ادموند اختر می گوید در مقطعی سیدجلال می خواسته به استقلال بیاید!
به گزارش طرفداری، گفتگوی ادموند اختر با ایسنا را می خوانید:
فوتبال را از کجا آغاز کردید؟
شروع فوتبال من مثل تمام بچههای دهه ۷۰ از زمین خاکی بود. من خودم بچه خواجه نظام، سرباز هستم و در زمین خاکیهای میدان گرگان و سبلان فوتبال بازی کردیم. ما هم مثل تمام بچهها، پول جمع میکردیم، کاپ میخریدیم و مسابقات برگزار میکردیم و خودمان به خودمان جایزه میدادیم. از زمانی که این زمینهای خاکی جمع شد، استعدادها از بین رفت. الان مدارس فوتبال، پولی هستند و اصلا استعدادیابی نداریم که اگر پول میگیرند، چیزی یاد بدهند. اینجا مثل پارک و مهد کودک شده که سه ماه برای بچهها هزینه شود.
ما آن زمان تیمی بازی میکردیم و محلهها با هم بازی میکردند. در محله خواجه نظام، آقایی به نام سرخیل بود که در جوانان شاهین بازی میکرد که من را به نوجوانان شاهین برد. شروع فوتبال من از نوجوانان شاهین بود که در فدک تمرین میکردیم. من یادم نمیرود که در تیم بزرگسالان، ناصر ابراهیمی مربی بود و نصرالله عبداللهی، امیر قلعهنویی، مجتبی محرمی، مرتضی یکه و چندین بازیکن به نام دیگر، حضور داشتند. ما بعد از این که تمرینمان تمام میشد، مینشستیم و تمرین آنها را نگاه میکردیم و فکر میکردیم که میشود روزی به جای آنها باشیم یا نه.
چطور به رده بزرگسالان رسیدید؟
الان ما ردههای مختلفی در فوتبال داریم که ۶۰-۷۰ بازیکن را شامل میشود. از یک طرف دست باشگاهها برای گرفتن بازیکن باز شده و از یک طرف راه برای سوءاستفاده هم زیاد شده و کسی که توان مالی ندارد از چرخه فوتبال حذف میشوند، به همین خاطر روی کیفیت بازیکنان هم تاثیر منفی گذاشته است. ما آن زمان رده امید نداشتیم و فقط نوجوانان، جوانان و بزرگسالان بود. اواخر دهه ۷۰ امیدها تشکیل شد. به همین خاطر ما از جوانان به بزرگسالان رفتیم. بعد از این که از شاهین خارج شدم، یک سال در جوانان آرارات بازی کردم. من شانسی در فوتبال آوردم که به روند رو به رشد فوتبالم کمک کرد. در آرارات مهاجمی داشتیم به نام ویگن کوائیان که یکی از اسطورههای بهنام ارامنه است. با وجود این که بازیکنان آن زمان کم مصدوم میشدند، کوائیان مصدوم شد و بالاجبار من از جوانان به بزرگسالان رفتم و ۵، ۱۰ و ۱۵ دقیقه بازی کردم تا در بزرگسالان جا بیفتم. شاید اگر کوائیان مصدوم نمیشد، من آنقدر زود جا نمیافتادم. بعد از یک سال بازی در آرارات، دو سال برای گذراندن سربازی در باشگاه نیروی زمینی در دسته یک بازی کردم. آن زمان لیگ برتر نبود و دسته یک بالاترین سطح فوتبال باشگاهی ایران بود. بعد از آن دوباره به آرارات برگشتم.
در آن دوره کمتر پیش میآمد که بازیکنی از تیمهایی غیر از استقلال و پرسپولیس برای اولین بار به تیمملی دعوت شود، با این حال شما توانستید از آرارات به تیمملی برسید. اولین بار چطور راهی اردوی تیمملی شدید؟
آرارات قطب سوم فوتبال ایران بعد از استقلال و پرسپولیس بود و در هر بازی ۱۵، ۲۰ هزار هوادار داشتیم. ما به اندازه اقلیت بودنمان، ستاره زیادی داشتیم. ویترین آرارات باعث شد که ما چهره شویم و به ردههای ملی برسیم. من یادم است بار اولی که به تیمملی دعوت شدم، بازی آرارات و بانک تجارت بود که تیم کهکشانی محسوب میشد. آن بازی ۲ بر ۲ شد که آقای پروین و همکارانش به استادیوم آمده بودند تا بازی را نگاه کنند. در آن بازی دو گل من و دو گل علی دایی زدیم که منجر به دعوت جفتمان به تیمملی شد. برای همین من از استقلال به تیمملی دعوت نشدم بلکه از آرارات به لباس تیمملی رسیدم. همین ثابت میکند که آرارات چه ویترینی در فوتبال ایران بود که بازیکنان ارمنی زیادی در آن مطرح شدند.
به نظر شما دلیل محو شدن آرارات از فوتبال ایران چیست؟
آرارات برخلاف تیمهای دیگر که هیچ ندارند ولی تیم دارند، همه چیز دارد اما تیم ندارد. این به خاطر بیصاحب بودن آرارات است. اگر مدیر هم داشته باشد، من به عنوان کسی که از آنجا چهره شدم، نمیشناسمش و نمیدانم چه کسی تصمیمگیرنده است. ما با وجود در اقلیت بودنمان، خیلی ستاره داریم که هر کدام میتوانیم یک گوشه باشگاه آرارات را بگیریم و مطرحش کنیم. الان یک طوری باب شده که هرکس صحبت میکند، میگوید پول و بودجه ندارند. الان خیلی تیمها علاوه بر پول و بودجه، باشگاه و ورزشگاه و امکانات ندارند. ما برعکس هستیم، ما همه چیز داریم، ما هوادار عاشق داریم. همین هواداران هستند که پول میآورند. الان که آرارات هیچ چیزی ندارد، تیم و پایه ندارد، خیرین ارامنه برای چه باید هزینه کنند؟ من حداقل ۲۰، ۳۰ نفر از ارامنه را که دستشان به دهنشان میرسد میشناسم که میگویند شما تیم را راه بیندازید، ما هم به اندازه خودمان در طول سال کمک میکنیم. وقتی تیم نیست، کمک نمیکنند. همه اینها به ضعف مدیریتی برمیگردد. علاوه بر این به ضعف خودمان برمیگردد. ما که در آنجا مطرح شدیم، پشت هم در نمیآییم و چشم دیدن یکدیگر را نداریم. این مشکلی است که باشگاه آرارات دارد و هیچ موقع نمیتواند جان بگیرد.
یکی از دلایل آن کم شدن جمعیت ارامنه نیست؟
۱۰۰ درصد تاثیرگذار است. ارامنه در این مدت مهاجرت کردهاند اما آن طور نیست باشگاه به آن عظمت، تیمداری نکند. این راه و چاه دارد اما به آن مدیری برمیگردد که یک چیزی سر در بیاورد. آقای مدیرعاملی که نمیشناسیمت و پنج سال یک بار میبینیمت، باشگاه آرارات را به من بسپارید و شما پُزش را بدهید. شما یک گوشه بنشینید، ما هم نمیخواهیم شما را ببینیم که گندهتان کنیم، ما هزینه آرارات را از خودش و امکاناتش در میآوریم و شما پُز مدیریتش را بدهید. ما آنقدر قوی نیستیم که یکضرب به تیمهای بزرگ برویم. ما باید از ویترین آرارات که ما را بزرگ کرد، استفاده کنیم. همین الان اگر آرارات تیم داشته باشد، میتواند سالی یک بار یک بازیکن به تیمهای لیگ یک معرفی کند. آخرین بازیکن مطرح ارمنی، آندو بوده است. او بالای ۱۰۰ بازی ملی کرده و پرافتخارترین فوتبالیست ارمنی تاریخ ایران است. تا ۲۰۰ سال دیگر هم مثل او نمیآید که بتواند ۲ جام جهانی و ۳ جام ملتها را ببیند و در بهترین کشورهای دنیا بازی کند.
