نیکولای استاروستین بزرگترین پسر خانواده بود، او سه برادر دیگر داشت که ورزشکار بودند. آنها یا فوتبالیست بودند یا در رشته هاکی روی یخ بازی میکردند. برادران استاروستین در تیم بزرگ شوروی یعنی اسپارتاک مسکو بازی میکردند. این باشگاه با تلاش های نیکولای و ایوان آرتمف در سال 1922 به وجود آمده بود. نام تیم با الهام از اسپارتاکوس، برده شورشی رومی انتخاب شده بود.
اختصاصی طرفداری| استاروستین در منطقه پرشنسکی مسکو متولد شد. شغل مناسب با درآمد خوب به عنوان راهنمای شکار برای انجمن شکار شاهنشاهی کاری بود که پدرش به آن اشتغال داشت و یک شکارچی حرفه ای بود. نیکولای در آکادمی تجاری تحصیل کرد و در آنجا فوتبال را شروع کرد. در این دوره فوتبال در روسیه یک نگرانی جزئی بود و اهمیت چندانی نداشت اما در حال رشد بود.
یک لیگ مسکو در سال 1910 تاسیس شده بود اما در سالهای پس از انقلاب 1917 از بین رفت و تعطیل شد. گفته می شود استاروستین از انقلاب استقبال و حمایت میکرد، اگرچه او نقشی فعال در آن نداشت. در پی درگذشت پدرش از حصبه (زمانی که نیکولای 18 سال سن داشت) در سال 1920، استاروستین با بازی فوتبال در تابستان و هاکی روی یخ در زمستان از خانواده اش حمایت کرد. برادران استاروستین عجیبترین چهرههای ورزشی روسیه در دوران استالین بودند. چهار برادر فوتبالیست که باحمایت کوساروف رئیس کمیته جوانان حزب کمونیست، تیم اسپارتاک مسکو را پایهگذاری کردند و در کوتاه زمانی این تیم را به محبوبترین تیم فوتبال در سراسر شوروی بدل ساختند. رقیب اصلی آنها دینامو مسکو بود. تیمی که میگفتند زیر نظر پلیس مخفی شوروی اداره میشود. استاروستین حتی موفق شد اتحادیه صنایع غذایی را برای تأمین مالی باشگاه خود جذب کند.
اسپارتاک به اولین جامعه ورزشی غیرنظامی در سراسر کشور تبدیل شد و بلافاصله هدف جذب برخی از بهترین ورزشکاران در محبوب ترین ورزش ها را برآورده کرد. اسپارتاک به سرعت در میان شهروندان اتحاد جماهیر شوروی محبوب شد و در هر بازی خانگی در سال 1936 به طور متوسط 29 هزار و 500 تماشاگر داشت و طی سال های بعد محبوبیت بیشتری کسب کرد. دلیل عمده محبوبیت همان چیزی بود که امروز می بینیم، اسپارتاک در بازی ها پیروز می شد و بازیکنان مشهوری مانند استاروستین هارا داشت. با این حال، سرخپوشان همچنین می دانستند چگونه می توانند در این باشگاه ایجاد علاقه کنند. بهترین مثال مسابقه معروف در میدان سرخ مسکو در روز فرهنگ بدنی در سال 1936 بود، محبوبیت اسپارتاک از دید حزب کمونیست شوروی دورنماند. در اواسط بهار هرسال در میدان سرخ مسکو جشنواره فرهنگ ورزشی برگزار میشد و ورزشکاران جلوی چشمان استالین و بقیه هنرنمایی میکردند. گل سرسبد این جشنواره یک روزه پهن کردن موکت سبز و بازی نمایشی بین بازیکنان دینامو و اسپارتاک بود.
معروف است که استالین از جذابیت این بازی سردرنمیآورده و نمیتوانسته شوروشوق جوانها را هنگام تماشای این نوع بازی درک کند. جایی که تصور می شود اولین مسابقه فوتبال در زمان جوزف استالین بوده است. جایی که دینامو و ورزشکارانش با نظم و وفاداری به حزب کمونیست بودند و اسپارتاک نشان دهنده خلاقیت و خودانگیختگی بود، که بازی در میدان سرخ نمونه کامل آن بود اما تیم دینامو پیش از آغاز بازی به دلایل نامعلومی وارد زمین نشد. با کمک کوزارف، استاروستین موفق شد با یک ژنرال از ارتش سرخ صحبت کند و به باشگاه اجازه دهد مسابقه را برگزار کند. علیرغم حمایت سیاسی از کوزاروف، این یک حرکت خطرناک بود، و برای جلوگیری از نا امید شدن عموم و مهمتر از همه، ناراحت کردن استالین، اسپارتاک با تیم ذخیره خودش بازی کرد و استاروستین و بازیکنانش هفت گل را از قبل برنامه ریزی کردند. همچنین برای جلوگیری از آسیب دیدگی بازیکنان، بازیکنان را از برخورد منع کرد. ادلمن نویسنده ای که بعدها کتابی درباره باشگاه اسپارتاک مسکو نوشت، با اشاره به رژه های برنامه ریزی شده دقیق در سراسر کشور، این بازی را "تماشایی ترین چالش برای نمایش نظم و انضباط" توصیف کرد که مورد پسند استالین هم قرار گرفت و دستور داد تا نیمه سوم مسابقه هم برگزار شود!
