به بهترین تیمهای دنیا فکر کنید؛ چند تیم در دنیا پیرامون بازیکن پست شماره 10 بنا شده اند؟ خیلی زیاد نیستند. رئال مادرید، منچسترسیتی و پاری سن ژرمن سیستمهایی متفاوت دارند که جایی برای یک بازیکن پست 10 در آن دیده نمیشود، البته قصه بایرن مونیخ فرق دارد. بایرن مونیخ یک بازیکن پست 10 متفاوت و خاص دارد که بعدا به آن اشاره میکنیم.
طرفداری | ما همه بازیکنان پست 10 کلاسیک را دوست داریم، مگر نه؟ آنها بازیسازهای واقعی فوتبال بودند که برای دههها مهمترین پست فوتبال به شمار میرفتند و نقش اصلی تیمشان بودند اما حالا جایگاه آنها در فوتبال امروز کجاست؟ حقیقت این است پست شماره 10 در حال مرگ تدریجی است. بازیکنانی چون دیگو مارادونا، میشل پلاتینی و زین الدین زیدان دیگر وجود ندارند. چه اتفاقی برای نمادینترین پست فوتبال افتاده است؟ آیا این ماجرا، نمادی از فوتبال مدرن است؟ به اعتقاد یورگن کلوپ، هیچ بازیسازی در دنیا نمیتواند به اندازه بازیسازی در مقوله کانترپرسینگ هم خوب باشد. در واقع در حال حاضر دیگر زیبا بازی کردن کافی نیست، بازیکن باید خدمت سیستم باشد و این دقیقا توضیح میدهد چرا بازیکنان پست 10 نقش کمرنگتری نسبت به گذشته دارند. الان کمتر بچهای را میتوان یافت که رویای شماره 10 شدن را داشته باشد.
بررسی دقیقتری خواهیم داشت روی این موضوع که در فوتبال مدرنی که بر پایه پرسینگ و تاکتیکهای پیچیده است، بازیکنان پست 10 چگونه میتوانند خودشان را نجات دهند. دادهها نشان میدهند طی سالهای 2014 تا 2019، تعداد دقایق بازی بازیکنان پست 10 در پنج لیگ معتبر اروپا کاهش قابل توجهی داشته است. با دیدن دادههای زیر متوجه میشویم علاوه بر کاهش تعداد دقایق بازی بازیکنان پست 10، سیستمها بیشتر 3-3-4 شده اند. در سیستم 3-3-4 جایی برای بازیکنان پست 10 وجود ندارد.
پس متوجه میشویم سیستمها یک نشانه واضح برای محو شدن پست 10 از فوتبال هستند. امروزه بسیاری از تیمهای بزرگ، سیستمهایی منعطف به کار میبرند که پایه اصلی آنها 3-3-4 است. سی سال پیش و حوالی دهه 90، یعنی زمانی که بسیاری از ما فوتبال نمیدیدیم یا حتی متولد نشده بودیم، داستان متفاوت بود. آن زمان سیستم 2-5-3 محبوب ترین بود و سیستم 2-4-4 لوزی نیز بسیار پر کاربرد شناخته میشد. به این ترتیب هافبک پست 10 پشت مهاجمان قرار میگرفت. در آن عصر، اکثر تیمهای قهرمان اروپا پیرامون بازیسازهای استثنایی خود مثل یاری لیتمانن، دیان ساویچویچ، زین الدین زیدان و آندریاس مولر بنا شده بودند. بعدها نیز نوبت به روی کاستا، دکو و کاکا رسید تا بدرخشند. در آرژانتین نیز داستان شماره 10 ها را میتوان رمانتیک قلمداد کرد، جایی که بازیسازها ذهن تیم و یک هنرمند به معنای واقعی کلمه بودند. در آرژانتین پست 10 را Enganche role خطاب می کنند.
مارسلا مورا آرائوخو، فوتبال نویس آرژانتینی گاردین، پست ده را این چنین توصیف میکند:
توصیف دقیق Enganche role خیلی طولانی میشود اما بازیکن پست ده کسی است که با فکرش تیم را راه اندازی میکند و او را میتوان مغز متفکر تیم دانست. اگرچه بازیکن پست ده صرفا فکر نمیکند بلکه کسی است که به بازی ریتم میدهد و سرعت بازی را کنترل میکند. چنین شخصی باید آگاهی محیطی فوقالعادهای داشته باشد و فضاها را به خوبی درک کند تا بتواند حرکات بدون توپ موثری داشته باشد. چنین بازیکنی، فوتبال را بسیار تماشایی میکند و میتوان حرکات او را با یک شعر احساسی یا رقص باله مقایسه کرد.
ازکوئیل فرناندز، ستون نویس آرژانتینی روزنامه لاناسیون هم در ستایش از بازیکن پست 10 میگوید: "در مکث، موسیقی وجود ندارد اما همان مکث باعث میشود موسیقیها ساخته شوند."