ما آدمهای کمککن زیاد داریم. سال ۲۰۱۸، هزینه قبل جام جهانی را چه کسی تقبل کرد؟ هاکوپیان. نمیخواهم تبلیغ کنم ولی آقای هاکوپیان دوست ندارد به باشگاه آرارات کمک کند؟ ما چندین نفر مثل هاکوپیان داریم. آرارات اصلا نیازی به کمک کسی ندارد چرا که اصل آن سخت افزار است که باشگاه آرارات دارد. تنها مشکل پیش روی آرارات متحد بودن است که متاسفانه ما ارامنه متحد نیستیم و دوست نداریم یکدیگر را ببینیم. شاید به ظاهر با هم خوب باشیم اما دوست نداریم با هم باشیم. همین موضوع باعث میشود که آقایانی که نمیشناسیم به راس کار بیایند و هر کاری میخواهند بکنند. اگر متحد باشیم، خودمان میتوانیم یک گوشه کار را دست بگیریم.
نمونه آن ادموند بزیک. دوست دارد مربیگری کند. کجا بهتر از آرارات که خانه خودش است؟ برای چه باید به یک جای دیگر بروند تا از اسمشان استفاده کنند و آنجا تیمشان را ببندند، زد و بندهایشان را بکنند و آخر سر که ادموند نتیجه نگرفت، عوضش کنند؟ همین میشود که ادموند بزیک میسوزد. اگر به خانه خودش بیاید، میداند که بالا سر ندارد که اذیتش کنند. باید به ادموند بزیک دو، سه سال وقت بدهید و اگر نتیجه نگرفت بگویید خداحافظ نه این که تیمی که بسته شده را به او بسپارید و وقتی نتیجه نگرفت، برکنارش کنید. در نهایت میخواهم بگویم که مقصر خودمان هستیم و مقصر کسانی نیستند که خودمان نمیشناسیم. امیدوارم که آقایان، یعنی کسانی که هستند، یا کار را به ما بسپارند یا اجازه دهند نفر بعدی بیاید، شاید کمی اوضاع درست شود. آرارات درآمدزاست و میتواند در حد لیگ ۲ تیمداری کند.
به استقلال برسیم. از ماجرای حضورتان در این تیم بگویید.
بعد از این که در کورس آقای گلی بعد از علی دایی که ۱۶، ۱۷ گل برای تجارت زده بود، در رده دوم گلزنها قرار گرفتم، همان سال جفتمان به تیمملی دعوت شدیم. بعد از مقدماتی جام جهانی ۹۴ که من جزو جوانترهای تیمملی بودم، به عنوان بازیکن ملیپوش به استقلال رفتم و علی دایی به پرسپولیس رفت.
شایعهای درباره انتخابی جام جهانی ۱۹۹۴ وجود دارد مبنی بر این که از سازمان تربیت بدنی گفته شده بود که تیمملی به جام جهانی آمریکا صعود نکند چرا که در صورت صعود مجبور به تحریم آن میشود. این شایعه صحت دارد؟
بعید میدانم. البته این که ما جزو جوانترین بازیکنان تیم بودیم و در جریان این مسائل قرار نمیگرفتیم ولی بعید میدانم. اگر ما به جام جهانی میرفتیم، زندگی ورزشی همه بازیکنان دگرگون میشد و چند بازیکن میتوانستند به لیگهای اروپایی بروند. علاوه بر این اگر به جام جهانی صعود میکردیم، فوتبال ما ۱۰ سال جلو میافتاد. ما بعد از ۹۸ که آن شور و شوق وارد فوتبالمان شد، خیلی جلو افتادیم و نرفتن به جام جهانی ۲۰۰۲ باعث شد ۱۰ سال عقب بیفتیم. حضور در همین جام جهانی ۲۰۲۲ باعث میشود که بازیکنانمان به تیمهای خوب بروند. ما الان بازیکن جوان داریم که با هفت گل زده میگوید دینش را به استقلال ادا کرده و به تیمی میرود که حدش به اندازه نفت مسجد سلیمان است. البته نمیخواهم بگویم که ارزش نفت مسجد سلیمان پایین است اما این بازیکن نمیایستد که در استقلال بازی کند و بازیکن بزرگی شود تا بتواند به تیم خوبی برود.
پس چرا ایران نتوانست به جام جهانی ۹۴ صعود کند؟
من آنچنان در جریان درگیریها نبودم اما دو دستگی در تیمملی وجود داشت. این تنها تورنمنتی بود که تا روز آخر مدعی صعود به جام جهانی بودیم. ما در بازی آخر مقابل عربستان سعودی همه چیز دست خودمان بود اما باختیم و نتوانستیم به جام جهانی برویم. آن جا روز بد بعضی از بازیکنانمان بود. ما با شرایط فوتبال نتوانستیم به جام جهانی برویم که باعث شد خیلی از بازیکنان جوان نتوانند سریعتر به فوتبال اروپا معرفی شوند.
منظورتان از دو دستگی چیست؟
من، کریم باقری، جواد منافی و بهزاد داداشزاده جزو جوانهای تیم بودیم و نمیفهمیدیم که چه کسی دارد مشکل ایجاد میکند. الان این موضوعات را متوجه میشویم. آن زمان باید به یکدیگر کمک میکردیم. بهزاد غلامپور یکی از بهترین دروازهبانان ایران بود اما در آن مسابقات یکی از ضعیفترین مسابقاتش را تجربه کرد. اگر بزرگتری میتوانست کمک کند، زندگی ورزشیمان تغییر میکرد.
آیا درست است که امیر قطر در آن مسابقات به علی پروین هدیههای زیادی مثل ساعت داده بود؟
ما یکسری پاداش گرفتیم ولی این که چه کسی داده، نمیدانیم. ما ساعتی ندیدم. وقتی تیم نتیجه نمیگیرد، حرف و حدیثها زیاد میشود.
فکر میکنید چرا علی پروین پس از این رقابتها، چند سال از فوتبال دور شد؟
دلیلش را واقعا نمیدانم. او تا جایی که توانست کار کرد و وقتی تیم نتیجه نگرفت، همه کاسه و کوزهها سر سرمربی خراب شد.
و مایلی کهن آمد...
به نظرم فوتبال ایران با آقای مایلیکهن در دنیای فوتبال چهره شد. ما توانستیم بازیکنان زیادی را در آن دوره چهره کنیم و بازیکنان جوانمان توانستند به اروپا بروند. ما الان یکی و نصفی ستاره در دنیا داریم اما آن زمان چهار، پنج بازیکن در بوندسلیگا داشتیم که بدترین تیمش از بهترین تیم بلژیک، دانمارک، پرتغال و سوئیس بهتر هستند. اگر ایران ستاره داشته باشد میتوان روی آن حساب باز کرد. ما چهار دهه در جام ملتها نتوانستیم قهرمان شویم چون ستارهای نداریم که بتواند کار را دربیاورد. به همین دلیل مشکلات ما حل نمیشود.
