داستان این سریال درباره جیران می باشد. جیران در واقع یکی از ندیمه های ناصرالدین شاه است.
قصه این سریال مربوط زمانی از پادشاهی این شاه قاجاری است که وی عاشق جیران می شود.
در خلاصه داستان این سریال به این صورت آمده است : زنهار که طراز و طریقت گم شده
و مجاز و حقیقت به هم آمیخته. سهم رعیت کابوس است و سهم سلطان تخت طاووس.
کجاست تدبیر کریمخان که تاج شاهی پس بگیرد از ما ندانم کارها؟
کجاست شمشیر نادر که انتقام بکشد از ما خراب کارها؟ مملکت آشفته است
و امیرکبیر در گور خفته است. هر نامی آبستن ننگ است و هر صلحی آبستن جنگ.
آدمیزاد قبله عالم هم که باشد پناه می خواهد. قلعه ای میخواهد که جان پناهش باشد.
برای اولاد آدم هیچ قلعه ای محکمتر از عشق نیست.
بدهید همه جا جار بزنند که: ایهاالناس! دیروز در حوالی تجریش پادشاه شما عاشق شد…