آرژانتین معروفترین بازیکنان پست 10 را در جهان ساخته است. از خوان رومن ریکلمه گرفته تا پابلو آیمار و خیلیهای دیگر اما بزرگترین آنها دیگو مارادوناست. البته لیونل مسی چطور؟ خانم آرائوخو ادامه میدهد:
مارادونا راه را برای بازیکنان پست 10 نسل بعد خود هموار کرد. مارادونا یک جادوگر و دارای کیفیت ذاتی بود. او هر کاری که در ذهنش بود را پیاده میکرد. آیا هرکسی میتواند این کار را کند؟ همه تیم به مارادونا تکیه داشت. اگرچه مسی باید در یک سیستم روان جا بیفتد و واقعا نیاز دارد تا عضوی از یک سیستم باشد.
نه فقط در آرژانتین و بلکه در جهان، شماره 10 الهامبخش میلیونها کودک بوده است چون شماره 10 نماد یک بازیکن بسیار خاص بود؛ بازیسازی که بهترین بازیکن تیمش به شمار میرفت. از نوستالژی بیرون بیاییم، در سالهای اخیر پست 10 تقریبا منقرض شده است زیرا آنها نتوانستهاند با فوتبال مدرن تطبیق بیابند. بازیسازهای جدید نسبت به قدیمیها باید مهارتهای مورد نیاز جدیدی داشته باشند. در همین راستا مثالی از مسوت اوزیل میزنیم؛ او در دورانش در رئال مادرید به عنوان هافبک پست 10 بازی میکرد و اوج فوتبالش در همان مقطع بود. او در دو فصل اولش در لالیگا، بالاتر از مسی بیشترین پاس گلها را ثبت کرد.
قبلا تیم براساس عملکرد بازیکن پست ده تطبیق مییافت اما الان آنها باید خودشان را با تیم تطبیق دهند. الان نقاط دیگری در زمین هست که میتوان خلاقیتها را آنجا بروز داد و موقعیت ایجاد کرد. به همین خاطر دیگر آن لمس توپهای عالی، گلها و پاس گلها را از بازیکنان پست ده نمیبینیم و الان این بازیکنان باید برخلاف گذشته در کارهای دفاعی تیم هم مشارکت داشته باشند. در واقع اوزیل مشکلش همین است؛ او در فوتبال مدرن امروز در کارهای دفاعی مشارکتی ندارد و به همین خاطر جا افتادنش در ترکیب تیم سخت است. آرسن ونگر، سرمربی اوزیل در آرسنال در این باره گفته بود:
اوزیل بازیکن بزرگ و خلاقی است اما باید تیم متعادلی داشت و اوزیل از نظر کارهای دفاعی چندان قوی نیست.
اگرچه برخی بازیکنان هستند که توانستند خودشان را با فوتبال مدرن تطبیق دهند. بازیسازهای مدرن امروز، در حال جهانی شدن هستند. کسانی که توانستند خودشان را با سیستم وفق دهند، حالا فوتبال را به سطح جدیدی رساندهاند. مثال این امر، کوین دی بروین است. در منچسترسیتی، کوین دی بروین به عنوان هافبک باکس تو باکس بازی میکند، نه هافبک پست 10. او در واقع در منطقه عقبتری بازی میکند و کمی جلوتر از دیگر هافبک مرکزی تیم است. نقشه زیر، مهارتهای پاس بهترین هافبکهای جهان را نشان میدهد. برای مثال میتوانیم ببینیم پل پوگبا خیلی خوب است و در زمینه پاسهای پراگرسیو، بالاتر از حد میانگین ظاهر شده است. دی بروین در زمینه پاسهای پراگرسیو در سطح پوگبا است اما در زمینه ارسال پاسهایی که به محوطه جریمه میرسند، در لیگ خودش توپ میزند و متفاوت از تمام هافبکهای دنیاست. هیچکس در دنیا نمیتواند بهتر از کوین دی بروین، مهاجمان را تغذیه کند.
نکته جالبتر در مورد بازی دی بروین، کارهای دفاعی اوست. در فصل گذشته (21-2020) او توانست 240 بازپس گیری توپ به ثبت برساند که به طور میانگین این یعنی شش توپگیری در هر بازی. این رقم برای یک هافبک تهاجمی بسیار چشمگیر است. دی بروین در واقع خودش یک پست ترکیبی خلق کرده است؛ در نقشه حرارتی زیر میتوانید ببینید او همه جای زمین هست و در هر نقطه از زمین توپ گیری می کند.
در نقشه زیر، نقاط آبی پررنگ توپ ربایی ها هستند. این یعنی او نه تنها در جلوی زمین بلکه عقب زمین هم توپ گیری انجام می دهد، جایی که برای تیمش بسیار مهم است.
