Jump to navigation

حالت شب تمام صفحه دانلود اپلیکیشن ویدیو نقل و انتقالات امکانات کاربری ارسال مطلب المپیک مدیریت مطالب مطالب کاربران ترکیب ساز عضویت ویژه درباره ما تماس با ما جستجو گالری تبلیغات
طرفداری فهرست
ویدیو نقل و انتقالات طرفداری تی وی
شنبه ۱۱ تیر ۰۸:۵۶
عضویت / ورود
مطلب ارسالی کاربران

مصاحبه فرانسیس فورد کاپولا به مناسبت پنجاه سالگی پدرخوانده/کاری از سایت زومجی از

تصویر Rais Mel Rais Mel 02/05/2022 - 12:12 مشاهده پروفایل
152 مشاهده / 10 دیدگاه 55
این مطلب توسط کاربران طرفداری ارسال شده است و دیدگاه طرفداری نیست. قوانین سایت کاربر محور / گزارش تخلف

به نام کسی که برای خنداندن گل ابر را میگریاند

فیلم پدرخوانده (The Godfather) محصول ۱۹۷۲ به‌عنوان یکی از بزرگترین و پرطرفدار‌ترین فیلم‌های تاریخ، امسال ۵۰ ساله می‌شود. فیلمی که کاپولا با آن سنگِ بنای امپراطوری‌ای را گذاشت که ژنرال‌های صف اولِ ارتش پیشرواش رفقای خوب‌ (Goodfellas)ها، سوپرانوها (The Sopranos) و کازینو (Casino)ها هستند. فیلمی که یک جورهایی نمادِ پرطمطراق و باشکوه سینمای گنگستری است. فیلمی که با نمایی از شِکوه‌ی التماس‌آمیزِ مردی بیچاره در پیشگاهِ مرد میانسالی آغاز می‌شود که خود را پدرخوانده صدا می‌زند.

 

 

 

 

 

بیراه نیست اگر بگوییم دون کورلئونه‌ی مارلون براندو با گلی سرخ بر سینه، کش‌آمدگی‌ای در فک، پرستیژی در چهره و آرامش رئیس‌گونه‌ای در حرف زدن، در جهان پدرخوانده از همان شکوه و بزرگی‌یی برخوردار است که خود این فیلم در جهان آثار گنگستری از آن بهره می‌برد. از تعریف و تمجیدها که بگذریم، باید بگوییم مجله امپایر به مناسبت ۵۰ سالگی پدرخوانده یک شماره اختصاصی کار کرده است. یکی از مطالب این شماره‌ی ویژه، مصاحبه‌ای است مفصل با فرانسیس فورد کاپولا، کارگردان پدرخوانده. متن پیش‌رو، ترجمه‌ی مصاحبه اخیر فرانسیس فورد کاپولا است. پس چه بهتر که بدون فوت وقت به سراغ اصل مطلب برویم. این شما و این مصاحبه‌ی فرانسیس فورد کاپولا با مجله امپایر به مناسبت ۵۰ سالگی فیلم پدرخوانده.

 

سوال: پنجاه سال! چه حسی داره؟

 

خوب، قطعا عجیبه. فکر کردن به اینکه ۵۰ سال از ماجراجویی پدرخوانده و زمانی که این ماجراجویی زندگی من رو به‌شکلی بسیار دراماتیک تغییر داد، گذشته. زیرا امروز خانواده کاپولا مترادف با [فیلمی از] چندین نفر در نظر گرفته می‌شه؛ [اما] وقتی من به مدرسه‌ی فیلم دانشگاه کالیفرنیا، لس آنجلس (UCLA Films School) در شهر لس آنجلس اومدم، رویای من صرفا دیدنِ داخل یک استودیو بود. فیلم‌ها یک سرزمین افسانه‌ایِ اکزوتیک بودند.

 

 

 

سوال: و فیلم یک مسئله‌ی شخصیِ خانوادگی کاپولایی بود، دختر شما سوفیا با فقط سه هفته سن در فیلم حاضر بود، همسر و پسران‌تان در سکانس غسل تعمید حضور داشتند و خب به‌وضوح خواهرتان تالیا [شایر] هم حاضر بود.

 

خوب، من هیچی از گنگسترها نمی‌دونم [اما] خانواده‌ام، سبک زندگی خانوادگی، اینکه ضیافت شامل چه شکلی بود، تمامیِ جزئیات، غذا، اصطلاحات، آهنگ‌ها... من بسیاری از تجریباتم رو به‌عنوان [شخصی از] یک خانواده ایتالیایی در ساختن پدرخوانده دخیل کردم. به نوعی پدرخوانده فیلمی بود درباره یک خانواده ساخته شده توسط یک خانواده.

