مطلب ارسالی کاربران
ولینعمتان سرخ؛ سلام
سقراط حکیم میگوید: سعادتمند کسی است که از هر اشتباه و خطایی که از او سر میزند، تجربه ای جدید به دست آورد.
من نیز یک بار اشتباه کردم و تجربهای به دست آوردم به قیمت زندگیام. چه تاوان سختی که آن روز شما را از دست دادم و تیمی که به من زندگی بخشید. هرچند جوان بودم و خام، خام حرفهای چربزبانان شدم. از یک سو نجواهای تلخ به گوشم میخورد که مدیران سرخ تو را نمیخواهند و از یک سو پیشنهادات سه برابری بود و در باغ سبز.
این شد که شد آنچه نباید میشد و بین من و عشقم فاصله افتاد. باقیاش مهم نیست که همه حسرت بود و افسوس. لشکر شگفتانگیز شیاطین سرخ را میدیدم و حسرت میخوردم که چرا من نباید جزئی از این ساز و برگ باشم. با خدای خودم عهد کردم که اگر این بار همای سعادت روی شانهام نشست نگذارم که پرواز کند. فصل تمام شد و شنیدم منچستر کبیر روی من نظر دارد، انگار که پر درآوردم، دیگر گوشم پیشنهادات دیگر را نمیشنید. فقط بیتاب و بیقرارِ لحظه دیدار بودم؛ «لحظۀ دیدار نزدیک است، باز میلرزد دلم دستم.. باز گویی در جهان دیگری هستم..» حال من اینجایم. در وادی عشق. این بار "رونالد" به دیدار یوسف آمده است. آمدهام که خاکش را سرمه چشمانم کنم. آمدهام که بمانم و عاشقی کنم. آمدهام که به قیمت جانم از حریم سرخ حراست کنم. آمدهام که سرم برود و توپ نرود. مژده میدهم که از امروز کریستیانویی خواهید دید که هرگز ندیدهاید. آنقدر انگیزه دارم که بردن از منچستریونایتد برای هر تیمی رویایی باشد دست نیافتنی.
اما پیش از هر چیز دستم به سوی شما دراز است. گذشتهها را دور بریزید و این برادر کوچکتان را بپذیرید. «من رشته محبت تو پاره می کنم، شاید گره خورد به تو نزدیکتر شوم.» آمدهام مثل ۲۷ سال پرعظمت فرگوسن، با هم ماجراجویی کنیم و جام بگیریم. این محقق نمیشود مگر با همدلی و همزبانی. من که راز دل و ورد زبانم را گفتم، تا در نزد شما مهربانان، چه جلوه کند و چه در نظر افتد.
باقی بقایتان.