درست است که مایلی کهن خدمت زیادی به فوتبال ایران کرد اما شما را با وجود ثابت بودن در تیمملی در مقدماتی جام ملتهای ۹۶، به مرحله نهایی این رقابتها نبرد.
من تنها فوتبالیستی هستم که وقتی به استقلال رفتم گفتند ۲۰ سالش است و جوان است و وقتی در ۲۶ سالگی جدا شدم، گفتند پیر شده است. حتی الان که خاطره تعریف میکنم نمیدانم به چه دلیل در ۲۵، ۲۶ سالگی از تیمملی حذف شدم. من در مقدماتی جام ملتهای ۹۶ فیکس بودم، یک ماه بعد از آن مسابقات نهایی در امارات بود اما من که بازیکن استقلال و فیکس تیمملی بودم، از تیمملی حذف شدم. من حذف شدم اما نمیدانم چه کسانی پشت حذف شدن من از تیمملی بودند.
پس چرا حذف شدید؟
من فقط این را میدانم که در مقدماتی فقط من از استقلال در تیمملی بازی کردم و در مرحله نهایی هم فقط علی منصوریان بازی کرد.
یعنی بخشی از آن به دلیل دید رنگی مایلی کهن بود؟
من میگویم فوتبال ایران مدیون محمد مایلی کهن است اما من ضربه خیلی سنگینی از او خوردم. گذشتهها گذشته و نمیدانم چه بگویم. فقط این را میگویم که خداداد عزیزی بهترین بازیکن آسیا پس از جام ملتهای ۹۶ شد. قبل از ۹۶ کجا بود؟ اصلا تیمملی بود؟ شماره ۱۱ قبل از خداداد عزیزی تن چه کسی بود؟ تن من بود. من یک ماه قبل از جام ملتها شماره ۱۱ تیمملی را میپوشیدم. خداداد با آن پیراهن، یک ماه بعد بهترین بازیکن آسیا شد. شاید شاید شاید، در آن زمان اگر در تیمملی بودم، من میتوانستم بهترین بازیکن آسیا شود. این باعث شد که دلزده شوم. آن زمان مثل الان نبود که بزرگتر یا ایجنت داشته باشیم که راهنمایی کند تا به میادین برگردیم. حتی من یادم است زمانی که از استقلال به خاطر اتفاقاتی که بین من و مرحوم حجازی افتاد، جدا شدم، به خارج از ایران رفتم. وقتی نتوانستم در خارج از ایران موفق شوم و برگشتم، برای من افت داشت که به سپاهان بروم ولی الان میبینیم که بازیکن از استقلال بیرون میآید و به تیمهایی مثل ملوان، مس رفسنجان و نفت مسجد سلیمان میرود. آن زمان اینطور بود که یا استقلال و پرسپولیس بازی میکردیم یا هیچ جایی بازی نمیکردیم. همین شد که دوران فوتبال من کاهش پیدا کند.
آیا فکر نمیکنی به خاطر مسائل اعتقادی از تیمملی حذف شدید؟
من بعید میدانم. من با هیچکس به مشکل برنخوردم. من همین الان محمد مایلی کهن، نادر فریاد شیران و آقای حاج رضایی را خیلی دوست دارم. همین الان هم نمیدانم چه اتفاقی افتاد که حذف شدم. بعد از مقدماتی جام ملتها که با ۲۵ سال سن، فیکس تیمملی و استقلال بودم، در مرحله نهایی به تیمملی دعوت نشدم که حالا بگوییم من ضعیف بودم و خط خوردم. الان بازیکنی که به تیمملی دعوت میشود، به او میگویند که فلانی از تو بهتر است و او جای تو آمده تا خطت بزنند اما آن زمان اصلا دعوت نشدم که بخواهم خط بخورم. الان دوباره دارم ناراحت میشوم که من چقدر زود از فوتبال خارج شدم.
هیچوقت موقعیتی پیش آمد که از مایلی کهن دلیل حذف شدنتان را بپرسید؟
ما آن زمان آنقدر غُد بودیم که به خودمان اجازه نمیدادیم دلیلش را بپرسیم. الان وقتی بازیکن دو بازی، بازی نکند، ۳۰ تا صاحب دارد که به باشگاه میروند و از مدیر و مربی میپرسند که چرا بازیکن بازی نمیکند؟ به او بازی دهید که قمیتش بالا برود. با آنها زد و بند میکنند. ما میگفتیم، بازی نمیدهی، نده، خداحافظ! ما میگفتیم باشگاه ضرر میکند اما الان بازیکن ضرر میکند چون سال بعد نمیتواند جای بهتری برود.
ولیالله صالحنیا، دستیار مایلی کهن در مصاحبه با ما گفته بود که منصوریان و میناوند به دلیل این که قاری قرآن بودند، در تیمملی بازی میکردند.
من میگویم هرکس یک اعتقاداتی دارد و قرآن خواندن چیز خوبی است. من فقط این را میگویم که در مقدماتی جام ملتها، من با علی منصوریان هم اتاق بودم. من فیکس بازی میکردم اما در جام ملتها نبودم و علی منصوریان فیکس بازی میکرد. این جا تنها کسی که از فوتبال چیزی گیرش نیامد، من بودم. همه بازیکنان نان اسمشان را خوردند اما من چوب اسمم را خوردم. حالا دلیلش چه بود، نمیدانم. دوباره میگویم، بازیکن جوانی که از تیم سقوط کرده به استقلال آمده، بعد از زدن هفت گل میگوید که دینش را به استقلال ادا کرده است. اگر تو در یک سال دینت را به استقلال ادا کردی، ما که پنج، شش سال بین گرگهای آن زمان فوتبال بازی کردیم، چه بگوییم؟ صمد مرفاوی، سرخاب، پاشازاده، رضا عنایتی و .... چه بگویند؟ در فضای مجازی به بازیکنان یاد میدهند که چه بگویند. آنها از فضای مجازی سوءاستفاده میکنند. من دوستی در برایتون دارم که از من میپرسد در کشور شما چه خبر است که بهترین بازیکن تیم ۳۰۰ هزار فالوور دارد اما بازیکن ایرانی که در تیم ما بازی نمیکند ۲ میلیون فالوور دارد؟ همین موضوع باعث شده که بازیکنان گنده شوند. باور نمیکنید اما من واتساپ، تلگرام و اینستاگرام ندارم اما آرامش دارم. فضا به حدی آلوده شده که بچه من میگوید بابا من میتوانم از کنار اسم تو درآمدزایی کنم، تو اجازه بده که مدیریتش کنم. این نشان میدهد که فضا تا چه حد آلوده است. فوتبالیستهای ما شغل اولشان فوتبال است اما به دنبال جذب فالوور هستند تا تبلیغ بگیرند. شغل اول شماها فوتبال است و به فضای مجازی کاری نداشته باشید.