 

سوال: آیا امروز پدرخوانده سابقه‌ای ابدی از خانواده شما به حساب می‌‌آید؟

 

 

 

 

بله. بدون شک. سوفیا، که امروز پنجاه سالشه، یه بچه‌ی کوچیک بود و تنها دلیلی که تو فیلم حضور داره اینه که اون دور و بر بود و من [برای فیلم] به یه نوزاد نیاز داشتم. خیلی از افراد حاضر تو [سکانس] عروسی عموزاده یا کسایی بودن که تو مراسمات خانوادگی‌مون حاضر می‌شدن. این به فیلم یک چاشنی معتبر بودن می‌بخشید که باهاش شناخته می‌شه. 

 

 

سوال: اولین مرتبه‌ای که پارامونت برای کارگردانی پدرخوانده به شما زنگ زد، شما جواب نه دادید. آیا این پیشنهاد رو به دلیل نگرانی‌‌ درباره‌ی [چگونگی] نمایش فرهنگ ایتالیایی آمریکایی رد کردید؟

 

 

 

 

به هیچ وجه. تمایل من این بود از اون دست فیلم‌سازها باشم که پروژه‌هایی شخصی‌تر رو می‌نویسن و کارگردانی می‌کنن. پدرخوانده کتابی بزرگ و موفق بود. من فکر می‌کردم پدرخوانده کتابی جدی درباره قدرته، و من علاقه‌مند بودم. اما وقتی خوندمش، بیشتر اثری عامه‌پسند بود، یه‌جورایی احمقانه؛ کتاب درباره زنیه که مشکلات جنسانی داره. [اما] بعدا وقتی رفتم سراغش، متوجه شدم در لایه‌ی زیرین اونچه که برای تبدیل کردن کتاب به یک اثر پرفروش طراحی شده بود، داستان پادشاهی بود که سه پسر داشت. داستان درباره این بود که چه کسی جانشین پادشاه خواهد بود. این داستان مثل یک نمایشنامه‌ی شکسپیری بود.

 

سوال: شما در اون زمان اِمریکن زوئی‌تروپ (American Zoetrope) رو داشتید، شرکت فیلمسازی مستقل‌تون که به حمایت مالی احتیاج داشت، و همچنین یک خانواده جوان. وقتی پیشنهاد رو پذیرفتید، محرکه‌ی مالی هم در کار بود؟

 

ما ورشکسته بودیم. قرار نبود نجات پیدا کنیم. چندتایی فیلم ساخته بودیم اما برادران وارنر که اسپانسرمون بود، فیلم‌ها رو نپسندیده بود و نمی‌خواست روی هیچکدوم‌شون سرمایه‌گذاری کنه. از نظر مالی توی اوضاع نابه‌سامانی بودیم؛ من به کار احتیاج داشتم، و یه بچه‌ی جدید تو راه بود و در نتیجه هیچ شکی نیست که ما تحت فشار اقتصادی بودیم.

 

سوال: درباره اینکه چرا برای کارگردانی فیلم به سراغ شما اومدن نظری داشتید؟

 

فکر می‌کنم به این نتیجه رسید بودن که طرف جوانه و هیچ قدرتی نداره، پس می‌تونیم به‌خوبی بهش فشار بیاریم تا هرکاری دلمون می‌خواد بکنه. دوما، من یه فیلمنامه‌نویس خیلی خوب بودم، یا اینکه اونا فکر می‌کردن هستم، و فیلمنامه‌ای که اونا داشتن سر و شکل خیلی خوبی نداشت. طرف ایتالیایی-امریکاییه، پس اگه بازخورد منفی درباره فیلم به وجود بیاد-توهین کردن، نشون دادن اون‌ها به‌عنوان گنگستر- اون‌ها به این نتیجه رسیدن که توهین‌ها به سمت من روانه می‌شد چون من ایتالیایی بودم؛ در نتیجه من از سه وجه راست کار بودم. 

 

 

 

سوال: می‌دونستید او موقع کارگردان‌های دیگه‌ای کار رو رد کرده بودن؟

 

خوب، راجع بهش شنیده بودم، [اما] کتاب داشت بیشتر و بیشتر موفق می‌شد و چرا یه آدم بی اسم و رسم مثل من باید کار رو به‌دست بیاره وقتی کارگردان‌های بزرگی در دسترس بودن؟ واقعیت اینه که اونموقع یه فیلم مافیایی دیگه ساخته شده بود، برادری (Brotherhood) [محصول ۱۹۶۸ پارامونت به کارگردانی کرک داگلاس]، و فیلم موفقی نبود. ایده‌ی ساختن یه فیلم گنگستری دیگه ایده‌ی خوبی بود به شرطی که می‌تونستن اون رو با ۲ میلیون دلار بسازن. یکی از اولین چیزایی که برام مشکل‌ درست کرد این بود که می‌خواستم فیلم رو در دهه ۴۰ بسازم، مثلِ کتاب، و در نیویورک، جایی اتفاقات [کتاب] در اون رخ می‌داد. این‌ها ساختن فیلم رو با ۲ میلیون دلار به کار خیلی سختی تبدیل کردن، پس به سرعت شایعات اینکه قراره اخراج بشم پخش شدن. وقتی مشغول ساختن پدرخوانده بودم، هر هفته شایعه‌ای درباره دلیل جدید اخراج شدنم راه می‌افتاد...