در سال 1936 مسابقات لیگ و جام حذفی جدید در روسیه معرفی شد. در سال اول دینامو قهرمان لیگ و اسپارتاک جام حذفی شد. در سال 1937 موقعیت ها معکوس شدند اما اسپارتاک در 1938 و 1939 هم قهرمان لیگ شد و هم جام حذفی شد، که باعث آزار و اذیت لورنتی بریا رئیس پلیس مخفی شد. در این زمان میانگین حضور تماشاگران در بازیهای آنها در حدود 50،000 نفر افزایش یافت، اما بخت با آنها زیاد یار نبود. در سال 1938 لورنتی بریا به عنوان رئیس NKVD یا کمیساریای خلق در امور داخلی منصوب شد، لورنتی بریا، مرد شماره دو ژوزف استالین بود و رییس پلیس مخفی و باشگاه دینامو مسکو بود.
کمیساریای خلق در امور داخلی، مجری مستفیم سرکوب سیاسی و تصفیهها بود. این سازمان دو سال بعد از مرگ ژوزف استالین در سال ۱۹۵۴ منحل شد. انکاوهده (N.K.V.D) مشتمل بر قوای عادی، پلیس عمومی شوروی (شامل پلیس ترافیک، آتشنشانی و مرزبانی) بود ولی بیشتر به خاطر فعالیتهایش در برپایی گولاگ و هیئت رئیسه امنیت ملی (GUGB) که نهایتاً تبدیل به کمیته امنیت ملی (کاگب) شد شناخته میشود. این سازمان اعدامهای فراقانونی انجام میداد، اردوگاههای کار اجباری را برپا کرد، از مرزهای اتحاد جماهیر شوروی محافظت میکرد و در خارج از اتحاد جماهیر شوروی جاسوسی و ترور میکرد. او زمانی که در دفتر خود حضور نداشت تا برای حفظ وحشت در کشور، تبعید افراد را تایید کند در شهر با لیموزین خود میگشت و به دنبال دختران جوان بود تا آنها را بدزدد و از آن ها سوءاستفاده کند. بیریا همچنین دشمن قسم خورده استاروستین بود.
قبل از شروع فعالیت سیاسی بیریا فوتبالیستی مشتاق بود، در سال 1920 این دو نفر در یک مسابقه مقابل هم بازی کرده بودند و استاروستین و تیمش او را در زمین تحقیر کرده بودند که بریا هرگز فراموشش نکرد. در همان سال اسپارتاک محافظت سیاسی و ارتباط با حزب کمونیست را از دست داد که باعث شده بود آنها از حملات سیاسی NKVD ، دینامو و امنیت در امان نباشند. در سال 1937، نیکولای استاروستین به "تلاش برای وارد کردن روشهای بورژوازی به ورزش شوروی" متهم شد. اینکه استاروستین سعی کرده روشهای غربی را به ورزش شوروی وارد کند، دروغ نبود. استاروستین پس از یک تور ناموفق در فرانسه در سال 1936، فهمید که شوروی از همتایان غربی خود عقب است، او توضیح داده بود که بازیکنان شوروی "از آب خود می خورند" زیرا آنها به اندازه کافی مسابقات رقابتی ندارند. وی بعداً در یادداشتی به شورای فرهنگ جسمی اتحادیه اروپا نوشت:
در دو یا سه سال گذشته فوتبال شوروی نشان داد که در سطح بهترین تیم های اروپایی ایستاده است. در همان زمان آشنایی با شرایط کار بازیکنان حرفه ای فوتبال خارجی و بهترین تیم های اروپا متشکل از افراد حرفه ای، به ما نشان داد که فوتبال حرفه ای دارای مزایای زیادی نسبت به آماتور است.
استاروستین در سال 1942 با 40 سال سن دیگر بازی نمیکرد اما رییس باشگاه اسپارتاک بود و یکی از بزرگترین ستارههای کشورش به حساب میآمد اما از طرفی بریا یکی از منفورترین چهرههای تاریخ کشورش محسوب میشد.
