در سال 2002 بود که برای اولین بار اسم مسی بر زبان ها افتاد؛ در تارخ سابقه نداشته که تیم B بارسلونا بتواند تیم A اسپانیول را شکست دهد اما مسی 14 ساله این تابو را شکست و با هت تریک در زمین اسپانیول، شبی به یاد ماندنی از خود به یادگار گذاشت و همان بازی در واقع شروع پیشرفت شگفت انگیز مسی در بارسلونا و فوتبال بود. در ادامه به قسمت هایی از خاطرات شنیدنی لیونل مسی از روهای اول حضور در بارسلونا توجه فرمایید.
مسی چگونه فوتبالیست شد

مسی خجالتی
- او دو سال قبل از آن بازی ، از تیم روزاریو آرژانتین به تیم زیر 12 ساله های بارسلونا ملحق شده بود؛ هم تیم های او از آن روز تعریف می کنند و می گویند او حتی در اولین روز حضورش در رختکن به بقیه بازیکنان سلام هم نداد. بازیکنان در همان بدو ورود از او می پرسیدند پست بازی ت کجاست؟ که مسی نیز با خجالت و صدای آرام و بدون اینکه سر از زمین بازی برگرداند، در پاسخ گفت: مهاجم!

راجر گریبت از آن دوران تعریف می کند و می گوید از همان اول از ورود او به بارسلونا تعجب کردم چرا که من در سن 12 سالگی 170 سانتی متر قد داشتم اما او 150 سانتی متر هم نبود و برایم عجیب بود که این بازیکن کوتاه قامت چطور می خواهد فوتبال بازی کند. دیگر هم بازی مسی در آن سالها می گوید، تا قبل از آن سابقه نداشته لاماسیا پذیرای یک بازیکن خارجی باشد اما به نظر می رسید او یک استثنا است اما هنوز بازی او با توپ را ندیده ایم تا در مورد بازی اش نظر دهیم. والنتینه در ادامه افزود، در اولین بازی او و سسک فابرگاس به عنوان مهاجم در تیم زیر 12 سال بارسلونا بازی کردند. مسی در بازی خوانی استاد بود و همیشه در بازی روندو (همان خرس وسط ایرانی ها) برنده می شد.

مسی با یک ضرب هم استپ می کرد هم پاس می داد!
او در ادامه به نکته عجیبی در مورد مسی اشاره کرد: به ما طوری اموزش داده اند که حداکثر با 2 ضرب توپ را کنترل و هدایت کنید اما در کمال تعجب شاهد این بودیم که مسی با این سن و سال کم با یک ضرب هم توپ را استپ می کرد هم با همان ضرب پاس میداد که به سرعت عمل بازی او کمک زیادی می کرد. آلبرت بنایگس که رییس لاماسیا بود نیز می گوید، مسی شانس آورد که خود را در دو بازی نشان داد چرا که اگر او استعدادهای خود را در دو بازی تدارکاتی نشان نمی داد، چه بسا از لاماسیا دیپورت می شد.

اولین بازی او در 7 می 2001 بود که توانست یک گل به تیم امپوستا بزند. البته ممکن بود رویای او نابود شود چرا که او در بازی اول دچار مصدومیتی شد که ممکن بود بازی دوم مقابل تورتوسا را از دست بدهد اما او که تنها به آینده خود فکر می کرد هر طور که شده خودش را برای بازی رساند و بازی درخشانی از خود به نمایش گذاشت و از ان بازی به بعد بود که استعداد ذاتی او تایید شد و وقتی مصدومیتش بهبود یافت او دیگر در تیم زیر 12 ساله ها بازی نمی کرد و در سال 2002 به تیم زیر 16 ساله های بارسلونا منتقل شد. در اینجا بود که مسی جوان پس از پشت سر گذاشتن مصدومیتش استعداد واقعی خود را به همه نشان داد.