 

سوال: گفته شده یک سکانس شما رو نجات داد، زیرا استودیو اون رو دوست داشت. سکانس رستوران.

 

آره، و نه. منظورم اینه که چیزای مختلفی تو مواقع مختلف من رو نجات دادن. یادمه که به همراه دوستم مارتی اسکورسیزی مشغول تماشای اسکار بودیم و وقتی اسکارِ بهترین فیلمنامه برای فیلم پاتن (Patton) رو برنده شدم، مارتی بهم گفت: «خوب، گمونم نمی‌تونن یهو اخراجت کنن، چون همین الان یه اسکارِ فیلمنامه بردی.» اون [اسکار] منو نجات داد و هر هفته یه چیز دیگه من رو نجات می‌داد. این درسته که سکانس رستوران [منو نجات داده] اما حتی بعد از اون هم کماکان شایعات اخراج من به گوش می‌رسیدند. بعد از اولین روزِ مارلون [براندو]، شایعه بزرگ این بود که من همون هفته اخراج خواهم شد زیرا ناظران و صاحبان فیلم احساس کرده بودن اون سکانس زیادی تاریکه، به زور می‌تونی براندو رو ببینی و اینکه اون حرف‌هاش رو زمزمه می‌کرد.

 

وقتی گفتم «بهم یه شانس بدید، اولین روزشه، بذارید یه برداشت دیگه بگیرم» گفتن «نه، نمی‌تونی.» و بعد یکی گفت «دلیل اینکه نمی‌خوان یه برداشت دیگه بگیری اینه که همین آخرهفته قراره یه کارگردان جدید بیارن». من در همون لحظه سریعا همه‌ی اعضای تیمم رو که مشغول لابی برای اخراج من بودن اخراج کردم. رفتم اونجا و سکانس رو برای بار دوم ضبط کردم؛ و خودم رو نجات دادم، در واقع با اخراج کردن کسایی که مشغول اخراج کردنم بودن. قضیه تا حد زیادی اینطوری بود: کل پروسه تولید فیلم به شکل نامطمئن پیش می‌رفت. این فرض وجود داشت که من قدرت دارم. اما من واقعا ابدا قدرتی نداشتم.

 

سوال: این یه شیوه‌‌ی کابوس‌وار برای کار کردن به‌نظر می‌رسه.

 

بدترین تجربه بود. اینک آخرالزمان (Apocalypse Now) دلایل دیگه‌ای یه تجربه واقعا سخت بود، اما معمولا کار کردن روی اون فیلم‌ها که باهاشون خیلی خوب شناخته می‌شم، کابوس وار بوده. صرفا این حقیقت که من سرسخت و جوان بودم و تسلیم نمی‌شدم، دلیل ساخته شدن اون فیلم‌ها است. منظورم اینه که وقتی به تمام مشکلاتی که داشتیم فکر می‌کنی... پس ۵۰ سال بعد خوبه که بگی باشه، پدرخوانده موفقیتی شگفت‌انگیز بود؛ اما اون تجربه‌ای افتضاح بود. وحشتناک بود. یه کابوس بود. 

 

 

 

 

سوال: شما قبلا گفته‌اید که حتی خاطرات پدرخوانده هم شما رو به یاد «ناخوشی‌های بزرگ» میاندازن. آیا گذشت ۵۰ سال این موضوع رو تلطیف کرده؟

 

تلطیف شده. البته، آدم‌های زیادی بر این عقیده‌اند که شما بهترین کارتون رو وقتی می‌سازید که تحت فشار قرار دارید. من اینطور فکر نمی‌کنم. برای پدرخوانده ۲ (The Godfather Part II) من قدرت زیادی داشتم، و اون فیلمی بزرگتر، پیچیده‌تر و سخت‌تر بود، و هیچکس دنبال اخراج کردنم نبود چون اون زمان قدرتمند بودم. من رئیس بودم. پدرخوانده ۲ یکی از راحت‌ترین مراحلِ تولید عمرم رو داشت.

 

سوال: آیا اون قدرت اصلا واقعی است؟ چون فقط تا زمانی که اثر بعدی‌تون موفقیت‌آمیز باشه اون قدرت رو در اختیار دارید.