فضای مجازی فوتبال ما را نابود کرده است. بازیکن از استقلال و پرسپولیس بیرون برود، جایی برای رفتن دارد؟ بازیکنی که به استقلال و پرسپولیس میآید باید نصف جاهای دیگر پول بگیرد نه این که در استقلال و پرسپولیس، بیشتر از جاهای دیگر بگیرد. این به خاطر این است که این دو تیم دولتیاند و کمیته فنی ندارند. من در این فوتبال بودهام ولی در کار مربیگری نبودم. گفتم بگذار در این فوتبال با ترانسفر بازیکن باکیفیت ارمنستانی کار کنم. من از چهار دفاع وسط تیمملی ارمنستان، سه تایش را آوردم اما از سال بعد برای من مشکل ایجاد کردند که شما اگر میخواهی بازیکن بیاوری، باید از طریق ما انجام دهی. وقتی من که فوتبالی هستم و ۹۰ درصد سرمربیهای لیگ برتری همبازی و هم دوره من بودند، از من بازیکن نمیگیرند، باعث شدند که من قید این کار را بزنم. به خاطر این است که کمیته فنی نیست. اگر باشد باعث میشود که بازیکن با پایینترین قیمت و بالاترین کیفیت به تیمها برود.
سوای بحث دلایل حذف شدنتان، به نظر میرسد وقتی دیدید که خداداد عزیزی به جایتان به تیمملی دعوت شد و با پیراهن ۱۱ که قبل از آن تن شما بوده، بهترین بازیکن آسیا شد، ضربه مهلکی از نظر روحی به شما وارد شد.
بله! فوتبال من به این راحتی در سال ۹۶ تمام شد. من متولد ۱۳۵۰ هستم و آن زمان ۲۶ سالم بود. فوتبال من در ۲۶ سالگی تمام شد. در آن زمان به خاطر این که اعصابم خراب بود، به خاطر یک مساله کوچک با مرحوم حجازی درگیر شدم چون بزرگتری نبود که به ما کمک کند. این باعث شد که من از استقلال جدا شوم و به خارج از کشور بروم. وقتی برگشتم هم نتوانستم خودم را پیدا کنم. البته در پاس کهکشانی آن زمان اوضاعم خوب بود اما آن هوایی که در استقلال و پرسپولیس به بازیکن دست میدهد، نبود. آن زمان رفتن به استقلال و پرسپولیس آسان بود اما بازی کردن در آنجا سخت بود. الان رفتن به استقلال و پرسپولیس سخت است و باید چندین فیلتر را رد کنی ولی بازی کردن آسان است. من یادم است در سال اولی که بازیکن تیمملی بودم و میخواستم به استقلال بروم، دو بار به باشگاه رفتم. میرفتم و برمیگشتم، میگفتم مگر میشود من با بودن مرفاوی، سرخاب و ایمان عالمی مهاجم استقلال شوم؟ من آن زمان بازیکن تیمملی بودم اما میترسیدم و نمیرفتم با آقای اولیایی مذاکره کنم. روزی که با آقای اولیایی صحبت کردم، او گفت که تو ۲ میلیون میارزی. من هم پیش خودم فکر کردم که چه خوب، چون از آرارات یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان میگرفتم. من به مربی دوران نوجوانیام به ارمنی گفتم که کجا را باید امضا کنم چون که هم عاشق استقلال بودم و هم پول خوبی به من میدادند. در ادامه اولیایی گفت که پیراهنی که میپوشیی، یک میلیون و نیم ارزش دارد و ۵۰۰ هزار تومان هم در سه قسط میدهیم. آن زمان پیراهن ارزش داشت. الان بازیکن به باشگاه استقلال یا پرسپولیس میرود و به آن یکی باشگاه زنگ میزند که مثلا در ساختمان باشگاه پرسپولیس است تا استقلال را وسوسه کند. با همین حرکت ۳۰۰ تا ۵۰۰ میلیون تومان بالاتر با باشگاه مقابل میبندد.
الان این بازیکن ۳۰ سالهای که از گلگهر به پرسپولیس رفته را در خیابان میشناسند؟ چطور او بادیگارد آورده که به باشگاه پرسپولیس برود؟ الان او اینجا باشد، شما میشناسیدش؟ این حرکات بودار است. من الان او را ببینم نمیشناسم. والله به خدا من از بچگی استقلالی بودم و پدر و مادر بازیکنان دهه ۶۰ استقلال را هم میشناختم. هر روز به تمرین آن زمان استقلال در زمین دیهیم میرویم اما الان بازیکنان استقلال را نمیشناسم. من وقتی بازی استقلال را میبینم، اسم بازیکنان را میپرسم. این به خاطر نبودن ستاره در فوتبال ایران است. بهترین دهه فوتبال ما دهه ۷۰ بوده است. بدترین فوتبالیست دهه ۷۰، امروز ۱۰۰ تا خاطره خوب ورزشی برایتان تعریف میکنند اما اگر از فوتبالیستهای الان بپرسید، میگویند دیدید چه کفش یا پیراهنی خریدهام. پسر من وقتی بازیهای استقلال را میبیند، میگوید فرهاد مجیدی چه لباسهای خوبی میپوشد. به او میگویم نمیشود یک بار بگویی چه مربی خوبی است؟ متوجه شدید؟ همه به ظاهر توجه میکنند و بازیکنان هم به این موضوع توجه میکنند.
برویم به سراغ داربیهایی که بازی کردید. در داربی جنجالی سال ۷۳ که ۲ بر ۲ نیمهکاره ماند، توانستید گل بزنید. از آن بازی بگویید.
سال ۷۳ اولین سال حضورم در استقلال بود. من مثل هر جوانی که دوست دارد فوتبالیست شود، برای استقلال و پرسپولیس بازی کند و در داربی گل بزند، بودم. من این آرزو را داشتم. پرسپولیس آن زمان خیلی تیم خوبی بود و کهکشانی بودند. آن سال، چند سالی میشد که استقلال و پرسپولیس با هم بازی نمیکردند به خاطر همین هیایوی بزرگی به وجود آمده بود. در بازی سال ۷۳ من بیشترین تماشاگر را در داربیای که بازی کردم دیدم. البته من در بازی سال ۶۲ که پرتماشاگرترین بازی داربی بود در ورزشگاه حضور داشتم و وسط پرسپولیسیها گل پرویز مظلومی را دیدم.
در داربی سال ۶۲ مشکلی پیش نیامد؟
ما بچه بودیم و اگر شادی هم میکردیم، کسی کاری نداشت. من ۱۲ سالم بود و کسی به من چیزی نمیگفت. تمام بزرگترهایی که من با آنها به ورزشگاه رفته بودم، پرسپولیسی بودند. ما ۵ صبح به ورزشگاه رفتیم و گل کوچک با خودمان برده بودیم که بازی کنیم. شرایط اینطور بود. میخواهم بگویم که ما هوادار بودیم که بازیکن استقلال شدیم.
به داربی سال ۷۳ برگردیم.
آنقدر جمعیت زیاد بود که ما سوت داور را نمیشنیدیم. فقط از هیاهوی تماشاگران متوجه حوادث بازی میشدیم. آقای ابهران سه بار سوت میزد تا ما بفهمیم. پرسپولیس به اسم خیلی قویتر بود و در نیمه دوم در هفت دقیقه دو گل خوردیم. در آن شرایط دیگر مغز ما کار نمیکرد. به عنوان بازیکن کوچکتر پیش خودم فکر میکردم که سریعتر بازی تمام شود تا بدتر نشود. با این حال بعد از اخراج به حق رضا شاهرودی، ما به بازی برگشتیم.
