مطلب ارسالی کاربران
این داستان رقیب عشقی
یکی از دانش اموزان مدرسان شریف عاشق تیم مادرید میشه اما میبینه که دوتا رقیب داره یکی پولدار یکی فقیر از قید فقیره میگذره چون میدونست شبا تو کار لوله کشیه اما پولداره با کمی رشفه به چفرین ورفقا هم گرو میشن به عشقش ورقیب عشقش یعنی شاختار اول از همه تقه رقیبشو میزنه بعدشم به عشقش میرسه وخوب شب اول بهش حال میده
داستان عاشقانه مردی شریف مقابل زنی بد کاره در مادرید