانتونا و روی کین و دیگران یکی از جذاب ترین تیم های تاریخ رو ساختن ( من ی توضیحی در مورد منچستر ۹۴ تا ۹۶ بدم . به عقیده خیلیا بهترین منچستر فرگوسن منچستر ۹۹ و ۲۰۰۸ ولی به نظرم جذابترین و بهترین منچستر فرگوسن منچستر ۹۵ و ۹۶ . تصور کنید وسط زمین روی کین و اسکولز جوون . سمت راست دیوید بکام و سمت چپ رایان گیگز که همگی بچه سالن . اونوقت ی نره خر مثل کانتونا وسط زمینه که مثل پدر میمونه برا اینا . هم میره وسط زمین تو بازیسازی به اسکولز کمک میکنه و حتی تو توپگیری به روی کین . میره سمت راست در ارسال توپ به بکام کمک میکنه و میره سمت چپ با پاساش رایان گیگز رو راه میندازه تا گیگز فرار کنه . میره وسط و بعنوان یک فوروارد ( فوروارد به معنای مهاجم نوک نیستش به معنای کلاسیکش ینی ی چیز بین هافبک هجومی و مهاجم کاذب . ی چیزی مثل توتی یا مسی وقتی که وسط بازی میکنه ) خلاصه میرفت پشت محوطه و وظایف خودشو که موقعیت سازی و شوت زنی و حتی بازیسازی هست رو انجام بده و در آخر هم میرفت تو محوطه و در گلزنی به اندی کول کمک میکرد و از طرفی کل تیم هم با وجود کانتونا بهترینه خودشونو ارائع میدادن . چه اسکولز که وسط زمین همه کار میکرد چه گیگز که جادو میکرد با تکنیکش چه بکام که با پاساش جادو میکرد و چه روی کینی که توپ ازش رد نمیشد و همه هم در خدمت کانتونا بودن انگار و شاید برا همینه که کانتونا لقب پادشاه رو داره چون هم همه کاره تیم بود و هم خیلی جایگاه عجیبی داشت . البته از دنیس ایروین نباید قافل شد . اشمایکلم بود . خلاصه منچستر ۹۵ و ۹۶ ی تیم عجیب جذابی بود برا خودش )
از طرفی یکی دیگه از جذابیت های این منچستر برد های تاریخی و حماسی این تیم که ی نمونش فینال ۹۹ مقابل بایرن و کامبک دقیقه نود با گلهای شرینگام و سولسشر
و تیم بی نظیر دهه اول قرن و بازیکنانی چون کریستیانو رونالدو رونی نیستلروی ون در سار فردیناند و . . . در کنار اسکولز گیگز نویل بکام و . . .
خلاصه تاریخ منچستر بیشتر به ی فیلم سینمایی دراماتیک شبیهه تا ی باشگاه فوتبال و دلیل محبوبیت این تیم نه در افتخارات و تبلیغ که در تک تک روزهاییست که تاریخ این تیم را شکل داده