 

خوب، زمانی که بچه بودم و در کالج مشغول با نمایش‌های تئاتر، یک مرد خردمند بهم گفت «وقتی کارگردان تویی... در نهایت وقتی نمایش می‌ره روی صحنه، اگه بترکونه و موفق بشه اونا خواهند گفت چقد برای همکاری خوب بودی. اگه شکست بخوره، هیچ اهمیتی نداره حقیقت ماجرا چیه، اون‌ها خواهند گفت که برای همکاری وحشتناک بودی.» و این موضوع یه‌ کمی حقیقت داره. درباره‌ی پدرخوانده – حالا هرکسی از لونه‌ش میاد بیرون و می‌گه «خوب، من این بخش کار رو انجام دادم، و من این یکی بخش کار رو دست گرفتم». اون‌ها دارن یه برنامه تلویزیونی درباره ساخت پدرخوانده [برنامه The Offer] تولید می‌کنند؛ این برنامه از زاویه دید یکی از تهیه‌کننده‌ها تولید می‌شه که هیچوقت اون دور و بر نبود، اون همیشه مشغول صحبت با مافیا بود. در نتیجه، همه بعد از گذشت ۵۰ سال از دارن موفقیت فیلم لذت می‌برن و این مشکلی نداره. ما آدم‌های با استعداد زیادی داشتیم که به ساخت پدرخوانده کمک کردند. به‌هیچ وجه فقط من و ماریو [پوزو، نویسنده مشترک] نبودیم.

 

سوال: بزرگ‌ترین چالش شما با استودیو چه بود؟ شما مجبور بودید برای حضور براندو و پاچینو تو فیلم بجنگید.

 

خوب، اون‌ها از ساخت فیلم در نیویورک به خاطر پرخرج بودن این ایده خوش‌شون نیومد. از بازیگرها خوش‌شون نیومد – آل پاچینو رو نمی‌خواستند؛ مارلون براندو رو نمی‌خواستند. مدیر [تولید] که لهجه‌ای ونیزی داشت بارها با فصاحت این موضوع رو گفته بود «ما همه بازیگران هالیوود رو امتحان کردیم، همه‌شون افتضاح بودن. چطور ممکنه همه‌شون افتضاح باشن؟ بازیگرا افتضاح نیستن، این کارگردانه‌ست که افتضاحه.»

 

 

 

سوال: اما چطور فهمیدید که باید براندو نقش رو بازی کنه؟ براندو در اون زمان در دهه چهل سالگی بود، خیلی جوون‌تر از دون کورلئونه.

 

می‌دونستیم که او باید یه جور کاریزما داشته باشه، چون همه دور و بر شخصیتِ پدرخوانده می‌چرخیدن. پسرهاش او رو می‌پرستیدن، او دربرابر بقیه‌ی سران مافیا قدرتمند بود، در نتیجه ما تلاش کردیم و خب این کارِ سختیه. شما نمی‌تونید یه آدم جدید رو برای بازی کردن نقش یه مرد ۶۵ ساله استخدام کنید. اما من به این فکر افتادم که ما به یکی از بزرگترین بازیگران حقیقی جهان نیاز داریم. دو بازیگر بزرگ جهان چه کسایی هستن؟ یکی‌شون لارنس اولیویر بود و اون یکی مارلون براندو. سن لارنس اولیویر مناسب بود و شباهت زیادی به سران مافیا داشت، اما انگلیسی بود. اون یکی مارلون براندو بود، کسی که واقعا سنش کافی نبود، او ۴۷ ساله بود، و براندو هم ایتالیایی نبود.

 

اما لارنس اولیویر به ما جواب رد داد، [در اون زمان] حالش خوب نبود. خوب با این وضعیت مارلون براندو باقی موند. البته که من شیفته [براندو] بودم. فکر می‌کردم هرنقشی رو می‌تونه بازی کنه. به من اما گفته بودند که نمی‌تونم براندو رو در نظر بگیرم، چراکه اون برای باکس آفیس مناسب نیست. فیلم آخرش شکست خورده بود و بازیگرِ بدقلقی به حساب می‌اومد. با این وجود، من اصرار کردم و رفتم یه تست کوچک هم باهاش ضبط کردم. بهش چیزی درباره آزمایشی بودن ماجرا نگفتم، بهش گفتم «بیا بداهه‌پردازی کنیم» و من از استعداد و نبوغش شگفت‌زده شدم. تا به امروز اعتقاد دارم که مارلون براندو یکی از باهوش‌ترین آدم‌هاییه که دیده‌ام. جدای از بازیگری، چیزهایی که راجع بهشون حرف می‌زد؛ زندگی و انسانیت. به‌هرحال موفق شدم اون رو به همون چارلی بلادورنی که لهجه‌ای ونیزی داشت نشون بدم. در ابتدا وقتی براندو رو توی ویدیو دید، گفت «نه، نه.» بعدش نگاه کرد. [و گفت] «این شگفت‌انگیزه». این بلادورن بود که نبوغ براندو رو در اون ویدیوی کوتاه تشخیص داد و البته که بعدش همه [متوجه نبوغ براندو شدند]. باید بگم، براندو برای همکاری خارق‌العاده بود. او از اون‌هایی بود که درباره بازیگری باهاشون حرف نمی‌زنی. من با وسایل صحنه و دکور با او ارتباط برقرار می‌کردم. اگر یک وسیله رو کنارش می‌ذاشتم [در طول بازی] ازش استفاده می‌کرد. او خیلی برای بازی مایه می‌گذاشت، حتی ایده‌ی پوستِ پرتقال هم [کار خودش بود]. اون سکانس خاصه، من حتی نمی‌دونستم براندو تو اون سکانس داره چه‌کار می‌کنه.

