بر اساس داستان واقعی سوزان کاندرای. دختر شش ساله ای که تمام عمرش رو با فقر زندگی کرد و آخرش هم توسط چند تا سارق کشته شد. با اختلاف دارک ترین آهنگ مایکل جکسونه و حتی شایع شده بود که اگه این آهنگ رو تو اتاق تاریک با هدفون گوش بدی و اسم سوزی رو صدا بزنی روح سوزی به سمتت میاد.
(خیلی بهش توجه نکنید خودم انجام دادم هیچی نبود فقط آهنگ اصلی از یه دقیقه بعد شروع میشه یکم شجریان طوره ولی خیلی بی نظیره):
Somebody killed little Susie
یه نفر سوزی کوچولو رو کشت
The girl with the tune
دختر آوازه خونی
Who sings in the daytime at noon
که ظهرها آواز می خوند
She was there screaming
اونجا داشت فریاد می کشید
Beating her voice in her doom
اونقدری که آخرش صداش گرفت
But nobody came to her soon...
ولی هیچ کس زود بهش نرسید...
A fall down the stairs
از پله ها افتاد پایین
Her dress torn
لباسش پاره شد
Oh the blood in her hair...
خون روی موهاش ریخته بود...
A mystery so sullen in air
یه راز خیلی غم انگیز توی هوا می گشت
She lie there so tenderly
اونجا خیلی معصومانه می افته
Fashioned so slenderly
خیلی باریک اندام به نظر می رسید
Lift her with care, Oh the blood in her hair...
با احتیاط ببرش بالا، خون روی موهاشه...
Everyone came to see
همه اومدن که ببینن
The girl that now is dead
دختری رو که حالا مرده
So blind stare the eyes in her head...
چشم های روی سرش خیرگی کوری داره...
And suddenly a voice from the crowd said
و ناگهان یه صدا از جمعیت گفت
This girl lived in vain
این دختر بی هدف زندگی کرد
Her face bear such agony, such strain...
صورتش نوعی تقلا و رنج رو با خودش همراه داره...
But only the man from next door
ولی تنها یه مرد از در بغلی
Knew Little Susie and how he cried
سوزی کوچولو رو می شناخت و گریه می کرد
As he reached down
موقعی که اومد پایین
To close Susie's eyes...
تا چشمای سوزی رو ببنده
She lie there so tenderly
اونجا خیلی معصومانه می افته
Fashioned so slenderly
خیلی باریک اندام به نظر می رسید
Lift her with care
با احتیاط ببرش بالا
Oh the blood in hair...
موهاش پراز خونه
It was all for God's sake
همه اش به خاطر خدا بود
For her singing the tune
آواز خوندنش
For someone to feel her despair
برای کسی که نا امیدی اش رو حس کنه
To be damned to know hoping is dead and you're doomed
دردآوره موقعی که بدونی امید مرده و تو محکوم به فنایی
Then to scream out
بعدش داد بزنی
And nobody's there...
و هیچ کس اونجا نباشه...
She knew no one cared...
اون می دونست هیچ کس اهمیتی نداد...
Father left home, poor mother died
پدرش خونه رو ترک کرد، مادر بیچاره اش مرد
Leaving Susie alone
سوزی رو تنها گذاشت
Grandfather's soul too had flown...
روح پدربزرگ هم رفته بود...
No one to care
هیچ کس اهمیتی نداد
Just to love her
تا عاشقش باشه
How much can one bear
چقدر یه نفر می تونه تحمل کنه
Rejecting the needs in her prayers...
برگشت خوردن تموم نیاز هایی که توی دعاهاشه...
Neglection can kill
فراموشی می تونه کشنده باشه
Like a knife in your soul
مثل یه چاقوئه توی روحت
Oh it will
اوه قطعا خواهد کشت
But Susie fought so hard to live...
ولی سوزی برای زندگی کردن خیلی سخت جنگید...
She lie there so tenderly
اونجا خیلی معصومانه می افته
Fashioned so slenderly
خیلی باریک اندام به نظر می رسید
Lift her with care
با احتیاط ببرش بالا
So young and so fair
خیلی جوون و دوست داشتنیه