مالزی به فارسیتابستون بود
رفتم تو حیاط دست شویی نصف شب تا در رو باز کردم یه دزد با پیراهن قرمز و شلوار لی در حالی که چیزی مثل میله دستش بود از اونجا پرید بیرون!!!
چند لحظه پاهایم سست شد طوری که نتونستم وزنم رو تحمل کنم و با زانو افتادم زمین اون هم دویید در حیاط رو باز کرد و در رفت
اون قدر تو اوج ترس بودم که اصلا اصلا نمی تونستم داد بزنم و پدر و مادرم و ... رو صدا کنم همه از صدای بلند بسته شدن در ریختن بیرون