پس از مطرح شدن بیش از ۲۰ نام و البته حتمی شدن آمدن نوری و سپس منتفی شدنش، به نظر میرسد حالا کار آبیها با ریکاردو سا پینتو تمام شده و دیر یا زود روی نیمکت تاج مینشیند. مربی پرتغالیای با کارنامهای نه چندان پر بار در سطح اول اما مردی جنگنده و ملقب به «شیر دل»! بخشی از مصاحبه جذاب او با صدای مربیان را در ادامه بخوانید که دید بسیار خوبی از نحوه مربیگری و افکار او در این زمینه به شما میدهد.
«مصدومیتهایی که در طول دوران بازیام متحمل شده بودم، انگیزه من را تقویت کرد. من در زمان اولین مصدومیت جدیام ۲۷ ساله بودم و آن در بهترین لحظات دوران بازی من در دوران حضورم در رئال سوسیهداد رخ داد. متأسفانه بعد از آن نیز باز هم آسیب از ناحیه رباط صلیبی و منیسک آسیب دیدم.»
«در مجموع پنج عمل جراحی زانو انجام دادم که آخرین بار در ۳۱ سالهگی بود. در آن زمان بسیاری از پزشکان از عمل من خودداری کردند. آنها گفتند این کار بسیار خطرناک است. اما من تسلیم نشدم. یک پزشک سوئیسی را پیدا کردم که در جراحیهای پرخطر تخصص داشت و این جراح به من سه فصل اضافه در زمین مسابقه داد.»
«از سفیر بودن در باشگاه اسپورتینگ تا فارغالتحصیلی رشته مدیریت و بازاریابی ورزشی تجربیات خوبی بودند. اما انتخاب کردم که مربی باشم. متوجه شدم که آن جایی است که من بیشتر از همه احساس خوشبختی میکنم. اما زود متوجه شدم که مربی بودن بسیار سخت است. با بازیکن بودن کاملن متفاوت است.»
«مربی بودن با بازیکن بودن کاملن متفاوت است. بازیکنان میتوانند مراقب رژیم غذایی خود، استراحت خود و عملکرد خود باشند. سرمربی باید مراقب کل تیم باشد و حتا این همه چیز نیست. وظیفه ما ایجاد هماهنگی بین تمام بخشهای یک باشگاه است: پزشکی، ارتباطات، پیشاهنگی، کارکنان و غیره. مسئولیتها فراتر از زمین است. مربی باید برای مدیریت افراد در حوزههای مختلف باشگاه رهبر باشد. تصادفی نیست که انگلیسیها از کلمه مدیر/رئیس برای اشاره به سرمربی استفاده کردند.»
«الان در فوتبال راز زیادی وجود ندارد. همه ما به اطلاعات زیادی دسترسی داریم و در باشگاههای حرفهای، معمولن نرمافزاری وجود دارد که میتواند هر نوع آماری را که ممکن است در مورد حریف خود به آن نیاز داشته باشید - به صورت فردی یا تیمی به شما ارائه دهد. پس چه چیزی باعث تفاوت میشود؟ استراتژی بازی مربی و مهارتهای رهبری آنها.»
«من این امتیاز را داشتم که زیر نظر چند مربی بزرگ بازی کنم و از همه آنها چیزهای زیادی یاد گرفتهام. با این حال، شخص خاصی وجود دارد که با وجود اینکه هرگز با او کار نکردهام، بسیار او را تحسین میکنم. ژوزه مورینیو.»
«زمان ژوزه در اینتر، این شانس را داشتم که به مدت یک هفته روال کارش را از نزدیک دنبال کنم. در رئال مادرید هم همین فرصت به وجود آمد. ما رابطه خوبی داریم و او را تحسین میکنم. توانایی او در خواندن رقیب و آماده کردن تیمهایش برای هر بازی چشمگیر است.»