پس از اخراج شاهرودی، زرینچه از قلب دفاع به سمت راست رفت و جریان بازی را تغییر داد. این تصمیم نصرالله عبداللهی بود؟
ما جوان بودیم و نمیدانم که این حرکت خودجوش اتفاق افتاد یا نه. زرینچه دفاع وسط را رها میکند و پیستون راست میشود. از آنجا ورق بازی برمیگردد و ما پنالتی به دست آوردیم و در دقیقه ۸۲ گل مساوی را زدیم و در ادامه آن اتفاقاتی که نباید میافتاد، افتاد. اگر آن اتفاق نمیافتاد ما میتوانستیم ببریم. ما سوار بر بازی بودیم و هر لحظه میتوانستیم گل پیروزی را بزنیم.
در جریان ماجراهای بازداشت بازیکنان بودید؟
آن زمان ما جزو جوانترین بازیکنها بودیم و من جزو اولین نفرها بودم که به رختکن رفتند. ما نه از درگیریها و نه از بازداشتها باخبر نشدیم و بعدا فهمیدیم که تعدادی از نفرات بازداشت شدهاند.
در آن بازی استقلال صاحب یک ضربه پنالتی شد که قرار بود ابتدا شما پشت توپ بایستی ولی عابدزاده به سمتت آمد و صحبتی کرد که تمرکزتان را به هم زد تا در نهایت صادق ورمرزیار پنالتی را بزند.
پنالتیزن اول ما صادق ورمرزیار بود. ما با هم صحبت کرده بودیم که به جز بازیهای حساس اگر پنالتی شد، من بزنم چون در کورس آقای گلی بودم. آن زمان من نفر دوم گلزنان بودم. وقتی پنالتی شد، ما عقب بودیم. اگر بازی صفر - صفر بود اصلا به خودم اجازه نمیدادم که پنالتی بزنم. وقتی پنالتی شد، گفتم آقا صادق اجازه هست من پنالتی بزنم؟ او اجازه داد. من رفتم توپ را کاشتم که بزنم. عابدزاده که اسطوره بود و فکر نمیکنم نصف تواناییها و ابهت عابدزاده در فوتبال ما پیدا شود، دروازهبان پرسپولیس بود. او به سمت من آمد و گفت که تو جوانی، اگر پنالتی را خراب کنی، فوتبالت تمام میشود. از این دست حرفها به من زد. راستش را بخواهید، من در آن جو سنگین، ترسیده بودم، در صورتی که من میخواستم به همان سمتی بزنم که صادق ورمرزیار زد و گل شد. صادق نزدیک من بود و به عابدزاده میگفت، چه میگویی؟ من خودم وقتی دیدم که زدن پنالتی طولانی شد، توپ را به صادق دادم که پنالتی بزند.
داربی بعدی، داربی عجیبی بود و در بندرعباس برگزار شد.
سه روز بعد، به اتفاق پرسپولیسیها به بندرعباس رفتیم. ما ۳ بر صفر برده بودیم و همه میدانستیم چه میخواهیم. همهمان میخواستیم آن بازی صفر - صفر تمام شود که آن اتفاق افتاد.
میگویند هیچ تیمی نمیخواست گل بزند.
بازیای بود که اگر ۲۴ ساعت بازی میکردیم، حمله نمیکردیم. یک جوری بود که زور حمله کردن نبود.
آیا به خاطر برخورد شدیدی بود که در داربی قبلی شده بود؟
بله! چون سریع هم حکم را صادر کردند.
در داربی سال ۷۴ مراسم آشتی کنان برگزار شد. نظرتان درباره آن حرکت چه بود؟
نمیدانم منظورشان از آن حرکت چه بود. حتی ما وقتی داربی پیشکسوتان داریم، حساسیت دارد. ما را بردند که جو را بخوابانند. همه ما بیرون زمین دوست هستیم ولی وقتی به داخل زمین میرویم، شرایط فرق میکند. اتفاقا آن بازی یکی از راحتترین بردهای ما رقم خورد.
در نهایت، چه شد که در دوره حجازی از استقلال جدا شدید؟
اصلا دلایل فنی نبود. استفاده از بازیکن قرضی با من در فوتبال ایران کلید خورد. من پنج سال با آرارات قرارداد داشتم. به خاطر این که نمیخواستم در آرارات بازی کنم، پنج سال به صورت قرضی در استقلال بازی کردم. آرارات هم پول زیادی برای رضایتنامه میخواست و گرفتن قرضی من برای استقلال به صرفه بود. بازیکنی که به استقلال و پرسپولیس میآید، تخممرغ شانسی است و نمیشود گفت که چون در تیم قبلیات ستاره بودی، پس در استقلال و پرسپولیس ستاره میشوی. خوشبختانه من هر سال نسبت به سال قبل بهتر عمل کردم و این وسط، آرارات هم سود برد و هر سال مبلغ بیشتری از استقلال گرفت. وقتی قرارداد من تمام شد، به عنوان بازیکن آزاد از استقلال جدا شدم. من یادم است آن زمان که میخواستم از استقلال جدا شوم، میخواستند احمد مومنزاده را جذب کنند که سر و صدای زیادی کرد. آن زمان بهرام امیری جزو هیات مدیره استقلال بود. او به من گفت که اگر قراردادم را تمدید کنم، باعث میشود که استقلال دو بار هزینه نکند. یعنی دیگر لازم نبود که یک پولی برای رضایتنامه مومنزاده بدهند و یک پولی هم به خودش.
من به خاطر این که در آن زمان با آقای حجازی مشکل داشتم، گفتم جدا میشوم. با این حال با جدا شدنم، نتوانستم آن طور که باید به فوتبالم ادامه دهم. به همین دلیل میگویم که بازیکنان جوان ما نباید خیلی زود گول رفتن به اروپا را بخورند. در صورتی که من به آلمان رفته بودم تا در یکی از تیمهای بوندسلیگای یک بازی کنم اما نتوانستم. آن زمان حرف از بلژیک و پرتغال نبود. من آن جا فهمدیم که فوتبال ما چقدر ضعیف است و ما هیچ پشتوانهای نداریم. فهمیدم که پشتوانه ما بازی ملی است. نمیشود با بازی خوب در تیم باشگاهی به لیگهای خوب اروپا رفت. نهایتا میتوان با درخشش در استقلال و پرسپولیس به لیگ قطر رفت که آن هم به خاطر سهمیه ۱+۳ است. اگر همان یک سهمیه آسیایی نبود، هیچ بازیکن ایرانی به قطر نمیرفت. اگر میتوانستند چهار بازیکن اروپایی بگیرند، به سراغ ایرانیها نمیآمدند.
دلیل اختلافتان با حجازی این بود که کمتر به شما بازی میداد؟
من بازیکن فیکس ناصر حجازی بودم. دلیلش این نبود. خدا بیامرز ناصر حجازی حسنهای زیادی داشت. یک بدی داشت که الان فکر کنم همه مربیان چنین خصلتی دارند؛ این که دهنبین بود. دهنبین بودن ناصر حجازی و غُد بودن ما اذیت کننده بود. اگر الان بود، هرچه به من میگفت حتی به اشتباه، شاید چشمانم را میبستم و یک ببخشید مصلحتی میگفتم. اگر یک ببخشید میگفتم، زندگی فوتبالیام تغییر میکرد. من دارم میگویم اشتباهی نکرده بودم اما الان اگر بود میگفتم اشتباه کردم.
یک موردش را بگویید.
