دستورالعملی برای آقایان اسکالونی، تیته، فلیک، ساوتگیت، انریکه، فنخال، مارتینز و شاید دیگران.... و البته دیدیه دشان برای مرور روزهای خوش 4 سال قبل.
در روز افتتاحیه...
|
1- ترکیب درستی را انتخاب کنید؛
|
ترکیب درست شباهت زیادی به یک منوی درست غذایی دارد!
کریستین زیگه میگوید:
"غذای خوب، یک غذای پرنمک، پر ادویه یا .... نیست. غذای خوب غذایی است که از هرکدام از چاشنیها به نسبت درستی در آن پیدا کنید..."
هافبک تهاجمی آلمانی زمانی این سخنان را میگوید که تیم ملی آلمان، با قهرمانی در یورو 96 پای به تورنمنت 1998 فرانسه میگذارد. تیمی که به عقیدهی زیگه "مملو از رهبران" بود. تیمی "مملو از بازیکنان با تجربه". در حقیقت مربیان، وقتی با یک تیم جامی را میبرند در تورنمنت بعدی بازیکنان تیم برنده به بخشی از تفکر مربی تبدیل میشوند. شاید این دلیلی بستن چشمان دیدیه دشان به روی آیمریک لاپرت در خط دفاعی اش باشد. دشان میخواهد قهرمانان جهان را با خود به قطر ببرد. اساس تشکیل یک هستهی مرکزی در تیم ملی، مدلی درست است اما آنچه اهمیت دارد، باز نگه داشتن چشمها پس از رسیدن به قله است. اوتمار هیتسفلد میگوید:
"شما همیشه باید یک گروه 16، 17 نفری داشته باشید. در تیم ملی امکان تغییر مداوم وجود ندارد. ممکن است یک بازیکن در باشگاهش نزول کند اما وقتی لباس تیم ملی را میپوشد، باید بدانید که او در نقشی متفاوت قرار گرفته."
تماشای انگلستان سر الف رمزی نمونهی کاملی از این رویه است. برادران چارلتن، نابی استایلز، سر بابی مور، گوردون بنکس و اعضای اصلی تیم 1966 همان هستهی اصلی تیم سر الف رمزی در طول سالها هستند و البته اعتماد به سر جف هرست، علیرغم عملکرد سینوسی در وستهم. پس از انتخاب ترکیب، لشکر شما به یک ژنرال نیاز دارد. فقط یکی. به آرژانتین 1982 نگاه کنید. جایی که دیگو مارادونا، در بازی با برزیل به شکلی احمقانه اخراج میشود... در تیمی که پاسارلا، کاپیتان آن است. پس از آن کارلوس بیلاردو با گرفتن بازوبند از پاسارلا و سپردن آن به دیگو، مسئولیتپذیری را به دیگو تحمیل میکند... 4 سال بعد؟ این لشکر دیگوست که فاتح بازیها در مکزیک است...

2- روی نسل طلایی درست سرمایهگذاری کنید:
|
اگر در این مورد مرتکب خطایی شوید، فاصلهی شما با موفقیت به شکلی تصاعدی افزایش خواهد یافت...
حتی ساخت یک نسل طلایی هم تضمین نهایی برای بردن جام نیست. حتی گاهی شبیه یک طلسم میشود. به مجارستان دههی 50، هلند دههی 70 و برزیل دههی 80 نگاه کنید. تیمهای بزرگی که هیچ جامی را به خانه نبردند. حتی در سه جام جهانی ابتدایی قرن 21، انگلیسیها با نسلی که امید فراوانی به آن داشتند نتوانستد پا را از مرحله یکچهارم نهایی فراتر بگذارند. دلیل را باید در انطباق پذیری مربیان جستجو کرد. اینکه صرفا گروهی از بازیکنان خوب با هم رشد کنند و در تمام پستها مربی را بینیاز کنند کافی نیست. باید حواستان به رقبا باشد. و اینکه این رشد همزمان، زیر نظر یک سیستم کار کند. با هدفی مشخص. بیایید به تیم قهرمان سال 2014 نگاه کنیم. آلمان. تیمی که 5 سال قبل قهرمان مسابقات یورو زیر 21 سالهها شده بود. دو برد با 4 گل آلمان برابر آرژانتین و انگلیس در سال 2010 فوتبال جهان را شگفتزده کرد اما نویر، هوودس، بواتنگ، خدیرا و اوزیل این کار را یک سال قبل و در فینال زیر 21 سال برابر انگلستان انجام داده بودند...

