باشگاه فوتبال بارسلونا (به انگلیسی: FC Barcelona)، باشگاهی برخاسته از منطقه کاتالونیا در کشور اسپانیا است که توسط مردی به نام خوان گمپر در سال 1899 میلادی تأسیس شد. این باشگاه همیشه فراتر از یک باشگاه فوتبال صرفاً ورزشی-تجاری بوده و بهنوعی هویت مردم منطقه کاتالان نیز محسوب میشود. به همین دلیل است که شعار رسمی بارسلونا، یعنی فراتر از باشگاه (به اسپانیایی: Mes Que Un Club)، همیشه ورد زبان هواداران باشگاه فوتبال بارسلونا بوده است. بارسلونا برای مردم کاتالان بهعنوان نماد آزادی و برای مردم وطنپرست اسپانیا بهعنوان نماد خیانت و تجزیهطلبی به شمار میرود. مردمی بودن باشگاه، یکی از شاخصههای اصلی فلسفی مدیریتی بارسلونا است و نمیتوان آن را به هیچ نحوی از آن جدا نمود.
نحوه اداره بارسلونا
بارسا در کنار رقیب دیرینهاش، یعنی رئال مادرید و دو باشگاه فوتبال اتلتیک کلاب و اوساسونا، جزء معدود تیمهای سطح اولی هستند که هواداران مالک اصلیشان به شمار میروند. از آغاز فصل 92-93 میلادی، قانونی در اسپانیا به اجرا در آمد که در آنهمه باشگاههای فوتبال موظف شدند به بخش خصوصی واگذار شوند. این قانون در سال 1990 میلادی تصویبشده بود که هدف آن، کنترل و گذر از بحرانهای مالی اساسی ورزش اسپانیا بود. اما در این قانون نیز به بعضی از معافیتها اجازه داد شد. اگر یک باشگاه میتوانست برای پنج سال متوالی (از سال 1985 به اینطرف) سودده باشد، آنوقت اجازه داشت تحت تملک هواداران باقی بماند.
بارسلونا، حدود 144،000 هزار نفر عضو دارد که به آنها «Socio» یا «سوسیو» گفته میشود. هر عضو سالانه 185 یورو به باشگاه میپردازد تا بتواند در روند تصمیمگیری باشگاه نقش داشته باشد. برای اینکه شخصی به سوسیو تبدیل شود، باید یکی از بستگان، همسر یا اعضای خانوادهاش از قبل در آن عضو شده باشد. اگر چنین شرایطی وجود ندارد، میتوان با خرید «کارت تعهد» باقیمت سالانه 144 یورو بهصورت موقت وارد جامعه مدیریتی بارسا شد. اگر کسی سه سال متوالی کارت تعهد را تمدید کند، در صورت تمایل میتواند به سوسیو بارسا تبدیل شود.
نقش هواداران در باشگاه
هواداران بارسا دارای حق رأی در مسائل کلیدی زیادی هستند که یکی از آنها تعیین رئیس باشگاه است. در بعضی مواقع ضروری، رئیس منتخب میتواند برای مسائلی که نیاز به بررسی فوری دارند و کلیت باشگاه را تحت تأثیر قرار میدهند، مجمعی فوقالعاده به نام «Asamblea de Socio Compromisario» برگزار کند. در این مجمع، حدود 4500 سوسیو گردهم میآیند تا در مورد آن مسائل مهم بحث و رأیگیری کنند. برای مثال در ماه اکتبر سال 2021 میلادی، ASC (مخفف Asamblea de Socio Compromisario) به طرح و برنامه خوان لاپورتا برای نجات باشگاه از بحران مالی عظیمی که درگیرش بود، رأی داد.
در این گردهماییها، گروهی متشکل از اعضای قدیمیتر، به نام «سناتورها» وجود دارند. روسای سابق باشگاه، اعضای کمیته و بعضی از اعضای سوسیو بهصورت تصادفی در این گروه حضور دارند. این گروه کوچکتر، قدرت زیادی را دارا هستند؛ بهطوریکه در همان ماه اکتبر اعضای معمولی سوسیو، اعتراضات گستردهای به تصمیم نهایی داشتند. علت اصلی اعتراض، نادیده گرفتن رأی 140،000 نفر و برتری رأی سناتورها نسبت به اکثریت بود. بااینحال، بااینکه رأی اعضا مهم است، اما وقتی رئیس انتخاب شد، معمولاً بهعنوان مالک اصلی بارسلونا شناخته میشود و تصمیمات روزانه را بدون دخالت سوسیو میگیرد.
در بارسلونا، خود رئیس باشگاه هم باید جزء سوسیو باشد و هم قبل از نشستن رسمی بر صندلی ریاست، ازنظر مالی تضمینی ارائه دهد. رئیس باشگاه بارسلونا پس از انتخاب شدن، میتواند برای مسائل درون (قرارداد با ستارهها) و خارج از زمین (مسائل مالی) بارسلونا تصمیم بگیرد.