من نمیخواهم صحبت کنم چرا که اگر صحبت کنم، اتفاقاتی میافتد. من در فضای مجازی نیستم که کسی بخواهد به من فحش بدهد. اگر هم بدهد، من متوجه نمیشوم. من فقط میدانم دو بار در زندگی فوتبالیام اشتباه کردم. اولی این که از استقلال جدا شدم. من میتوانستم سالها در استقلال بازی کنم. دومی هم جدا شدن از پاس تهران. من زمانی که به پاس پیوستم، جزو نفرات اصلی بودم اما به خاطر یکی از دوستان نزدیکم از پاس جدا شدم. هیچکس بانی ضربه زدن به فوتبالم نبود. من خودم به فوتبال خودم ضربه زدم و چوبش را خوردم.
به علاوه مایلی کهن...
شاید برخلاف میل باطنی مایلی کهن چنین اتفاقی افتاد. شاید هم الان بگوید اختر بازیکن ضعیفی بود. در صورتی که ملاک برای خط خوردن، دعوت شدن یا بازی کردن، هرچه بود نمیتوان از این موضوع گذشت که من یک ماه قبل از دعوت نشدنم، در تیمملی فیکس بودم. اگر بد هم بودم باید دعوت میشدم، بعد میگفتند خداداد عزیزی که تا الان نبود و یک بار کمکی با پرسپولیس بازی کرده، به جای شما دعوت میشود. اشکال ندارد. خداداد عزیزی یکی از بهترین فوتبالیستهای دورهاش بود و شکی در این نیست ولی من هم همینطور بودم. تازه آن زمان خداداد کمکی در پرسپولیس بازی میکرد اما من بازیکن استقلال بودم.
پس از جدایی از استقلال تقریبا فوتبال را کنار گذاشتید و فقط مقطع کوتاهی در پاس بازی کردید.
من فوتبال را کنار نگذاشتم. مثل الان نبود که از استقلال و پرسپولیس جدا شوی به گل ریحان بروی و بازتاب رسانهای هم داشته باشد. من زمانی که از پاس جدا شدم، یک دورانی گفتند که آقایی به نام بهمنی دارد پول آنچنانی خرج میکند و تیمی کهکشانی جمع میکند. چند نفر از بازیکنان مطرح آن دوره که پا به سن گذاشته بودند هم به تیمش پیوسته بودند. من هم گفتم که حتما چیزی هست که آنها به این تیم پیوستهاند به همین دلیل علیرغم میل باطنی و بالاجبار قرارداد سه سالهام با پاس را فسخ کردم تا در آن تیم زمین، پول و چک بگیرم. در نهایت زمین و پولی در کار نبود و معلوم نشد آن آقای بهمنی کلاهبردار بود یا نه. اسم آن تیم استقلال نوین بود و یک نیمفصل در آن بازی کردیم. مقصر این اشتباه من بودم. مگر کسی پاس لیگ برتری را رها میکند تا به لیگ یک برود؟ نه زمین گرفتیم و نه پول، فوتبالمان هم تمام شد. دقیقا این اشتباه را سالی کردم که پول وارد فوتبال شده بود؛ سال ۸۰، ۸۱.
بعدش چه شد؟
در برق تهران لیگ یکی بازی کردم. مرتضی اسدی در آن تیم همدوره ما بود اما ۲۰ سال در لیگ برتر بازی کرد ولی فوتبال ما تمام شده بود. یادم است زمانی که میخواستم به استقلال بروم، به من گفتند نرو. گفتند بگذار ۲۶ سالگی به استقلال برو. من این را تازه میفهمم. به بازیکنان جوان میگویم که بروند دورهایشان را بزنند و پولهایشان را جمع کنند، بعد در ۲۷ سالگی به استقلال بیایند تا نگویند اشباع و پیر شده است. من آن زمان از بهمن پیشنهاد خوبی داشتم که داخلی هم بستم و نصف پول فصلم را گرفتم و ماشین اپل که حکم مازراتی الان داشت را گرفتم اما ویترین استقلال من را جذب کرد تا در سن ۲۱ سالگی به این باشگاه بروم. در صورتی که اگر به بهمن میرفتم، سه، چهار سال بازی میکردم و در ۲۶، ۲۷ سالگی مثل رضا عنایتی به استقلال میآمدم. رضا عنایتی در آن سن به استقلال آمد و ترکاند اما ما در ۲۶، ۲۷ سالگی خداحافظی کردم.
کمی نزدیک به دوران معاصر بشویم. شایعهای وجود دارد که هنریک میخیتاریان، ستاره ارمنستانی اینتر را در جوانی به مرفاوی برای بازی در استقلال معرفی کردید اما مرفاوی، او را از نظر فنی تایید نکرد. دقیقا ماجرا چه بود؟
نه! این موضوع صحت ندارد. آن زمان آقای مرفاوی سرمربی مس کرمان بود. من دفاع وسط تیمملی ارمنستان را برای مس آوردم. قراردادش هم بسته شد. آن زمان سقف قرارداد ۳۵۰ میلیون تومانی که ۳۵۰ هزار دلار میشد، گذاشته بودند. آن زمان مس به دنبال بازیساز بود. من گفتم که آقای فلانی، بازیکن تیمملی امید ارمنستان خیلی باکیفیت است و در لیگ ارمنستان با ۲۰ سال سن بازی میکند. هنریک میخیتاریان آن زمان، این نبود و بابایش هم او را نمیشناخت اما من کیفیت او را دیده بودم. من به آنها گفتم قیمت او زیر ۲۰۰ هزار دلار است اما آنها گفتند که میخیتاریان به دردشان نمیخورد. گفتند لیگ ارمنستان چه چیزی است که بازیکن ۲۰ سالهاش به درد ما بخورد در صورتی که در سالهای اخیر، این لیگ در حد لیگ پرتغال منهای پورتو، بنفیکا، اسپورتینگ است. یکی از نمایندههای ارمنستان در فصل گذشته در لیگ اروپا حضور داشت و همگروه گلاسکو رنجرز فینالیست بود. پس بازیکنانش کیفیت دارند. ما الان ۲۰، ۳۰ ارمنی باکیفیت در لیگهای مختلف اروپایی داریم.
من این موضوع را یک بار به آقای مرفاوی گفتم که این شایعه از من نبوده است. حتی یک بار میگویند آقای مرفاوی و بار دیگر اسم آقای مظلومی را میآورند. اصلا قرار نبود میخیتاریان به ایران بیاید. من فقط او را به مسئولان مس کرمان پیشنهاد کردم که قبول نکردند. بعدها هم گفتم این همان بازیکنی بود که به شما گفتم. الان هم میتوانم یک نمونه دیگر بگویم. در حال حاضر بازیساز تیمملی ارمنستان یک بازیکن ۲۰ ساله است که به تازگی به کراسنودار رفته است. مربی او یک اسپانیایی است. این مربی یک روز که بیکار میشود، میگوید بروند سر یکی از زمینها فوتبال ببینند. در ارمنستان به این صورت است که همه تیمها، تیم دوم دارند. وقتی بازی را نگاه میکند، به این بازیکن میگوید که از فردا به تمرین تیمملی برود. او چهار روز بعد به تیمملی میرود و اولین بازیاش را مقابل بوسنی انجام میدهد. الان دیگر هنریک میخیتاریان را هم به تیمملی دعوت نمیکنند. ما یک بازیکنی به نام هارویان آوردیم. او را ابتدا به تراکتور بردیم که انگ اختلاف ارمنستان و آذربایجان را زدند در حالی که دروازهبان فصل گذشتهشان ارمنی بود و آندو هم بعدها برایشان بازی کرد. اصلا تنها چیزی که به عنوان یک اقلیت میگویم در ایران نداریم، این است که من تا الان اقلیت بودن را حس نکردهام. تازه به این اندازه که به ما احترام میگذارند، به شما احترام گذاشته نمیشود. من هارویان را به این خاطر آوردم که آقای قلعهنویی مدافع میخواست. اصلا این بازیکن به جز استقلال و پرسپولیس تیمی از ایران نمیشناخت. بعد از این اتفاقات به سردار آجورلو گفتم که آقای سردار آجورلو، از نظر من قرارداد ما و تراکتور فسخ شده است، من که برای این فوتبال کیسه ندوختهام، در صورتی که میتوانستم غرامت بگیرم. یک آقایی آن جا از من حق حساب میخواست، وقتی گفتم نمیدهم این داستانها درست شد.