3- سختیها اجتناب ناپذیرند...
|
شکست دو سال قبل در خانه و در فینال برابر پرتغال برای ما بسیار بسیار تلخ بود... اما شاید اگر آن روز قهرمان اروپا میشود حالا قهرمان جهان نبودیم: ما از فینال با پرتغال در پاریس درسهای زیادی گرفتیم. استرس این بازی را کاهش دادیم و توانستیم تاکیتیکهایمان را در زمین پیاده کنیم" دیدیه دشان
پیمودن پلهها، به فرانسهی 2018 ختم نمیشود. آلمانیهم در دو فینال 1982 و 1986 شکست خوردند و سرانجام در رم قطعهی آخر پازل را کامل کردند. در هر دو کیس، آنچه اهمیت دارد، پاسخ صحیح به شکست است. چیزی که برای مثال در هلند دههی 70 یا فرانسهی دههی 80 با فروپاشی یک نسل به رهبری کرویفو پلاتینی آن را نمیبینیم. در واقع تا امروز فقط 8 تیم قهرمان جهان شدهاند. بنابراین سایر تیمها حتی در صورت شایستگی آن، پس از یک شکست با تردید و عدم اعتماد بنفس مواجه خواهند شد. چیزی که اسپانیای 2010 با وینسنته دلبوسکه، نمونهی موفقی در عبور از آن است. تیمی بدون جام با برچسب همیشگی "شما شخصیت قهرمانی ندارید" و آغاز مسابقات با شکست برابر سوییس. واکنش درست دلبوسکه به انتقادات رسانهها، جلسهی کلیدی پس از بازی و ادامهی مسیر مدل دیگری از عبور از سختیهاست...

4- از ستارهی خود نهایت بهره را ببرید
|
مسی، رونالدو، نیمار، رونی... ستارههای این عصر، نه تنها به مربیان خود برای فتح جام کمکی نکردهاند که در سقوط تیم خود نقش داشتهاند. شاید شیوهی برخورد با آنها کلید اصلی ماجراست:
"کارلوس بیلاردو،در رختکن چیزهای از هر کدام از ما میخواست. اما مارادونا استثنا بود. دیگو، آزادیهایی داشت که هیچ کدام از ما در زمین نداشتیم. این، یک توافق نانوشته میان او، بیلاردو و تمام تیم بود. ما میدانستیم که شادابی دیگو شادابی تیم ماست و اگر او خوب بازی کند، تیم ملی آرژانتین خوب بازی میکند... "

این چیزی است که دن گاسپار، یکی از اعضای تیم مربیگری پرتغال در جام جهانی 2010 دربارهی کریستیانو رونالدو به آن اشاره میکند:
" اگر همهی بازیکنان در اتوبوس بودند اما کریستیانو هنوز در حال تمرین ضربات آزاد بود، هیچ کس غر نمیزد. همه میدانستند که یک ضربهی ایستگاهی درخشان در زمین چقدر به کار تمام تیم میآید...."
نکته ی دیگر اینجاست که چیدن تیم، حول یک ستاره جایگاه باعث حداکثر شدن کارایی اوست. به سوئد 94 نگاه میکنیم. تیمی که با نمایش درخشان تا دور نیمهنهایی بازیها بالا آمد. توماس برولین، یکی از مهاجمان آن تیم میگوید :
" تامی اسونسن، مربی ما از من خواست که در پست بال کناری بازی کنم. پستی که نه علاقه و تخصص بازی در آنجا را نداشتم اما به خاطر آنکه کنت اندرسن یک مهاجم نوک تخصصی بود مربی جای من را تغییر داد.... این تغییر نتیجهی بدی نداشت، اندرسن تقریبا در تمام بازیهای ما تا نیمه نهایی گل زد و من هم در پست خودم در تیم منتخب جام جای گرفتم. "