«من مراجع دیگری نیز دارم، مانند گواردیولا و ساری. پویایی تهاجمی تیمهای آنها جذاب است. گرسنهگی آنها برای کنترل حریف در هر فاز از بازی. داشتن توپ برای این مربیان ضروری است. آنها تحرک و خلاقیت میخواهند، بازیکنان دائمن خطوطی برای عبور ایجاد میکنند و در موقعیتهای خوب قرار میگیرند - اما به فضاهای تعیین شده در طول تمرین احترام میگذارند.»
«این چیزی است که من نیز به تیمهایم پیشنهاد میکنم. ایده فوتبال من شامل کنترل بازی خودتان است. دوست دارم یک تیم تهاجمی بسازم، چه با توپ یا بدون توپ - اما تیم من هرگز نباید تعادل دفاعی خود را از دست بدهد. فوتبال نیاز به غیرقابل پیشبینی بودن دارد – همیشه باید به دنبال غافلگیری حریفان باشید، اما بدون از دست دادن تعادل. مهم است بدانیم چگونه حمله و همزمان دفاع کنیم. اگر میخواهید برنده شوید، باید ریسک کنید.»
«در دوران رشدم، از بسیاری از فلسفههای مختلف فوتبال درس گرفتهام. اما برای دستیابی به استراتژی بازی نمیتوان فقط به ویژگیهای بازیکنان نگاه کرد. شما باید از فرهنگ محلی آگاه باشید و زمینههای مختلف را درک کنید. در بعضی جاها، اگر فقط با یک مهاجم بازی کنید یا از سه مدافع استفاده کنید، قابل قبول نیست. نمیگویم مربیان باید تسلیم فشارهای خارجی شوند، اما درک ویژگیهای مکتب فوتبال هر کشور میتواند مفید باشد.»
«در بلننزه موفق شدیم برای اولین بار به مرحله گروهی لیگ اروپا راه پیدا کنیم. هم از نظر فوتبالی و هم از نظر مالی دوران بسیار خوبی برای باشگاه بود. چه به عنوان بازیکن، چه مربی در تمام باشگاهها به خاطر روحیه جنگندهگیام شناخته شده بودم. مردم به من میگفتند «شیر دل». هرگز با باخت خوب برخورد نکردم. با تساوی اشتهایم را از دست میدادم، تصور کنید با شکست چگونه بودم.»
«همیشه تلاش کردم. پیروزی حیاتی است و فداکاری تنها راه رسیدن به آن است. تسلیم شدن هرگز برای من گزینه نبود. از همان روزهای اولیه، من اهدافی را تعیین کردم، آن ها را به انجام رساندم و اهداف جدیدی خلق کردم. این بخشی از وجود من است.»
«دوست داشتم در فوتبال انگلیس بازی کنم اما نشد. با تیم ملی مقابل آنها بازی کردم، در یورو ۹۶. در مرحله یک چهارم نهایی توسط جمهوری چک حذف شدیم، نتیجه ناعادلانه بود. پرتغال بهترین فوتبال را در این رقابتها ارائه میکرد. ما با وجود ایجاد موقعیتهای بسیار بیشتر از حریف به چک باختیم. در آن تورنمنت یک فوتبال چشم نواز بازی کردیم. شاید کمی عملگرایی را از دست دادیم. اما شرمآور بود - من واقعن فکر می.کنم که میتوانستیم تا فینال پیش برویم.»
«نسل طلایی پرتغال فرصت دیگری در یورو ۲۰۰۰ داشت. مشکل این بود که فرانسه هم تیم بزرگی داشت و ما در نیمه نهایی با آنها روبرو شدیم و سپس با پنالتی زیدان به خانه برگشتیم.»
«افتخار میکنم که همان شور شدید فوتبال را نه یک بار، بلکه دو بار تجربه کردهام. اول به عنوان بازیکن و حالا به عنوان مربی. اکثر تجربیات من مثبت بوده اما بیشتر می.خواهم. میخواهم به سطح بعدی برسم و معتقدم در راه خوبی هستم. میخواهم باشگاههایی را مدیریت کنم که مدعی کسب عنوان هستند. این چیزی است که هنوز مرا به حرکت در میآورد - اشتیاق من برای بازی و جاه طلبی من برای برنده شدن.»