در سال 1937 استالین از کوزاروف میخواهد که لیستی از دشمنان خلق در حوزه ورزش جوانان تهیه کند. کوزاروف میگوید وجود ندارند اما استالین از این جواب عصبانی شد. کوزاروف به دست و پا افتاد و ترتیب دستگیری حدود 10 نفر از چهرههای فعال ورزشی را صادر کرد. این فعالان تحت شکنجه پلیس مخفی اباطیل فراوانی را اعتراف کردند که یکی از آنها توطئه چهار برادر استاروستین که آن موقع در اوج محبوبیت بودند برای ترور جوزف استالین بود!
معروف است که اسپارتاک مسکو در سال 1938 به پاریس رفت و آنجا به عنوان نماینده شوروی قهرمان تورنمنت پاریس شد اما در بازگشت هیچکس به استقبال آنها نیامده بود. بریا یک روز صبرش به پایان رسید و تصمیم گرفت، استاروستین را به جرم دست داشتن در قتل استالین دستگیر کند. او پس از یافتن عکسی که شش سال پیش در جریان مراسمی در میدان سرخ گرفته شده بود به این نتیجه رسید. در آن روز برای خشنودی استالین مراسمی به نام "روز ورزش" برگزار شد. قرار بود در جریان این مراسم اسپارتاک و دینامو برابر هم قرار بگیرند اما در آخرین لحظه تیم دینامو از این کار منصرف شد چون یکی از بازیکنانش به سمت استالین ضربه زد و به همین خاطر از انجام بازی برابر رهبرشان میترسید. به همین خاطر بازیکنان اصلی و نیمکت نشین اسپارتاک برابر هم قرار گرفتند.
بازی مورد پسند استالین قرار گرفت و او دستور داد نیمه سوم هم برگزار شود. این اتفاق به شدت بریا را عصبانی کرد. او پس از سالها عکسی از این بازی پیدا کرد که یکی از افراد عنواندار استالین دیده میشد. او این شخص را کسی عنوان کرد که قصد داشت به دستور براداران استاروستین، استالین را به قتل برساند. حکومت شاعران معترض را اعدام میکرد ولی جرات دست زدن به استاروستین (بازیکن فوتبال) را نداشت، آنها میدانستند چرا فوتبال انقدر اهمیت دارد؛ برای خیلی از مردم، فوتبال تنها و در خیلی از مواقع آخرین فرصت امیدواری برای از یاد نبردن رابطه های انسانی و عواطفشان بود. به این ترتیب در سال 1942، استاروستین و برادرانش به اتهام برنامه ریزی برای قتل استالین دستگیر شدند. نیکولای به ده سال کار در اردوگاه کار اجباری محکوم شد. این ممکن بود جان او را نجات دهد. زندانی بودن در گولاگ به این معنی بود که نمی تواند به فعالیتهای ورزشی اش برسد.
در اواخر دهه 1930 بسیاری از دوستان و همکاران استاروستین دستگیر شدند. پس از دو سال بازجویی، اتهامات منتفی شد اما محاکمه و به به جرم "تحسین ورزش بورژوازی و تلاش" برای جذب آداب و رسوم بورژوازی به ورزش شوروی" به ده سال محاکمه در سیبری محکوم شدند. این حکم با توجه به محبوبیت فوتبال و استاروستین بسیار ملایم بود. وقتی جزئیات حکم دادگاه واقعی در سال 2003 منتشر شد، معلوم شد که استاروستینها به جرم سیاسی محکوم نشدند، بلکه به جرم سرقت کالاهای ورزشی از فروشگاه هایی که قرار بوده نظارت و فروش آن کالا داشته باشند، محکوم شدند.
نیکولای استاروستین 28000 روبل، الکساندر 12000، آندره و پیوتر، هر کدام 6000 روبل جریمه شدند. همچنین، نیکولای استاروستین به جرم رشوه دادن کمیسر نظامی ناحیه باومن مسکو محکوم شد. کوتارژفسکی با استفاده از قدرت خود به گونه ای همه چیز را تنظیم کرد که چندین نفر از افرادی که قرار بود در طی جنگ جهانی دوم برای خدمت در ارتش اجباری شوند به جبهه اعزام نشدند و به جای آن در مسکو ماندند. این افراد شامل توزیع کنندگان مواد غذایی و مدیران فروشگاه های مواد غذایی بودند که به نوبه خود در زمان جنگ ، هنگامی که کمبود غذا رایج بود. در طول مدت حضور خود در گولاگ ها، مهارت های استاروستین بسیار مورد توجه قرار گرفت و او به عنوان مربی در اردوگاه های مختلف خدمت کرد.