اعتماد مربی به یک ستاره، تاثیر شگرفی روی عملکرد دارد. به سال 1982 میرویم. جائیکه یک مهاجم محروم به خاطر رسوایی تبانی، در بازیهای پایانی جام توسط مربی به ترکیب فراخوانده میشود و.... پائولو روسی از جام جهانی 1982 میگوید:
" انزو بیرزوت به من اعتماد کرد. و چیزی بیشتر از آن. من در فضایی قرار داشتم که هم تمام تیم مربیگری ایتالیا و هم بازیکنان به من اعتماد داشتند و مهمتر آنکه میدانستم علیرغم این فشار، قرار نیست در صورت ناکامی مواخذه شوم."
5- از حواشی دور بمانید...
|
اتوبوس در حالی کمپ آبی ها را ترک میکند که عدهی زیادی از طرفداران خشمگین با بنرهای خود آنلکا را تشویق میکنند. ریموند دومنک با مهاجم خود در تیم و مطبوعات درگیر شده و نتیجهی این جدال، حذفی همراه با یک آبروریزی بزرگ برای فرانسه در مسابقات جام جهانی 2010 آفریقای جنوبی است.
"رفتار نادرست آنلکا، چیزی نبود که با یک جریمهای شخصی تنبیه شود. او باعث شد اتفاقات و حواشی تیم ما به جلد روزنامهها برود و من به این خاطر او را از ترکیب بیرون انداختم"

به نظر میرسد جایگاه مربی در افکار عمومی هم کمک زیادی به پذیرش تصمیم خواهد کرد. دومنک همیشه درگیر با تیغ تیز رسانهها و انتقادات تماشاگران، تفاوت زیادی با دالیچ، سرمربی کرواسی 2018، دارد. جایی که دالیچ تنواست بدون به هم ریختن جو تیم، کالینیچ را که از تعویض در بازی با نیجریه امتناع کرده بود از اردوی تیم کرواسی اخراج میکند. کرواسی فینالیست جام 2018. به تمام این موارد، ماجرای تست دیگو مارادونا در جام 94، لگد علی کریمی به بطری آب در رختکن تیم ملی در فرانکفورت و درگیری روی کین و میک کارتی در جام جهانی 2002 را اضافه کنید... تیمهایی که استحقاق چیزی فراتر از نتایج کسب شدهشان را داشتند...
آلمانیها، آلمانیها و آلمانیها. مردان خونسرد، مردان مهیای مواجهه با آن 11 متر لعنتی، مردان آمادهی مهار یک نبرد یک به یک... الن بوسیس، بازیکن فرانسوی دربارهی ضربات پنالتی بازی آلمان فرانسه 1982 میگوید:
"مربی به سراغ ما آمد تا ببیند کداممان میخواهد پنالتی بزند. همه قايم میشدند. سرهای پایین انداخته، بازی با انگشتها،.... در سمت مقابل اما اینطور نبود...."
هارالد شوماخر نفر مقابل بوسیس در آن بازی و گلر ژرمنهاست. مردی که بی محابا در آسمان به پرواز در میآید و البته عاشق پنالتیهاست:
"در تمام بازی من در انتظار آن بودم. وقتی بازی به پنالتی کشید، گفتم حالا نوبت توست هارالد. فرانسویها چنین حسی را دریافته بودند و تقریبا هیچکدامشان هنگام نواختن پنالتی به چشمهای من نگاه نمیکردند..."

