وقتی در ۱۶ سالگی پیراهن وستهم را بر تن کرد، نامش برای هواداران چکش ها غریبه نبود. او را با انگشت نشان می دادند و می گفتند او فرزند فرانک لمپارد است و نام خودش هم فرانک لمپارد! از آن به بعد، شد فرانک لمپارد جونیور تا تفاوتی داشته باشد با نام پدر
فرانک لمپارد در ۳۸ سالگی و با پیراهن نیویورک سیتی از دنیای فوتبال خداحافظی کرد. ۱۳ سال باشکوه او در چلسی را چه کسی می تواند فراموش کند؟ جان تری همبازی و رفیق قدیمی اش می گوید که «فرانکی» بهترین بازیکن تاریخ این باشگاه است. هیچ کس از این ادعای «جی تی» تعجب نمی کند، به راستی که فرانکی لمپارد نه تنها بهترین بازیکن تاریخ چلسی بلکه یکی از بزرگ ترین هافبک های تاریخ فوتبال لقب گرفته است.
وقتی در نوجوانی به آکادمی وستهم پیوست، همه او را به نام پسر فرانک لمپارد، فامیل هری ردنپ و حتی پسر خاله جیمی ردنپ! می شناختند. در آن زمان پسرخاله اش یعنی جیمی ردنپ در خط هافبک لیورپول بازی می کرد و در اوج قرار داشت. برخی از هواداران وستهم در ابتدا از او متنفر بودند. آنها گمان می کردند که فرانکی پسر دُردانه بابا بوده که شوهر خاله اش یعنی هری ردنپ با سفارش، او را به این باشگاه آورده است! خودش بعدها در اتوبیوگرافی اش نوشت که وقتی پای او شکست، برخی از هواداران وستهم از خوشحالی جیغ می کشیدند!
هنگامی که فرانکی در ۲۰ سالگی برای اولین بار با پیراهن تیم اصلی وستهم به عنوان یک بازیکن خط هافبک راهی زمین شد، برخی از روزنامه های انگلیسی آرزو می کردند که ای کاش، فرانک لمپارد کوچک هم مثل جیمی ردنپ، یک هافبک خوب و سطح بالا شود. در آن روزها هیچ کس تصور نمی کرد که لمپارد جونیور نه تنها بهتر از پسر دایی اش، بلکه یکی از بهترین هافبک های دنیا خواهد شد.
تنها در ۲۳ سالگی بود که به ازای ۱۱ میلیون پوند به باشگاه چلسی پیوست. آبی های لندن سال ها در حسرت کسب افتخارهای مهم می سوختند و تقریباً هوادار هیچ باشگاه لندنی نبود که چلسی را به باد تمسخر نگیرد! فرانکی ۱۳ سال در استمفورد بریج ماندگار شد و طی این سال ها در خط هافبک بازی کرد اما هر کارشناسی که به آمار گلزنی اش در چلسی می نگرد، متعجب می شود چرا که تعداد گل هایش به سان یک مهاجمِ تمام کننده و قهار به نظر می رسد. ۶۴۹ بازی و ۲۲۱ گل با پیراهن چلسی، باور نکردنی است برای یک هافبک وسط!
دو سال پس از حضور لمپارد در باشگاه چلسی، رومن آبراموویچ تاجر ثروتمند روس مالکیت باشگاه را در دست گرفت و سال های طلایی آبی های لندن آغاز شد. سال هایی که فرانکی نقش اصلی را در رقم خوردن آن داشت، سال هایی که با باورنکردنی ترین افتخارات ممکن برای هواداران در استمفورد بریج سپری گردید. ۳ قهرمانی لیگ برتر، ۴ قهرمانی جام حذفی، ۲ قهرمانی جام اتحادیه و جام خیریه، یک قهرمانی در لیگ قهرمانان اروپا و یک قهرمانی در لیگ اروپا.
وقتی که لمپارد پا به استمفورد بریج گذاشت، شاید قهرمانی در جام حذفی هم برای هواداران چلسی یک آرزوی بزرگ و حتی یک رؤیای محال بود اما در سال های طلایی آبی های لندن، هر چه جام بود توسط او و یارانش درو شدند. دقیق تر بگوییم؛ ۱۳ جام طی ۱۳ سال حضور فرانک لمپارد در چلسی! اگر چه قهرمان این داستان هرگز به توپ طلا دست نیافت، اما لیستی بلند بالا از جوایز فردی اش وجود دارد که در این نوشتار قابل گنجایش نیست!
شاید باور نکردنی تر باشد هنگامی که بدانیم او به عنوان هافبک وسط چلسی، با ۲۱۱ گل زده در کلیه رقابت ها، لقب بهترین گلزن تاریخ باشگاه را به خود اختصاص داده و تنها هافبک در تاریخ لیگ جزیره بوده که بیش از ۱۵۰ گل را به ثمر رسانده است. تنها رایان گیگز و گرت بری از لحاظ تعداد بازی در لیگ برتر، رکوردی بالاتر از فرانک لمپارد دارند و تنها تعداد پاس های گل رایان گیگز بیشتر از او است.
وظیفه اصلی فرانکی به عنوان یک هافبک وسط متفکر و هوشمند چیزی نبود جز کنترل نبض بازی، رهبری میانه میدان، ارسال پاس های کلیدی و گل سازی. البته گلزنی هم جزو مافوق برنامه های لمپارد بود که به راستی او را متمایز از کلیه هافبک های برتر معاصر با خودش می کرد. به قول جان تری، «او یک جنتلمن در داخل و خارج زمین، یک رهبر درون رختکن تیم، یک پدر خوب برای دو دخترش و البته بهترین بازیکن تاریخ باشگاه چلسی بود.»