 

سوال: به‌عنوان یه فیلمساز در اون سن و اون مرحله از دوران حرفه‌ای‌تون، کار کردن با چنین بازیگرانی باید فوق‌العاده باشه.

 

من خیلی به بازیگران نزدیک بودم. آل پاچینو، جان کازال، رابرت دووال، جیمز کان، حتی دایان کیتون، که هیچوقت نفهمید چرا انتخابش کردم. اون رو انتخاب کردم چون یک‌ چیزی داشت. نقش او نقشی بسیار سرراست بود، در قالبِ نوشته یک جورایی حوصله‌سربر، من احساس کردم دایان کیتون یک خیره‌سریِ قطعیِ شگفت‌انگیز داشت، که البته می‌دونید در فیلم‌های بعدی او شکوفا شد. اما من با بازیگرها رابطه خوبی داشتم و اون‌ها پشت من درمی‌اومدن. تیم تولید فکر می‌کردن من یه عوضی‌ام. «این یارو رو از کجا پیدا کردن؟ هیچی از کارگردانی حالیش نمی‌شه.»

 

 

 

سوال: به‌نظرتون دلیلش فقط سن و سال‌تون بود؟

 

نه، دلیلش این بود که اهالی تیم تولید کمی شبیه به مغزعضله‌ای‌ها (Jock) هستند. اگه بتونید یه توپ فوتبال رو چندین یارد پرتاب کنید، اون‌ها تحسین‌تون می‌کنن اما اگه اهل هنر باشید فکر می‌کنن یه عوضی هستید. [و] از اونجایی که من نسبت به اهالی تیم فنی، بیشتر با بازیگرها همکاری می‌کردم... تیم تولید فیلم‌ها اون‌ موقع، [اینطوری بودند که] اگر مسئول نور متوجه می‌شد چیزی از پنجره وارد شده، اون‌ها یک ساعت و نیم وقت صرفِ درست کردنش می‌کردند، اما اگه یه بازیگر می‌خواست یه دقیقه تنها باشه تا سر دماغ بیاد، اون‌ها مسخره‌اش می‌کردن. چی مهم‌تره؟ بازیگر یا نور؟ خوب، بازیگر مهم‌تره، اما نه در صورتی که این موضوع رو به یکی از اهالی تیم تولید بگی. «بچه‌هه کیه؟ اون چی حالیشه؟ هیچی حالیش نیست.»

 

سوال: خوب، انتظار استودیو هرچی که بود، چیزی بزرگ بود، چه از منظر جلب نظر منتقدان و چه از منظر تجاری. می‌تونید اون لحظه‌ای که فهمدید پدرخوانده واقعا چقدر موفق شده رو به‌یاد بیارید؟

 

شخصی وجود داشت که فیلم رو بهش نشون دادم تا زمانی که همه راجع به فیلم خونسرد بودند و کسی تحت تاثیرش نبود، نظرش رو بپرسم. اون شخص نویسنده‌ای به نام باب [توون] بود، کسی که من دنبالش می‌کردم. او اولین کسی بود که به من گفت «فرانسیس، فیلم عالی بود. مارلون براندو عالی بود.» من همیشه می‌شنیدم که فیلم خیلی طولانیه، حوصله‌سربره. در نتیجه این اولین باری بود که می‌شنیدم چیزی کمی امیدوارکننده درباره فیلم وجود داره. اما با این حال در زمان اکران فیلم بسیار نگران بودم. پولی نداشتم، حالا سه‌تا بچه داشتم و یه پاپاسی هم نداشتم. پیشنهاد یک بازنویسی سریع از گتسبی بزرگ (The Great Gatsby) به دستم رسیده بود، پیشنهادی که مشغول انجامش شدم؛ در نتیجه وقتی پدرخوانده می‌رفت روی پرده من اون دور و بر نبودم. با همسرم که در نیویورک بود صحبت می‌کردم و او گفت «فرانسیس، دورتادور بلوک صف کشیده‌ن. همه دارن می‌گن پدرخوانده بزرگترین فیلمیه که تا حالا به نمایش دراومده.» من گفتم «خوب، این عالیه اما من باید یه چاره‌ای برای نوشتن این فیلمنامه پیدا کنم، باید تحویلش بدم». موفقیت بزرگِ واقعی‌ای که به‌دست آوردم، پدرخوانده اول، با صف‌های کشیده‌شده دورتادور بلوک، هیچی لذتی [ازش] نبردم چون بسیار نگران [تموم کردن] فیلمنامه بودم.