پپ گواردیولا، دی بروین را یک بازیکن همه کاره و یکی از بهترین بازیکنانی که در کل عمرش دیده می داند. اگر دی بروین را با هامس رودریگز در اورتون مقایسه کنیم، متوجه تفاوتهای بزرگی میشویم. الان با نگاه کردن به نقاط قرمز رنگ که مربوط به فعالیتهای دفاعی است، میزان بازپس گیری توپ، تکلها را میبینیم. هامس در حد میانگین هافبکهای تهاجمی پنج لیگ معتبر اروپا ظاهر شده اما دی بروین واضحا بهتر از همه است.
کوین دی بروین عالی است اما تنها در جهان خاص نیست. بازیکنان مشابه دیگری هم هستند. برونو فرناندش، فدریکو والورده و میسون ماونت، نسلی از هافبکهایی بازیساز و در عین حال چند پسته هستند. البته توماس مولر نیز یک بازیکن خاص است. توماس مولر بازیکن جذابی است زیرا آن هافبک پست دهی که همه فکر میکنند، نیست چون مولر اصلا هیچ یک از ویژگیهای چنین بازیکنی را ندارد اما او تواناییهایی دارد که همه کارها ساده به نظر برسد. نحوه بازی مولر در پست 10 متفاوت از بازی یک بازیکن پست 10 کلاسیک است. بایرن مونیخ فصل گذشته با سیستم 1-3-2-4 بازی میکرد و توماس مولر پشت مهاجم قرار میگیرد.
مولر بازیکنی سختکوش، تهاجمی و البته خیلی باهوش است. شاید بتوانیم او را یک پیشگام در بازیکنان پست ده آینده بدانیم. مولر یک ویژگی متمایز از بقیه هم دارد؛ هیچ کس مثل او نمیتواند در فضا قرار بگیرد. به همین خاطر در آلمان به او "Raumdeuter" میگویند؛ این کلمه معادل فارسی دقیق ندارد اما معنای این واژه را میتوان متخصص فضایابی ذکر کرد. توماس مولر را میتوان یک هافبک شماره 10 جدید دانست که علاوه بر مشارکت در کارهای دفاعی، در حمله نیز از فضاها بهترین استفاده را میبرد.
شماره دههای کلاسیک درست است که خلاقیت تیم را بالا میبرند اما در عین حال چنین بازیکنی تنها گزینهای است که باعث تک بعدی شدن عملکرد تیم می شود. برای سرمربیان نخبه چون کلوپ، گواردیولا و فلیک چنین چیزی پذیرفتنی نیست و برای آنها تعادل تیم اولویت دارد. در گذشته هم تیمهایی بودند که با تعادل و بدون تکیه روی بازیکن پست 10 بازی میکردند. بهترین مثال، هلند دهه 70 میلادی است که با سبک «توتال فوتبال» بازی میکرد. هر بازیکنی در زمین میتوانست کارهای خلاقیت و بازیسازی را برعهده گیرد و حفظ تعادل، دستور کار آنها بود. بازیکنان پستهای خود را عوض میکردند و هر یک از آنها میتوانستند دفاع کنند، حمله کنند و گل بزنند. هر بازیکن در هر پست، نقش مهمی داشت.
رهبر معنوی توتال فوتبال، یوهان کرویف بود که ایدههایش را در بارسلونا هم پیاده کرد و البته روی پپ گواردیولا تاثیر گذاشت تا بتواند فوتبال را به سطح دیگری منتقل کند. گواردیولا با فوتبال به سبک تیکی تاکا با ژاوی و اینیستا، بازیکن 10 کلاسیک در ترکیب خود نداشت اما سیستم تیمش تهاجمی و روان بود. یواخیم لوو، سرمربی سابق تیم ملی آلمان معتقد است پست 10 کلاسیک در فوتبال امروز کاملا از بین رفته است چون چندین بازیکن میتوانند بارهای تهاجمی تیم را به دوش بکشند.
نکته دیگر که در کمرنگ شدن پست 10 نقش دارد، پرسینگ است. یورگن کلوپ در این باره میگوید:
بازیکن پست 10، بازیکنی است که میتواند تصمیم بگیرد یک پاس خلاقانه بدهد یا نه. بنابراین باید برای ارسال این پاسهای عمقی، چند پاس قبل از آن ارسال شود. این جا نقش کانترپرسینگ به میان میآید. اگر بازیکن بتواند توپ را در بالای زمین سریعا پس بگیرد، یعنی به دروازه نزدیک است و این یعنی اغلب اوقات فقط یک پاس تا ساختن موقعیت خطرناک فاصله دارد. به همین خاطر است که میگویم هیچ بازیسازی نمیتواند به اندازه ارسال پاسهای خوب، در موقعیت کانترپرسینگ هم خوب باشد.