عجیب این که به جز سه مهاجم گلزن مادرزاد یعنی آلن شیرر، وین رونی و اندی کول، هیچ بازیکن دیگری به اندازه فرانک لمپارد در تاریخ لیگ برتر گل نزد و ۳۹ تیم مختلف، از گزند گلزنی هایش در امان نماندند. از ۱۷۷ گل لمپارد در لیگ برتر، ۴۱ گل با ضربات بیرون از محوطه جریمه به ثمر رسید که در تاریخ لیگ برتر، بی همتا است و باید آن را به ۱۰۲ پاس گل وی اضافه کنیم.
او نه تنها استاد شوتزنی، گلزنی، بازیسازی و طراحی بازی بود، نه تنها فوتبال را با مغز و فکر خویش بازی می کرد، بلکه استاد مسلم زدن ضربات پنالتی بود. هیچ بازیکن انگلیسی در تاریخ لیگ برتر به اندازه فرانکی در گل کردن ضربات پنالتی اش موفق نبوده است. در یک کلام باید گفت که لمپارد یک دریچه جدید به روی هافبک های فوتبال دنیا گشود و نشان داد که یک هافبک وسط هم می تواند از بسیاری از قید و بندها برهد و همچون او، فارغ البال در زمین بخرامد. به قول پت نِوین بازیکن اسبق چلسی، «مگر چند هافبک در سیاره ما هستند که این همه گل بزنند؟» و «مگر چند هافبک هستند که هم در ارسال پاس های کوتاه و هم پاس های بلند چنین مهارتی داشته باشند؟»
هر چه داستان فرانکی در استمفورد بریج مایه شور و شعف آبی ها باشد، چند کیلومتر آن طرف تر و در ومبلی، چیزی جز یک داستان تراژیک با سه شیرها نخواهد بود. در سال ۱۹۹۹ و هنگامی که پیراهن وستهم را بر تن داشت، برای اولین بار در تیم ملی انگلیس به میدان رفت و در نهایت با رسیدن به رکورد تعداد بازی های ملی سر بابی چارلتون، از جمع سه شیرها جدا شد.
به جُرم جوانی، او را به یورو ۲۰۰۰ و جام جهانی ۲۰۰۲ نبردند اما فرانکی به همان نسل طلایی سه شیرها تعلق داشت. از یورو ۲۰۰۴ به بعد، هرگز از تیم ملی دور نشد همواره در کنار استیون جرارد قرار گرفت. هیچ مربی در دنیا نیست که دلش نخواهد جرارد و لمپارد را در کنار هم و یک جا داشته باشد!
«نسل طلایی اما سوخته سه شیرها» یکی پس از دیگری در تورنمنت های سال های زوج میلادی ناکام می ماند. وقتی جام جهانی ۲۰۰۶ شروع شد، همگان گفتند که نسل طلایی به اوج پختگی رسیده و مگر می توان تیمی را شکست داد که لمپارد و جرارد را در ترکیب دارد؟ هم لمپارد و هم جرارد در مسابقه یک چهارم نهایی مقابل پرتغال، ضربه پنالتی خود را خراب کردند و آروزهای نسل طلایی در زیر خروارها خاکستر ناامیدی دفن شد.
عجیب این که فرانک لمپارد به جز یورو ۲۰۰۴، هرگز در این تورنمنت به میدان نرفت! در یورو ۲۰۰۸ تیم ملی انگلیس غایب بود و در یورو ۲۰۱۲ نیز خودش مصدوم شد. دوران حضورش در تیم ملی به بدترین شکل ممکن خاتمه یافت و حذف از مرحله گروهی جام جهانی ۲۰۱۴ و ناکامی مقابل کاستاریکا، بدترین سناریوی پایانی این تراژدی سیاه برای یکی از اسطوره های نسل طلایی بود.
در ماه می ۲۰۱۴ و در فاصله چند هفته تا شروع جام جهانی برزیل، لمپارد اعلام کرد که تمدید قراردادش با چلسی را به بعد از این تورنمنت موکول کرده است. هیچ کس نمی داند که چرا لمپارد تصمیم به جدایی از چلسی گرفت و یا چرا باشگاه برای تمدید قراردادش اصرار نورزید.
دوران ۱۳ ساله فرانکی در استمفورد بریج خاتمه یافت و او پیراهن منچستر سیتی را پوشید. شاید مهم ترین اتفاق از دوران حضور یک ساله او در جمع سیتیزن ها، گشودن دروازه چلسی و عدم خوشحالی اش بود. او می خواست به ژوزه مورینیو ثابت کند که هنوز هم متعلق به چلسی بوده اگر چه بالاجبار از آنجا دور شده است.
فرانکی در پایان همان فصل راهی MLS شد و پس از ۲ سال بازی برای نیویورک سیتی، در ۲ فوریه ۲۰۱۷ برای همیشه از دنیای فوتبال خداحافظی کرد. خداحافظی اش با یک نامه سرگشاده شیک و زیبا اعلام شد. نامه ای که به زیبایی و لطافت هنر جادویی اش درون مستطیل سبز بود. نامه ای که ۳ پاراگراف اصلی داشت و نام چلسی برای اولین بار در پاراگراف سوم بیان شد!
فرانکی دقیقاً در صبح روز خداحافظی اش، از باشگاه سوانسی سیتی پیشنهاد داشت همان جایی که نخستین گل دوران حرفه ای خود را به ثمر رسانده بود هنگامی که مدتی کوتاه در ۱۷ سالگی به عنوان یار قرضی برای قوها بازی می کرد. دست تقدیر چنین بود که فرانکی به ساحل ولز جنوبی بازنگردد و غزل خداحافظی را سر دهد تا دنیای فوتبال باز هم از فراق یکی دیگر از اسطوره های تکرار نشدنی اش، غمگین و دلتنگ شود.