فرماندهانی که با مهربانی به فوتبال نگاه می کردند و امتیازات گسترده ای به او می دادند، با احسان او رفتار می کردند. برخلاف سایر زندانیان برجسته، استاروستین هرگز مورد بدرفتاری قرار نگرفت و در بین زندانبانان و زندانیان که برای گوش دادن به داستان های فوتبال او دور هم جمع می شدند بسیار مورد پسند بود. کوزارف و برادران استاروستین تحت سرکوب های استالینی قرار گرفتند. نیکولای پتروویچ و برادرانش به اتهام فعالیت های سوداگرانه ارزی و سرقت دستگیر می شوند.
در ابتدا ، آنها حتی به جرم ترور متهم می شوند، اما سپس اتهامشان به "تحریک ضد شوروی" تقلیل داده شد. در طول تحقیقات ، برادران همچنین به "کمک در فرار افراد وظیفه از خدمت سربازی" متهم شده اند. در سال 1948، استاروستین از گولاک سیبری به دستور واسیلی استالین پسر جوزف استالین آزاد شد. بریا جرأت نداشت با پسر استالین درگیر شود اما تصمیم گرفت او را به قزاقستان تبعید کند. او سرانجام در سال 1953 هنگامی که استالین درگذشت و بریا اعدام شد، کاملا آزاد بود.
استاروستین و پسر استالین از دهه 1930 یکدیگر را می شناختند. او اکنون فرمانده کل نیروهای هوایی نیروهای هوایی شوروی بود و استاروستین را برای مربیگری در تیم فوتبال نیروی هوایی به مسکو بازگرداند، در این نقش او به یک پیاده در درگیری بین واسیلی و لاورنتی بریا تبدیل شد. پلیس مخفی بیریا به زودی از استاروستین در خانه وی دیدار کرد و به او 24 ساعت فرصت داد تا مسکو را ترک کند. واسیلی با گرفتن استاروستین به محافظت از او واکنش نشان داد. این دو نفر تمام وقت خود را با هم گذراندند ، حتی در همان تخت پهن (واسیلی با اسلحه زیر بالش) خوابیدند.
در همین سفر کوتاه مدتشان خیلی چیزها عوض شده بود! به هرحال کوزاروف زنده نماند که دسترنج! توطئه خود را ببیند چراکه در موج تصفیههای حزبی خودش در سال 1940 تیرباران شد. در نهایت برادران استاروستین در سال 1942 دستگیر شدند اما نارضایی مردم موجب شد تا اتهامشان از توطئه برای قتل استالین از طریق بمبهای دستی به تلاش برای اشاعه ارزشهای بورژوایی در ورزش جوانان تنزل یابد. آنها به زندانها و تبعید طویلالمدت در سیبری محکوم شدند. در سال 1945 پسر دوم استالین یعنی واسیلی یک تیم فوتبال راه انداخته بود و برای مربیگری آن دست به دامان پدر شد تا یکی از برادران استاروستین را به مسکو بازگرداند و تیم او را سرمربیگری کند.
نیکولای در سال 1945 بازگشت اما در نهایت دوباره مجبور شد راهی تبعید شود. با مرگ استالین در سال 1953، پرونده این سه برادر دوباره به جریان افتاد ولی در سال 1955 حکم آزادی آنان صادر شد. "رژیم خونین شوروی" آنها را نه به خاطر سیاست، همانطور که بعداً برادران نوشتند، بلکه به خاطر حدس و گمان محاکمه کرد و در سال 1953 و به پایان رسیدن دوران وحشت او استاروستین توانست دوباره به مسکو برگردد. از طرفی بریا به جرایم مختلفی همچون خیانت به کشور و جنایت علیه مردم محکوم شد.
وقتی استاروستین از زندان بیرون آمد، مدتی به عنوان مربی تیم ملی فوتبال شوروی کار کرد و بعد به عنوان رئیس اسپارتاک انتخاب شد. او از 1955 تا 1996، ریاست این باشگاه را بر عهده داشت. هنگامی که استاروستین بازگشت، اسپارتاک تازه شروع به کار آنچه ادلمن "عصر طلایی" می نامد، کرده بود و اگر استاروستین به عنوان بازیکن موفق بود، در مقایسه با آنچه که به عنوان رئیس اسپارتاک بدست می آورد، چیزی نبود. استاروستین در فوریه 1996 درگذشت و او هنوز به عنوان شخصیت اول اسپارتاک مسکو باقی مانده است. مجسمه ای از چهار برادر استاروستین در ورزشگاه اوتکریته بانک آرنا ساخته شده است. این چهار برادر یعنی الکساندر، پیوتر، نیکلای و آندری عموما عمرهای درازی را تجربه کرده و در سالهای 1981 تا 1996 با دنیا وداع کردند.