ما یک نصف شب ماه رمضان قرارداد بستیم، چطور هشت صبح انگ اختلاف ارمنستان و آذربایجان زده شد؟ این قضیه بودار است. فرقی هم نکرد و من قراردادش را در پدیده بستم ولی این اتفاق بازتاب بدی داشت. این بازیکن حتی نمیدانست تراکتور چیست، پدیده چیست. من یک آدم فوتبالی هستم و اگر وارد ترانسفر شدم، به خاطر این بود که دید فوتبالی داشتم و میتوانستم بازیکن باکیفیت ارزان به فوتبال ایران بیاورم. من حرفم این است که اگر در فوتبال پولی هست، باید یک بخشی از آن گیر پیشکسوتان بیاید. خیلی از پیشکسوتان با مشکلات زندگی میکنند. تا مادامی که فوتبال ما خصوصی نشود، این اتفاق رخ میدهد. علاوه بر این کدام ایجنت به بازیکن خارجیاش میگوید قرارداد دو سالهاش را فسخ کند و برود؟ کسی این کار را میکند؟ من این کار را کردم. هارویان یک روز به من گفت که ممنون من را به فوتبال ایران آوردهای ولی میشود کاری کنی که از این جا بروم؟ پرسیدم چرا؟ گفت که دارد اذیت میشود. من هم با باشگاه صحبت کردم و رضایتنامهاش را گرفتم. او در حال حاضر در کادیز اسپانیا بازی میکند پس باکیفیت بوده است. مشکل فوتبال ما این است که به دنبال بازیکن بیکیفیت ارزان هستیم چرا که برای بازیکن باکیفیت نمیتوانی درصد بالا بگیری و باید عرف دنیا را بگیری اما از قرارداد ۳۰۰ هزار دلاری بازیکن بیکفیت میتوانی ۲۵۰ هزار دلار هم بگیری اما از بازیکن باکیفیت که قرارداد خودش هم بالاست، نمیتوانی این کار را بکنی.
استقلال در زمان امیر قلعهنویی در آستانه جذب سید جلال حسینی بود که میخواست از قطر به ایران برگردد اما به جای عقد قرارداد با سید جلال، با مگویان که مدیر برنامهاش بودید قرارداد بست. آن زمان چه اتفاقی افتاد؟ آیا رابطه خوب شما و قلعهنویی منجر به این تغییر عقیده شد؟
من هشت فیلم ۹۰ دقیقهای از مگویان برای آقای قلعهنویی بردم. پرسید این بازیکن خوب است؟ گفتم آره ولی فیلمهایش را نگاه کن و خودت ضعف و قوتش را ببین. او وقتی فیلمهای بازی او را دید گفت که خوب است. آقای قلعهنویی را چرا میگویم دوستش دارم، به خاطر اخلاقیاتی که دارد. او به من گفت که با قیمت و قرارداد کاری ندارم، این که به تو پولش را میدهند یا نه کاری ندارم، من فقط تواناییهای این بازیکن را تایید میکنم. آن زمان سید جلال حسینی در قطر به مشکل خورده بود و میخواست به پرسپولیس برگردد اما برانکو او را نمیخواست. سید جلال هم سر لجبازی میخواست به استقلال بیاید. شاید کم بودن بار مالی مگویان باعث شد که این بازیکن ارمنی را به سید جلال ترجیح بدهند. به همین راحتی.
نحوه جدایی هرائر مگویان از استقلال باعث ناراحتیتان از منصوریان شد. آیا هنوز از او ناراحتید؟
نه! قبلا ناراحت بودم. شاید حکمتی بود که این پسر عاقبت به خیر شود. او تنها بازیکنی بود که پولهایش را نمیدادند و به ریال پولش را میدادند. من تنها مدیربرنامهای بودم که هوای باشگاه را بیشتر از بازیکنانم داشتم. من مثل آقایانی نیستم که پولم را بگیرم و برای باشگاه مشکل ایجاد کنم. حق طبیعی سرمربی است که هرکس را دوست دارد بازی دهد. تنها حرف من این بود که پست هرائر دفاع وسط است اما وقتی او را دفاع چپ میگذاری، دفاع راست میگذاری، هافبک وسط میگذاری که عمر عبدالرحمن را بگیرد که مارادونای آن موقع بود، پس این بازیکن به درد تو در دفاع وسط نمیخورد اما قبول داری که باکیفیت است چرا که در پستهای مختلف بازی میدادی. من ناراحتیام این است که در اردوی ارمنستان به منصوریان گفتم اگر نمیخواهد مگویان را در دفاع وسط بازی دهد، چون یک سال قرارداد دارد و قرارداد سنگینی هم هست، لطف کند و به باشگاه بگوید که مطالبات سه ساله مگویان را تسویه کند، من هم از آن طرف قرارداد سال چهارم او را فسخ میکنم. منصوریان به من گفت که مگویان بازیکن بینالمللی و چند پسته او است. دو روز مانده به مسابقات کتبا اعلام کرد که مگویان را نمیخواهد؛ درست زمانی که کاری نمیتوانستیم بکنیم. من از این ناراحت شدم.
این را به منصوریان هم گفتهاید؟
من دیگر ندیدمش.
در کل از صحبتهای شما اینطور برمیآید که به قلعهنویی علاقه دارید و همیشه میخواهید از همتیمیهایتان دفاع کنید. موردی که در سرمربیگری محمود فکری در استقلال هم رخ داد و با وجود انتقاداتی که به عملکرد فنی تیم فکری بود، شما از او دفاع میکردید.