 

 

 

سوال: و پدرخوانده چطور زندگی شما رو تغییر داد؟

 

خوب، من از هیچ پولی نداشتن و خانواده‌ای که باید خرجش را می‌دادم، به داشتن چندین میلیون دلار رسیدم، که شگفت‌انگیز بود. هیچکسی در خانواده‌ام [سابقه داشتن] چنین ثروتی نداشت. من از هیچکس بودن و فقیر بودن با کلی مسئولیت مربوط به خانواده – من زود ازدواج کرده بودم و عاشق بچه‌ها و خانواده‌ام بودم – به شهرت و ثروتی قابل توجه رسیدم. مشهور بودم، همه من و پدرخوانده رو می‌شناختن. و امروز وقتی مردم اسم کاپولا رو می‌شنون، با خودشون فکر می‌کنن «اونا یه خانواده بزرگن». وقتی سوفیا کارگردانی رو شروع کرد، مردم می‌گفتن «اوه، او از منفعتِ شناختن آدم‌های مهم برخورداره».

 

اما در اصل، من هیچکس رو نمی‌شناختم، من صرفا به‌عنوان یه دانشجوی بی‌بضاعت پا به هالیوود گذاشتم. عادت داشتم به نداشتن. دلیل اینکه در دوران جوانی دچار اضافه وزن شدم این بود که برای گذران زندگی شام ماکارونی و پنیرِ کرفت می‌خوردم که در اون روزها قیمتش ۱۹ سنت بود. توانش رو نداشتم که با دختری آشنا بشم و ببرمش سینما. بعد یک‌باره، مشهور بودم. اونجور که من ماجرا رو می‌بینم، من همیشه دوست داشتم بخشی از گروه باشم. در ابتدا، من یه خارجی بودم، و در گروه جایی نداشتم زیرا یه جوونِ جدید یا اینکه فقیر بودم. بعدش مشهور شدم و به موفقیت رسیدم، و هنوز هم عضو گروه نبودم. در اعماقِ قلبم، تمام چیزی که همیشه می‌خواستم این بود که یکی از اعضای گروه محسوب بشم، چیزی که الان هستم چون وقتی درباره کارگردان‌های بزرگ دهه ۷۰ میلادی حرف می‌زنن، می‌گن جورج لوکاس، فرانسیس فورد کاپولا، مارتی اسکورسیزی، استیون اسپیلبرگ، برایان دی پالما و پاول شریدر. پس، چیزی که می‌خواستم رو دارم – من یکی از اعضای گروهم.

 

سوال: و در نهایت، به‌نظرتون پدرخوانده در میراثِ شما به‌عنوان یک فیلم‌ساز چه نقشی خواهد داشت؟

 

شنیده‌ام که از پدرخوانده به‌عنوان یکی از بهترین فیلم‌های تاریخ یاد می‌کنن. وقتی من رو با هنرمندان بزرگی مثل جی‌. دابلیو. پابست، فریتز لنگ، و مورنائوِ بزرگ، هیچکاک و سپس کارگردان‌های بزرگ ایتالیایی و ژاپنی مقایسه می‌کنن – وقتی واقعا به قهرمانان واقعی سینما نظر می‌اندازی، باید بگم که من رو باید به‌عنوان یک کارگردان درجه دو به حساب بیارید. اما من یک کارگردان درجه‌یک درجه‌دو‌ام. پس این چیزیه که شما رو باهاش تنها می‌گذارم.

 

(پایان مصاحبه)

نویسنده این مقاله:سینا داوودی

کاری از سایت زومیت

فقط میخواستم این مقاله رو به اشتراک بذارم که علاقه مندان بخوانند و یادی کنیم از فیلم پدر خوانده

اخبار داغ 

  • حمایت استقلالی ها از وریا غفوری با کلید واژه "کاپیتان"
  • اعتراض امید عالیشاه به قانون سقف قرارداد؛ معیشت ما در گرو همین چند سالی است که بازی می‌ کنیم
  • رفتن هم زمان لواندوفسکی و ژاوی به رستورانی در ایبیزا / عکس
  • رافینیا | ساعت های تعیین کننده برای مشخص شدن مقصد وینگر لیدزیونایتد

دیدگاه‌ها (10 دیدگاه)

برای ارسال دیدگاه وارد شوید. ورود
مشاهده 0 دیدگاه جدید
تصویر ashiy👑 ‌
ashiy👑 ‌

راستش نخوندم ولی خسته نباشید

11/18 10:53
مشاهده پاسخ‌ها (1)
تصویر Captive of love   
Captive of love...