7- و تصمیم درست را بگیرید... در لحظهی بزرگ
|
" گاهی، بهترین کار این است که هیچ چیز نگویید..."
بهتر است گاهی مربیان به جای حرف زدن مداوم از تاکتیکها و .... به این قسمت از ترانهی رونان کیتینگ گوش دهید. اگرچه کیتینگ این جملات را برای قهرمانی در جام جهانی نگفته اما بیایید به روزهای حساس جام نگاه کنیم.... بازیهای حساس دور حذفی. وقتی مربیان حرفهایشان را در ماهها آمادهسازی (برای قطر 2022 چند روز!) دو هفته بازی فشردهی دور گروهی و .... زدهاند. لوییز فیلیپه اسکولاری دربارهی بازیهای دور حذفی جام جهانی 2002 میگوید:
"من کمی ترسیده بودم، استرس داشتم و از رقبای وحشت داشتم. اما به تیم خود اعتماد داشتم. هیچگاه این احساس را به بازیکنانم منتقل نکردم. فکر میکنم به همین دلیل در شب فینال، بازیکنان در آرامش کامل بودند. یک جلسه تمرین عادی. پیش از بازی همه اطلاعات تیم رقیب را دارند. پس بهتر است روی کار خود تمرکز کنید... "

اوضاع برای برزیلیها چهار سال قبل و در فرانسه به این خوبی پیش نمیرفت. برزیل با بحران مصدومیت رونالدو و فرانسهی میزبان در اولین فینال تاریخ جام جهانی. کریستین کارمبو بازیکن تیم ملی فرانسه در فینال، از تدابیر امه ژاکه میگوید:
"ژاکه همه چیز را میدانست و روی تاکتیکها مسلط بود. اما برای فینال، چیزی را تغییر نداد. او فقط از ما خواست که روی هر چیزی که تمرین کردهایم و تا آن روز کار کردهایم، تمرکز کنیم."
بازی بر اساس داشتههای حریف، حریف سکهای با دو روی متفاوت است. مربیانی میتوانند در لحظه و با یک تغییر در طول همه چیز را به سوی خود تغییر دهند. کاری که یوگی لوو در ماراکانا و با ورود گوتز انجام داد. از طرفی هشدارهای پیاپی و تاکید بیش از حد روی قدرت حریف، به بازیکنان آسیب میزند. حتما صحبتهای بازیکنان تیم ملی پیش از جام جهانی 1978 را شنیدهاید. صحبت از غولی به نام هلند که هیچ کس تصور رویارویی با آنها را نداشت و به بازیکنانی که با وحشت از حریف دو پنالتی را به هلندیها تقدیم کردند. نمونهی دیگر، یک مورد بسیار خاص است. مطمئنا خویشتنداری دربارهی تعریف و تمجید از بهترین بازیکن تاریخ کار آسانی نیست. گری استیونز، مدافع انگلیسی و مامور مهار دیگو آرماندو مارادونا در بازی یکچهارم نهای جام 1986 میگوید:
" پیش از بازی آنقدر در رختکن صحبت از قدرت و توان دیگو بود که من فکر میکردم او هر کاری بخواهد با ما میکند. من بارها این جملات را از بابی رابسن شنیدم که "مارادونا یک نابغه است"، مارادونا میتواند به ما آسیب بزند، مارادونا میتواند هر حریفی را شکست دهد.... بله، چنین حرفهایی در یک کنفرانس مطبوعاتی عالیست اما برای من که مامور مهار او بودم؟ من که پیش از آن فکر میکردم: بله، او نابغه است اما من میتوان با قدرتم، سرعتم و هوشیار بودنم متوقفش کنم... "

اهمیت لحظههای بزرگ، از هر چیز دیگری مهمتر است. وقتی شما به هر روشی به فینال رسیدهاید... وقتی برق جام را هنگام رژهی اول بازی در چشمتان میبینید. وقتی شما تصمیم گیر آخر است.... جام جهانی مال من است؟