امیر قلعهنویی کاپیتان ما و بزرگ ما بوده است. من تمرینات او را در شاهین و استقلال نگاه میکردم. من با محمود فکری سالها بازی کردم. من میدانستم امیر قلعهنویی را در استقلال اذیت میکنند. من به چشم خودم دیدم که از مدیریت گرفته تا بازیکنان برایش کمکاری کردند. وقتی مدیریت نمیتواند پول جور کند، امیر قلعهنویی تا چه مدت بگوید امروز پول نمیدهند، فردا پول میدهند؟ محمود فکری چه گناهی کرده بود؟ به جز این بود که تیم خوبی درست کرده بود و نتایج خوبی کسب کرده بود؟ محمود فکری مربی استقلال نباشد، چه کسی باشد؟ من به جرأت میتوانم بگویم رضا عنایتی سرمربی استقلال میشد، کمتر از ساپینتو نتیجه نمیگرفت. فقط ساپینتو اسم خارجی دارد و از هفته اول فشار روی او است. خدا کند از هفته اول نتیجه بگیرد وگرنه فشار زیادی به او وارد میشود. همین الان آقایان دارند کاری میکنند که از هفته اول اگر تیم نتیجه نگرفت، حیا کن، رها کن بگویند. دیدید پارسال چنین کاری بکنند؟
منظورتان فرهاد مجیدی است؟
فرهاد همبازی و هم دوره من بوده است. ما با هم زوج بودهایم. به نظر شما، فرهاد مجیدی، استقلال را گنده کرد یا استقلال، فرهاد مجیدی را؟ پس او هیچ منتی سر استقلال ندارد. نه تنها فرهاد مجیدی، بلکه امیر قلعهنویی، محمود فکری و ادموند اختر هم نمیتوانند منتی سر استقلال بگذارند. اگر ما بازی کردیم، پولش را گرفتیم. مگر فرهاد مجیدی نگرفته است؟ فرهاد مجیدی چند بار گذاشت و رفت؟ اشکال ندارد، حق طبیعی فوتبالیست و مربی است که به جایی برود که پیشرفت کند اما یک دفعه این اتفاق افتاد که فرهاد مجیدی تصمیم به جدایی گرفت؟ ما میگوییم دو هفته قبلش میدانست. آن زمان که استقلال قهرمان شده بود میآمد و میگفت که هواداران عزیز، من برای این که پیشرفت کنم میخواهم جدا شوم، مدیریت باشگاه برو و دنبال سرمربی جدید بگرد. بفرما و برو. دیگر گریه کردن و [...] چیست؟ ببخشید این حرکت روی بچه ها و جوانهای نهایتا ۲۱ ساله تاثیرگذار است.
البته بگویم که فرهاد نتیجه بسیار خوبی گرفته است. به او ایراد میگرفتند که تیمش خوب بازی نمیکند و فقط اقتصادی نتیجه میگرفتد. من جوابم این بود که برای من هوادار، مهم این است که تیم ببرد و قهرمان شود. ما هشت سال بود که قهرمان نمیشدیم، این خوب بود که پنج گل بزنیم و ۶ گل بخوریم؟ به نظرم فرهاد مجیدی خوب نتیجه گرفت و قهرمان شد. آیا به نظر شما در جام جهانی بیشتر از سه بازی میکنیم؟ ما در جام جهانی قبلی هم سه بازی بیشتر نکردیم. کارلوس کیروش هشت سال سرمربی تیمملی بود و نهایتا سه بازی کرد. ما در دقیقه ۲۰ مقابل مراکش میگفتیم خدا کند بازی تمام شود. میگفتیم پس اسپانیا و پرتغال را چه کار کنیم؟ تفکر او این بود که بنشینیم در دفاع و همین تفکر را برای جام ملتها هم در نظر گرفت. منتها ما آقای آسیا هستیم، باید در آسیا حمله کنیم. ما با یک اشتباه بچهگانه از ژاپن سه گل خوردیم. به همین راحتی.
به عملکرد دیاباته هم انتقاد داشتید. آیا همچنان روی انتقاداتتان هستید؟
۱۰۰ درصد روی حرفهایم هستم. نه تنها دیاباته، بلکه یامگا را هم میگویم. دیاباته قبل از آمدن به استقلال کجا بود؟
او از امارات آمد.
هر بازیکن خارجی که به فوتبال ایران میآید، تیم ندارد که میآید. دیاباته یک مدیربرنامه اصلی و ۳۰ مدیربرنامه فرعی داشت. وقتی در برنامه زنده میگوید مردم ایران چقدر مهرباناند، غذاهای ایرانی چقدر خوشمزه است، پس به او یاد دادهاند که اینها را بگوید. آیا به او یاد ندادند که پولش در استقلال دیر و زود میشود؟ آیا به او یاد ندادند که اگر پولش را ندادند، قهر نکند و بازی کند چون پولش و حتی دیرکردش را میگیرد؟ او میگفت مردم و غذای ایران خوب هستند اما وقتی سه روز پولش را نمیدادند، قهر میکرد و یک ماه در فرانسه میماند. بعد هم ۲۰ کیلو اضافه وزن داشت و باید مینشستیم تا پنالتی بزند. خب پنالتی را بدهید قایدی بزند. چرا به دیاباته میدهید که ۸ گل از ۱۶ گلش پنالتی باشد؟
یامگا ۱۰ گل زد که بیشترش پنالتی بود. من یک مصاحبه از سعید عزتاللهی خواندم که میگفت ببین ذخیره تیم ته جدولی ما، ستاره استقلال شده است. مهاجم از روز اول باید در دل هواداران برود. یامگا هم در بازی با ذوبآهن دو گل زد و به دل هواداران رفت. این کار او را راحتتر کرد برخلاف ژستد که نتوانست این کار را بکند. در حالی که به جز گل زدن، ژستد همه کارهایی را که باید میکرد خوب انجام میداد. البته همان کاری را که ژستد میکرد، آرمان رمضانی هم میکرد و لازم نبود ۴۰۰ هزار دلار و یک میلیارد تومان اجاره خانه برای ژستد پرداخت شود.
به سراغ یکسری سوال روتین برویم. کدام گلتان به پرسپولیس را دوست دارید؟
گل به عابدزاده را به خاطر ابهت او و جو سنگینی که در بازی بود، دوست دارم. علاوه بر این، اولین داربی من بود. تا دقیقه ۸۸ سه تا توپ به پای من بیشتر نخورد که سومی گل شد.
این سوال را از ادموند بزیک هم پرسیدهایم. این که وقتی او در پرسپولیس بود و فرد ملکیان به عنوان ارمنی برای استقلال گلزنی کرد، چه حسی داشت. حالا از شما میپرسیم که در آن داربی که ادموند بزیک گلزنی کرد و شما در زمین حضور داشتید، آیا به عنوان یک ارمنی حس خاصی داشتید؟
قطعا ناراحت میشدم که گل خوردیم اما به عنوان ارمنی خوشحال میشدم. البته آن لحظه که ادموند بزیک گل زد، ما ۶۰ متر فاصله داشتیم و نمیدانستیم چه کسی گل زده و بعد از اعلام بلندگو متوجه گلزنی ادموند شدیم.
بهترین دروازهبانی که مقابلتان قرار گرفت؟
احمدرضا عابدزاده.
بهترین مدافعی که مقابلتان قرار گرفت؟
حسن اسپیلی. او در سایپا بازی میکرد و خیلی دفاع خوبی بود.
بهترین مهاجمی که کنارتان بازی کرد؟
ایمان عالمی. من یک سال با او بازی کردم. ایمان عالمی فوقالعاده مهاجم دوندهای بود و فضا ایجاد میکرد. ما مکمل بودیم. علی دایی و خداداد عزیزی مکمل خوبی بودند اما ادموند اختر و علی دایی یا رضا عنایتی و علی دایی هم سبک بودند. زوج سازی خیلی مهم است.
شما با نصرالله عبداللهی، منصور پورحیدری و ناصر حجازی کار کردهاید. بهترین سرمربیای که با او کار کردهاید کدامشان است؟
همه این بزرگان تاثیرگذار بودند ولی دوره منصورخان پورحیدری راحتتر بودم. زوج منصور پورحیدری و پرویز مظلومی خیلی به من کمک کرد.
زوج عبداللهی و فریبا چطور؟
آن زوج هم خوب بود. سال ۷۳ ما بعد از هفت، هشت هفته که ویلوفسکی بد نتیجه گرفت و ما در جدول ۱۲ تیمی نهم بودیم، عمو نصی آمد و سیستم ما تغییر کرد.