👌

11/16 19:20
تصویر Rais Mel
Rais Mel

دوستان یکم حجم گوشیم زیاد شده
زمان می‌بره چند تا عکس روی مقاله بزارم

11/16 12:27
مشاهده پاسخ‌ها (1)
تصویر ساندرو کوچیس ❤⚡💙
ساندرو کوچیس ❤⚡💙

خسته نباشی پدرخوانده واقعا مادر فیلمای مافیایه
تبلیغ میکنم

11/16 12:22
مشاهده پاسخ‌ها (1)
تصویر متین رئالی_CR7 ‌
متین رئالی_CR7 ‌

عالی

11/16 12:21
تصویر 𝑀 𝑀𝒶𝒽𝒹𝒾
𝑀 𝑀𝒶𝒽𝒹𝒾

بهترین فیلم تاریخ 👌👌

11/16 12:16
تصویر Rais Mel
Rais Mel

پست در حال ویرایش است

11/16 12:12
آخرین اخبار
همه اخبار خارجی اخبار ایران ویدیو تصویر
انتقاد کریستین ویری از الگری: ولاهوویچ، کیه زا و دی ماریا قدرتمند هستند اما بهتر است فوتبال بازی کننداختلاف 10 میلیون یورویی آژاکس و لایپزیش بر سر انتقال برایان بروبیاسپانسر اینتر | درخواست از نایکی برای بالا بردن مبلغ پرداختی و عقد قرارداد جدید با کونامیوکیل لوکاکو در مورد تنش بین اینتر و مدیران سابق چلسی: شاید اگر جنگ اوکراین نبود، لوکاکو به اینتر نمی رفتگروه فوتبال سیتی، مالکیت پالرمو را در اختیار می گیردنیکولا میلنکوویچ گزینه جانشینی کالیدو کولیبالی در ناپولیمونتزا به جذب اسکار مینگزا علاقه داردقرعه کشی کوپا ایتالیا 2022/23؛ یوونتوس و اینتر در یک طرف جدولقرارداد عثمان دمبله با بارسلونا به پایان رسیدالسیو رومانیولی در حال بررسی پیشنهاد فولامرسمی؛ آندره آ کاربونی به مونتزا پیوستمونتزا و رویای تشکیل زوج خط حمله مائورو ایکاردی-پائولو دیبالاتلاش اتلتیکو مادرید برای جذب برناردسکیرسمی؛ دریس مرتنز از ناپولی جدا شدتماس های مهم میلان و چلسی برای انتقال حکیم زیاش؛ وینگر مراکشی هدف اول روسونریآندره آ بلوتی می خواهد در سری آ بماندرسمی؛ فرانک کسیه از میلان جدا شدورزشکاران جهان در شبکه های اجتماعی؛ 1 جولای 2022رسمی؛ السیو رومانیولی از میلان جدا شدایگور تودور گزینه اصلی جانشینی سمپائولی در مارسی
مطالب بیشتر لیست کامل
آخرین مطالب کاربران گفتگو فایل
همه بازدید بحث موزیک ویدیو عکس مطلب سوال فایل
ویترین مطالب منتخب کاربران طرفداری
نگاهی به تمام سرمربی های رئال مادرید (پارت سوم)معرفی 5 بازیکن برتر تاریخ لیگ قهرمانان اروپا+ جام باشگاه های اروپا کریستیانو رونالدو، یکی از بهترین بازیسازهای تاریخ (بخش پنجم، پاس های تکنیکی)نگاهی به زندگی و اثار | سهراب سپهری 🔥 لحظه‌ای که حبیب نورماگومدوف، کانر مک گریگور را سابمیت کرد! (ویدئو)دانلود آهنگ Peggy Lee - Why Don't You Do Rightدانلود آهنگ Friction از Imagine Dragonsﺩﻟﻴﻞ اﺻﻠﻲ ﻗﻬﺮﻣﺎﻧﻲ اﺳﺘﻘﻼﻝ ﺩﻓﺎﻉ ﺧﻮﺑﺶ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺳﻼﺧﻲ ﺷﺪ ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺗﻴﻢ ﻣﻠﻲ ﻛﻪ ﻟﻨﮓ ﺑﺴﺘﻪ ﻳﻪ ﺷﻞ ﻣﻐﺰﻡ ﻣﻴﺘﻮﻧﻪ ﻗﻬﺮﻣﺎﻧﺸﻮﻥ ﻛﻨﻪ ﭘﺲ ﺩﻟﻴﻞ ﺗﻀﻌﻴﻒ ﺑﻴﺸﺘﺮ اﺳﺘﻘﻼﻝ ﭼﻴﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﭼﻲ ﻣﻴﮕﺮﺩﻳﻦ!!!!⚡team name guess⚡|هفته دوم مرحله گروهیDon't call me upUFC/ رفتار عجیب و خشن دنیل کورمایر هنگام تهیه دستمال برای یک‌ خانم!