Younes Anfieldدرود ای همزبان
من از بدخشانم
همان مازندران داستانهای کهن
آن زادگاه این زبان ناب اجداد و نیاکانت
تو از تهران
من از کابل
من از سیستان، من از زابل
تو از مشهد
ز غزنی و هریوایم
تو از شیراز و
من از بلخ میآیم
اگر دست حوادث در سر من تیغ میکارد
و گر بیداد و استبداد میبارد
نوایم را اگر دزدیدهاند از من
سکوت تیرهای در خانه خورشید گُستَرده است گر دامن
سیهپوشان نیکاندیش و
فوج سر به داری "در رگانم رخش" میرانند
مرا بشناس
من آنم که دِماغم بوی جوی مولیان دارد
و آمویی میان سینهام پیوسته در فریاد و جریان است
و در چین جبین مادرم روح فَرانک میتپد
از روی و از مویش
فُروهر میتراود
مهر میبارد
و سام و زال سام و رستم و سهراب و آرش را
من و این پاککیشان کمانکش را
به قول رازهای سینه تاریخ پیوندی است دیرینه!
نگاهم کن
نه!
نه با توهین و با تحقیر و با تصغیر
نگاهم کن
نگاهت گر پذیرد
برگ سیمایم
ز بومسلم و سِیس و بو مقنع
صورتی دارد
درست امروز شرح داستان و داستان با توست
و اما استخوان قهرمان داستان با من
تو گر نامی
نشانم من
تنت را روح و جانم من
من ایرانم!
خراسان در تن من میتپد
پیوسته در رگهای من جاریست
بشناسم
بنی آدم گر از یک جوهر اند
ما را یکیتر باشد آن گوهر
درود ای همزبان
من هم از ایرانم!
به امید آزادی ایران و همزبانان افغانستانی