پرسینگ فقط یک ابزار برای حمله کردن نیست بلکه کار را برای بازیساز تیم خودی هم سخت میکند چون در زمینه پرسینگ، بازیکن 10 نمیتواند به بهترین شکل عمل کند؛ ایسکو، کوتینیو و هامس رودریگز از این دست بازیکنان هستند. وقتی پای پرسینگ به میان میآید، بازیکن پست 10 به یک بازیکن ناکارآمد تبدیل میشود. وقتی پرس در جریان باشد، بازیکن پست 10 زمان کمتری برای صاحب توپ بودن و نزدیک شدن به بازیکنان جلوی خود در اختیار دارد. بالا رفتن سرعت بازی، تاثیر مهمی روی تغییر وضعیت پست 10 داشته است. تیاگو آلکانتارا، هافبک لیورپول نیز این را تایید میکند:
در فوتبال امروز، حرکات جادویی و فانتزی کمتری میبینیم اما در عوض سرعت بازی خیلی بالاتر رفته است. الان نیازی نیست همه را دریبل بزنید زیرا باید بیشتر بدوید.
حتی بازیکنان دفاعیتر فوتبال حال حاضر هم میتوانند نقشهای هافبکهای 10 کلاسیک را ایفا کنند. اگر بخواهیم یک بازیساز مدرن را در نظر بگیریم، چه کسانی به ذهن ما میآیند؟ در واقع هافبکهای پست شش، همان هافبکهای دفاعی، هافبکهای بازیساز مدرن هستند. در گذشته هافبک پست شش، هافبکی بود که فقط بازی حریف را تخریب میکرد، مثل جنارو گتوزو. الان فوتبال متحول شده و هافبکهای پست شش به بازیسازهای اصلی تبدیل شده اند که بیلدآپ را سازماندهی میکنند و به بازی ریتم میدهند. در واقع پست ششهای جوان فوتبال امروز، جانشین 10 های کلاسیک شده اند. یواخیم لوو در این خصوص میگوید:
بازیسازهای فوتبال امروز از نقطه عقبتری در زمین، توپ پخش میکنند. این بازیکنان، کلید بیلدآپ تیم هستند. آنها فرصت میسازند و از عقب زمین، ریتم بازی را دیکته میکنند. الان این کار منطقی است زیرا تیمهایی که چنین بازیکنانی دارند، مالکیت توپ بالایی هم دارند.
تیاگو را میتوانیم مثالی خوب از یک هافبک پست شش بدانیم اما سرخیو بوسکتس را هم میتوان در بین چنین هافبکهایی طبقهبندی کرد. بوسکتس به اندازه تیاگو خلاق نیست اما نقش محوریتری دارد. از طرف دیگر بازیکنانی که در اصل پست 10 هستند، در نقاط دیگری به کار گرفته میشوند، مثلا هامس رودریگز در اورتون به عنوان وینگر راست بازی میکرد اما با همان ویژگیهای هافبک پست 10.
چیزهایی که ذکر شد، یک مفهوم نوین نیست. در ایتالیا به هافبک پست شش بازیساز، رجیستا میگویند. رجیستا به معنای هافبک بازیساز از عقب زمین یا به عبارت دیگر، کارگردان بازی است. شاید بتوان از آندره آ پیرلو به عنوان بهترین رجیستای تاریخ نام برد. کارلو آنچلوتی، سرمربی اسبق میلان که بازی پیرلو را متحول کرد، اتفاقی این کار را انجام نداد. او در این باره گفته:
پیرلو یک هافبک پست ده بود اما او را عقبتر آوردم و به عنوان رجیستا از او استفاده کردم. برخی فکر کردند دیوانه شده ام اما او به بهترین هافبکی تبدیل شد که در کل عمرم دیده ام.
آیا دیگو مارادونا الان بازی میکرد، میتوانست نقش جدیدی را بپذیرد و با سبک متفاوتی بازی کند؟ آیا او میتوانست تا نیمه زمین خودی بیاید و هافبکهای حریف را تعقیب کند؟ و یا تکل بزند و توپ را پس بگیرد؟ آیا اصلا دیگو میتوانست در فوتبال فیزیکی و سریع امروز، موفق شود؟ مارسلا آرائوخو در این خصوص گفته:
فکر میکنم او دقیقا همان کاری را میکرد که قبلا انجام داده بود؛ مارادونا کسی است که در عرض چند دقیقه خارق العاده ترین گل تاریخ را زده و در عین حال در حساس ترین بازی یک تورنمنت اخراج شده است. بازیسازی برای فوتبال یک چیز اساسی است؛ روزی که بازیسازی در فوتبال نباشد، روزی است که نام فوتبال باید تغییر کند و آن را چیز دیگری نامید.
ترجمه از ویدیوی تحلیلی برنامه Kick Off دویچه وله