مریلین مونرو به دلیل افشاگری از فرازمینی ها و یوفوها به قتل رسید: مستند تایید نشده ساخته دکتر استیون اِم. گریرجرارد رومرو 7 دقیقه پیش : " رافینیا منتظر بارسا است " تیتر SPORT امروز شنبه 2 جولای :پاری‌سن‌ژرمن مسی را می‌فروشد!/ دلیل اقدام جنجالی باشگاه فرانسوی چیست؟⭐️💙 اگه بیاد چی میشه 💙⭐️مهاجمی که به آبی‌پوش شدن فکر می‌کند/ نمی‌خواهم از کشور خارج شوم!رسمي ؛ اونانا به اينتر پيوست !سایت برزیلی زده استقلال امسال هم پیشنهاد داده به ژان کارلوس ⭐️⭐️💙ژان کارلوس در آستانه استقلالی شدن #ge.globo
بارگذاری مطالب بیشتر ارسال مطلب
وبگردی
تور کیش ارزان بلیط هواپیما لحظه آخری تور کیش
اخبار اختصاصی طرفداری
ورزشکاران جهان در شبکه های اجتماعی؛ 1 جولای 2022علی فتح الله زاده: آقای آجورلو، نگذار وریا غفوری از ریل خارج شود!حفظ شاکله اصلی تیم قهرمان، برای امیدواری های استقلالعکس های دیدنی از ستاره های پرسپولیس؛ سالهای حضور تیم ملی سایه در باشگاه های قطریانگلیس (1)0-0(3) پرتغال؛ رونی دوست من است!/ جام جهانی در چنین روزیمایلی کهن: قراردادهای میلیاردی؟ چیز شگفت انگیزی نیست / فیلممکالمه لو رفته سرخیو راموس و روبیالس: عملکرد VAR و داوران به نفع بارسلونا بی شرمانه استبیرانوند: اگر قهرمان آسیا شویم جام را می‌ دهیم سید جلال بالا ببرد / فیلمگفتگو با عادل فردوسی پور در حاشیه بازی نمادین فوتسال / فیلمخوش و بش عادل فردوسی پور با حسن روشن و مایلی کهن / فیلمحسن روشن: کاپیتان تیم را اینطوری بیرون و تحقیرش نمی‌ کنند / فیلمشماره های تاریخی پرسپولیس بر تن چه کسانی می رود؟پیوس: سیدجلال هنوز 3-4 سال دیگر می توانست بازی کند / فیلمبررسی نقش فالس ناین (False nine)؛ تعقیب کردن یا نکردن، مسئله این است!شمسایی: روزهای سخت فوتسال به دوره من خورده است / فیلمطباطبایی: صحبت های ساپینتو به دلم ننشست؛ استقلال شرایط خوبی ندارد / فیلمگفتگوی تلفنی جالب شمسایی با عادل فردوسی‌ پور / فیلمخوش و بش وحید شمسایی با جلال حسینی، بیرانوند و دیگر میهمانان حاضر در مراسم / فیلمدردسرهای ماندن رضا اسدی در پرسپولیس؛ علاقه پورعلی گنجی به شماره 8شوخی علیرضا بیرانوند با سید جلال حسینی: خیلی خوشحالم که خداحافظی کردی / فیلمکی کجا میره (7)؛ بانوی پیر برمی‌خیزدخوش و بش سید جلال حسینی با میهمانان حاضر در مراسم / فیلمبسکتبال NBA | کوین دورانت درخواست ترید داد؛ لیکرز دست به کار می شود!گزارش اختصاصی طرفداری از مسابقه فوتسال، سفیران زندگی و بهبودیافتگان / فیلممیانگین سنی یاران جذب شده پرسپولیس نقل و انتقالات NBA | از تمدید قرارداد جوکر، بوکر و مورنت تا پیوستن برانسن به نیکسبابابزرگ های مهربان لیگ برتر؛ خلعتبری در صدر جدولگیشه روزنامه های اروپا؛ لواندوفسکی دیوانه آمدن به بارسلونانگاهی به 25 ستاره تاریخ فوتبال جهاناروگوئه به مصاف ایران می رود / ادعای خبرنگار اروگوئه ای
مطالب بیشتر استوری لیست کامل
تبلیغات درباره ما همکاران فرصت‌های شغلی شرایط استفاده تماس با ما آرشیو آر‌اس‌اس
حق نشر © 2012 - 2020 طرفداری