شماره ۵۶)
یک مجموعه انیمیشن ژاپنی توسط Nippon Animation است.این چهارمین ساخته از مجموعه تئاتر شاهکار جهانی (تئاتر خانواده کالپیس در آن زمان) است. این فیلم بر اساس رمان فرانسوی En Famille اثر هکتور مالو ساخته شده است. نسخه اصلی از 1 ژانویه 1978 تا 31 دسامبر 1978 پخش شد و شامل 53 قسمت بود.
این انیمه بر اساس رمان En Famille اثر هکتور مالو ساخته شده است که با عنوان دختر هیچکس نیز ترجمه شده است. اثر دیگری از نویسنده، Sans Famille، داستان بسیار مشابهی دارد. آن اثر بهعنوان پایه یک فیلم انیمه، Chibikko Remi to Meiken Kapi، و همچنین دو مجموعه انیمه جداگانه، Nobody's Boy: Remi و Remi، Nobody's Girl استفاده شد. سری اخیر را نباید با داستان پرین اشتباه گرفت.
پرین پاینداواین دختر یک مادر انگلیسی-هندی به نام ماری و یک پدر فرانسوی به نام ادموند است که در همان ابتدای داستان در بوسنی می میرد. قبل از مرگ، ادموند از همسرش و پرین می خواهد که به زادگاهش، ماروکورت، جایی که پدربزرگ پرین، ولفران، صاحب یک کارخانه و یک عمارت خانوادگی است، بازگردند. پرین و مادرش در سفر خود به فرانسه یک استودیوی عکاسی مسافرتی را اداره می کنند. با این حال، پس از رسیدن به پاریس، ماری بیمار می شود. اگرچه آنها هر چیزی را که برای دارو خرج می کنند می فروشند، اما ماری در نهایت می میرد. در بستر مرگ، او فاش می کند که پرین نباید انتظار استقبال از پدربزرگش را داشته باشد. ولفران به شدت با ازدواج ادموند مخالفت کرد و به همین دلیل از پرین متنفر بود.
پس از دفن، پرین سفری سخت به ماراوکور را آغاز می کند و تقریباً 150 کیلومتر (93 مایل) را با پای پیاده طی می کند و به سختی از گرسنگی جان سالم به در می برد. هنگامی که به آنجا می رود، او هویت اورلی را برای ارزیابی وضعیت از قبل به دست می دهد: ماروکورت شهری است که وظیفه اصلی آن نگهداری نیروی کار کارخانه پنبه آن است که مالک آن آقای Paindavoine است. به این ترتیب، آقای Paindavoine کور و سختگیر عملاً حاکم محلی شهر است و همه از او می ترسند، حتی برادرزاده غیرمسئول او که انتظار دارد کارخانه را به ارث ببرد.
اورلی شغل هل دادن گاری های ریلی را در کارخانه تضمین می کند. با این حال، به زودی، او به مترجم کارخانه ارتقا یافت، زیرا او به راحتی به زبان فرانسه و انگلیسی صحبت می کند. در نهایت، از طریق کارآمدی، وفاداری، و (بدون اینکه خیلی ها بدانند) دلسوزی، او منشی شخصی Vulfran می شود و دعوت می شود در عمارت او زندگی کند. ولفران به تدریج به اورلی علاقه مند می شود که بدون اینکه او بخواهد به همراه همیشگی او تبدیل شده است. اورلی که خیلی به پدربزرگش نزدیک می شود، در مورد زندگی شخصی او می آموزد: ولفران که تقریباً هیچ خویشاوند دوست داشتنی ندارد، جستجوی ادموند را آغاز کرده است تا او را به خانه بیاورد. اورلی ارتباطات خارجی خود را ترجمه می کند اما جرأت نمی کند بگوید که جستجوی او بیهوده است، زیرا ولفران نفرت خود را از همسر و دختر ادموند پنهان نمی کند و آنها را به خاطر دزدیدن پسرش سرزنش می کند که اورلی را آزار می دهد.
در نهایت ولفران از مرگ زودرس ادموند در بوسنی مطلع می شود. خبر بد تقریباً کشنده است، زیرا ولفران غمگین می شود و تنها از طریق مراقبت پرشور اورلی، که به او کمک می کند تا بهبود یابد، از مصیبت جان سالم به در می برد. ولفران از اورلی سپاسگزار است. در طول ملاقات از "مادربزرگ فرانسوا" مسن، که زمانی دایه ادموند بود، او اعلام کرد که اورلی فرشته ای است که از طرف خدا برای نجات او فرستاده شده است زیرا چنین عشق بی قید و شرطی برای یک غریبه بی نظیر است. فرانسوا، دوست مشترک اورلی از زمان ورود او به ماروکورت، پاسخ می دهد که فرشته به طرز عجیبی شبیه ادموند است. ولکان فوراً وکیلش را میفرستد تا پیشینه اورلی را بررسی کند و همچنین تصدیق میکند که اگر واقعاً نوه اوست، باید حرفهای وحشتناکی درباره خانواده ادموند در مقابل او گفته است.
پس از دریافت تاییدیه که اورلی واقعا پرین است، ولفران تحت عمل جراحی خطرناک چشم قرار می گیرد تا چهره نوه اش را ببیند. وی همچنین دستور ساخت مهدکودک و خوابگاه های سالم را برای کارگران کارخانه می دهد.
این مجموعه تلویزیونی در ایران از شبکه اول پخش شد. آهنگ تیتراژ از آهنگ غذاخوری تام اثر سوزان وگا گرفته شدهاست. آهنگساز این اثر، تاکئو واتانابه، آهنگساز ژاپنی انیمیشنهای معروف (بلفی و لی لی بیت، رامکال و غیره) است.
امتیاز : ۷.۵ IMDb