کلا چند بار پیش اومده بود تو دستشویی مدرسه قایم شم
از ترس اینکه درس بپرسن بلد نباشم یا ...
۱ ساعت ۲ ساعت پیش میومد که تو دستشویی میموندم
ولی همیشه کیفم رو جایی مخفی میکردم و تا زنگ میخورد سریع از دستشویی میومد مخفیانه خارج میشدم از مدرسه
اما اینبار کیفم تو کلاس موند
خودم دستشویی قایم شده بودم
وقتی اومدم بیرون چند تا از بچه ها دورمو گرفتن گفتن پیچونده بودی؟
گفتم من زنگ زدم رفتم خونه
گفتن پس چرا کیفت تو کلاس بود
بهم گفتن دنبالتن
فردا که رفتم کشیدنم بیرون
من که همیشه استرس میگیرم اینجور مواقع اینبار رو به بهترین شکل ممکن کنترل کردم و پیش بردم
ناظم مدرسه تا بهم گفت کدوم گوری بودی
گفتم دستشویی
گفت ۱ ساعت و نیم دستشویی؟!
گفتم آقا اسهال داشتم
کاملا محکم و با صراحت گفتم
گفت حالا اینجا وایسا تا تکلیفتو روشن کنم
کلی وایسادم ولی خونسرد
گفت برو پایین وایسا
۱ ساعت هم پایین وایسادم هی بچه ها رد میشدن نگام میکردن
یکی هم گفت حواست باشه یکی قبلا پیچونده بود با شیلنگ زدنش
ولی من نمیترسیدم
ناظم و مدیر اومدن
ناظمه ماجرا رو به مدیر گفت
من به مدیر هم گفتم اسهال داشتم گفت ۱ ساعت و نیم اون تو چیکار میکردی
خلاصه رفتن ولی ناظم دوباره اومد گفت بیا دفتر ببینم
گفت ما چیکار کنیم از دست شما
من بهش گفتم آقا من بالا هم به شما گفتم دوربینارو چک کنید من دستشویی بودم و اسهال داشتم
بعد کامپیوتر رو روشن کرد
گفت خب این تویی ساعت ۱۰ بعد زنگ تفریح رفتی دستشویی
(خوشبختانه داخل خود دستشویی که میشینی سر چاله دوربین نداشت وگرنه میدید اون تو در اصل داشتم با خودم دلقک بازی درمیاوردم و خوشحالی میکردم)
فقط اون لحظه که میری سمت در دستشویی رو بازش میکنی رو میشد دید
بعد گفت خب اینهمه مدت اون تو چیکار میکردی
گفتم اسهال داشتم هر کاری میکردم باز دلم درد میکرد
گفت خب اینجا ساعت ۱۱ بیرون اومدی دستاتو شستی بعد تموم شدن زنگ تفریح ولی دوباره رفتی تو دستشویی
گفتم اره اره آقا واسه همین دیگه چون کارم تموم شد دستامو شستم برم سرکلاس ولی دوباره اسهال گرفتم رفتم تو دستشویی
(در اصل اینطور بود که وقتی رفتم دستشویی مخفی شدم که تو کلاس نباشم بعدش پشیمون شدم خواستم برم کلاس ولی گفتم ولش کن برم کلاس که چی نصف کلاس گذشته برم داخل بگم کجا بودم پس برگردم همون دستشویی بهتره)
بعد ی زنه هم اومد تو دفتر داشت ماجرا رو میشنید گفت تو ۱ ساعت و نیم تو دستشویی چیکار میکردی با اون بو؟
باز توضیح دادم من فقط واسه اینکه بقیه اذیت نشن چون اسهال داشتم موندم دستشویی و حالم خوب نبود
آخرش یارو ناظمه ی نامه داد گفت برو سر کلاس این نامه هم ببر بالا
رفتم بالا بعد ی کلاس دیگه شروع شده بود
بقیه بچه ها هم راهشو یاد گرفتن معلم خواست درس بپرسه گفتن آقا ما اسهال داریم
دوییدن تو دستشویی قایم شن در همین حال نیششون باز بود میخندیدن انقدر ضایع بودن وسط راه لو رفتن