رئیس باشگاه قدرت زیادی را در اختیار دارد و شکی نیست که بخشی از مشکلات مالی اخیر بارسلونا مربوط به تصمیمات مردان بالای هرم تصمیمگیری است. درهرصورت بااینکه جبههگیریهای منفی علیه این شکل از مدیریت وجود دارد، اما از آنطرف مزایای بسیاری هم در آن دیده میشود.
مزایا و معایب مالکیت هواداران
بزرگترین منفعت شکل مدیریتی مالکیت هواداران، در این است که باشگاه نمیتواند بدون تائید اکثریت قاطع اعضا به یک شرکت خصوصی دیگری واگذار و فروخته شود. این بدان معناست که احتمال فروخته شدن بارسلونا بسیار پایین است و به همین راحتی نمیتوان اکثریت را به این کار اقناع نمود. بهعلاوه، بهاینعلت که باشگاه هیچ سهامداری ندارد، نیازی به پرداخت سود سالانه سهام به سهامداران نیست و همه درآمد حاصل از تبلیغات و مسابقات مستقیم بهحساب بارسلونا واریز میشود تا برای تقویت ترکیب اصلی یا دیگر مخارج مانند تمرینات و اردوها هزینه گردد.
البته برای پروژههای عظیم مانند بازسازی استادیوم، ممکن است نیاز به تأمین مالی خصوصی از طریق وام باشد. همین موضوع میتواند به زیان بارسلونا تمام شود. اگر درآمد باشگاه کاهش یابد، یافتن منبع تأمین مالی خارجی (بهغیراز وام) بسیار سخت خواهد شد. هرکس که به بارسلونا وام بدهد، بهره را بسیار بالا میبرد، وثیقههای سنگینی دریافت میکند و سنگهای بزرگتری هم بر سر راه باشگاه میاندازد. نتیجه این میشود که باشگاه برای تأمین مالی نمیتواند سهام عرضه کند و باید تنها به وام و درآمد اتکا کند.
به همین دلیل است که پاندمی کرونا بارسلونا را زمینگیر کرد. بدون مالکیت خصوصی و عدم امکان عرضه سهام، باشگاه میبایست بر وام و درآمد تکیه میکرد که در نبود هواداران در استادیوم، مسئله را برای باشگاه بسیار سختتر نمود. همچنین، تصمیمات اشتباه در تعیین ترکیب تیم، حقوقهای نجومی و نقلوانتقالات ناموفق، همه و همه باهم جمع شدند تا ضربات سنگینتری به بارسلونا بزنند.
الزامات مالی لالیگا (لیگ برتر فوتبال اسپانیا) نیز به وزن بار موجود اضافه کرد و همین باعث شد تا هم نتواند قرارداد لیونل مسی (به انگلیسی: Lionel Messi) را تمدید و به لیگ اروپا سقوط کند. البته اگر بارسلونا بتواند (و توانسته) از طوفان بهسلامت عبور کند، باز همان منفعتهای ذکرشده بازمیگردد.
نیاز به تغییر؟
چشمانداز صنعت فوتبال تغییر کرده است؛ درگذشته باشگاه فوتبال بزرگی مانند بارسلونا – که در دوران طلاییاش بازیکنان و مربیان بزرگی را پرورش داد و به سمت موفقیت داخل و خارج از زمین هدایت کرد – میتوانست به درآمد حاصله تکیه کند و از دیگر رقبا جلوتر بماند. اما در حال حاضر، خصوصاً رقبای خارجی، این موضوع دیگر نمیتواند کافی باشد. بانکهای سرمایهگذاری خصوصی، دولتها و اشخاص ابر ثروتمند باشگاهها را به ثروتی غیرقابلتصور رساندهاند. درآمدهای درون فوتبالی باوجود سرمایهگذاریهای خارج از فوتبال، دیگر نمیتوانند بارسلونا را به موفقیت برسانند.
میراث ممنوعیت ورود سرمایهگذار خارجی و تصمیمات اشتباه مدیران، بارسلونا را در مردابی قراردادند که بیرون آمدن از آن را بسیار سخت کرده است. با اینکه همیشه ممکن است مدعی عنوان قهرمانی در جامهای داخلی باشند، اما در جامهای اروپایی نمیتوانند باقدرت مالی دیگر باشگاهها رقابت کنند. خوان لاپورتا، ژاوی را به باشگاه برگرداند و تصمیم دارد آکادمی لاماسیا را به دوران طلاییاش بازگرداند تا بارسلونا را به جایگاه اصلیاش برساند. اما این پروسه زمان میبرد و در این زمان، باشگاههایی مانند منچسترسیتی انگلستان و پاریسنژرمن فرانسه درون و برون زمین فوتبال را بهراحتی درو میکنند.
مدل مدیریتی بارسلونا این مجموعه را از بسیاری از مشکلات محافظت کرد و بعضی جنبههای هویتی باشگاه را نیز حفظ نمود. اما همین موضوع میتواند درنهایت چیزی باشد که بارسلونا را عقب نگه میدارد. حال وقت سوال رسیده؛ به نظر تو مالک بارسلونا کیست؟ آیا دموکراسی به واقع در باشگاه در جریان است؟ این روش مدیریتی میتواند دوام بیاورد؟