تنها راه متوقف کردن لئو، شلیک به مغزش است!
راجر فرانچ در مورد آن روزها می گوید، با توجه به سن کمتر مسی نسبت به بقیه او در رختکن زیاد حرف نمی زد و معمولا در گوشه ای برای خود ساکت نشسته بود. اما در تمرین همه چیز فرق می کرد، او همه ما را عصبانی می کرد چرا که همه ماها را که از او بزرگتر بودیم به سادگی دریبل می کرد. او آنقدر سریع بود که حتی نمی توانستیم بررویش خطا کنیم یا بزنیمش! ما در تمرینات مدافعین که باید با یک مهاجم به طور تک به تک مواجه می شدیم از هم تمرینی با مسی دوری می کردیم چرا که او به سادگی از ما رد می شد و موجب تحقیر ما در مقابل بقیه و مربیان می شد.
پائو توراس نیز در مورد او می گوید، او با دهان بسته به تمرین می آمد و بدون اینکه کلمه ای حرف بزند، تمرینش را انجام میداد و میرفت؛ گاهی برای متوقف کردن او تنها راه استفاده از یک تفنگ بود که یک گلوله در مغزش خالی کنید. مسی در آن زمان 13 سالش بود.

خاطره اینانو و آدم کوتوله
اما با همه این حرفها او معمولا بر روی نیمکت تیم زیر 16 ساله ها بود تا اینکه برای شرکت در یک تورنمنت به ونیس رفتیم. تا اینکه جوک های مسی شروع شد؛ او با ویکتور واکسز رفیق شده بود و در واقع دوست صمیمی مسی در دوران جوانی اش در لاماسیا ویکتور واسکز بود و به توعی زبان اسپانیولی را به او آموزش می داد که لحظات خنده داری برای بقیه رقم می خورد. بسیاری از بچه های تیم به او لقب enano داده بودند که در زبان اسپانیایی معنای آدم کوتوله می داد و او هرگز تا مدتها معنای ان را نفهمید اما روزی که او به بازیکن بزرگی تبدیل شده بود و در تیم اصلی بارسلونا بازی میکرد و برای بازدید از لاماسیا آمده بود، همگی به او گفتیم: اینانو، از تیم اصلی چه خبر؟ که پس از ان همگی خنده مان گرفت و یکدیگر را در آغوش گرفتیم. او روحیه خوبی دارد و شاید در محافل خضوضی از این شوخی زشت ما گله کرد هباشد اما هرگز این موضوع را به روی خود نیاورد با هم تیمی های خود همیشه مهربان است.

نسل طلایی لاماسیا
نسل متولدین 1987 که در سال 2002-2003 در لاماسیا حضور داشتند، بهترین نسل از استعدادهای اکادمی فوتبال بارسلونا محسوب می شود. مربی آن روزهای لاماسیا تیتو ویلانوا بود که تاثیر زیادی بر رشد بازیکنان داشت. در انتهای ان فصل، فابرگاس به آرسنال رفت و یک سال بعد ژرارد پیکه به منچستر یونایتد پیوست. اما لیونل مسی ترجیح داد به تیم زیر 19 ساله های بارسلونا بپیوندد و در ان سن و سال دیگر به عنوان بازیکن اصلی ترکیب شناخته می شد و سال بعد از آن افتخار بازی در کنار رونالدینیو که عنوان بهترین بازیکن جهان در آن سال را به دست آورده بود پیدا کرد. هم تیمی های او اکنون می گویند، ما که او را می شناختیم از رشد او تعجبی نکردیم بلکه حرکات و تکنیک او برای افرادی که او را نمی شناختند تازگی داشت. ما می دانستیم او بازیکن بزرگی در فوتبال جهان می شود.
گریبت یکی از هم تیمی های سالهای جوانی مسی می گوید، شاید 10 سال قبل او می توانست در یک متر جا بدون از دست دادن توپ چنان سرعتی بگیرد که هیچ بازیکنی در جهان قادر به تکرار آن نیست اما او سعی کرد بر روی سایر توانایی های خود نیز کار کند و قدرتش تنها محدود به سرعت و تکنیکش نباشد و همین شد که او به یک کلزن و پاسور قهار در دنیای فوتبال تبدیل شد.
گریبیت معتقد است، مسی بر خلاف سایر بازیکنان تحت فشار نیز بازی خوبی از خود به نمایش می گذارد چرا که او با تحت فشار بازی کردن بیگانه است و می تواند همواره خود را از فشار حریف رها کند؛ کاری که از عهده هر بازیکنی در جهان ساخته نیست. به عنوان مثال وقتی من مقابل 100 نفر تماشاچی بازی می کنم، تن و بدنم می لرزد اما او چنان در فینال لیگ قهرمانان اروپا بازی کرد که انگار در حیات پشتی خانه شان بازی می کند.