این مطلب رو از یک سایت که به زبان روسی نوشته بود، با ترجمه گوگل خوندم.💻 دیدم خیلی قشنگه.❤ کپی کردم براتون بذارم.🖱
ماجرا در مورد هوش و زیرکی و نبوغ ژوگه لیانگ، نابغه، مخترع، دانشمند، استراتژیست و صدر اعظم چین باستان، در دوران سه پادشاهی هست.🇨🇳🏮🀄🧠
چند فیلم و سریال و انیمیشن از زندگی ژوگه لیانگ ساخته شده.📽
🏮🏮🏮🏮🏮🏮🏮🏮🏮🏮🏮🏮🏮🏮🏮🏮🏮🏮🏮🏮🏮🏮🏮🏮🏮🏮🏮
به عنوان مثال، در فصل 46 مورد زیر شرح داده شده است.🏹 کائو کائو 10 نیروهایی به تعداد سیصد هزار نفر را در ساحل شمالی رودخانه یانگ تسه مستقر کرد و در حال آماده شدن برای زور زدن به رودخانه برای از بین بردن وو 11 شرقی بود.🏹 نیروهای مسلح وو شرقی تنها پنجاه تا شصت هزار نفر بودند.🏹 نیروها از برابری دور بودند. بنابراین، وو شرقی تنها می توانست با نیروهای لیو بی متحد شود و به طور مشترک برنامه ای برای شکست دشمن ایجاد کند.🏹 لیو بی مشاور نظامی خود ژوگه لیانگ را به وو شرقی فرستاد تا در شکست کائو کائو کمک کند.🏹
در فرآیند مشاوره، بالاترین درجه نظامی ارتش وو شرقی، ژو یو 12 ، متوجه شد که ژوگه لیانگ از نظر هوش بسیار برتر از خودش است.🏹 و فکر می کرد که اکنون در برابر دشمن قوی، هر دو طرف با هم همکاری می کنند و با هم دوست هستند.🏹 اما در آینده، آنها همچنان یک نیروی دشمن خواهند بود، بنابراین Zhuge Liang برای شرق وو نیز یک تهدید بسیار بزرگ است.🏹
بنابراین ژو یو تصمیم گرفت از این شانس استفاده کند و ژوگه لیانگ را بکشد.🏹 ژو یو یک شورای نظامی تشکیل داد و به همراه افسرانش، ژوگه لیانگ را به آن دعوت کرد.🏹 ژو یو از ژوگه لیانگ پرسید: "چه زمانی با کائو کائو درگیر خواهیم شد و ابتدا به چه سلاحی نیاز خواهیم داشت؟🏹" ژوگه لیانگ گفت: "باید از کمان در قسمت بالایی رودخانه استفاده شود.🏹" ژو یو گفت: "نظر شما با من یکی است.🏹 اما اکنون ارتش ما تیر کافی ندارد، بنابراین من به شما دستور می دهم که کنترل ساخت یکصد هزار تیر را به دست بگیرید و از شما می خواهم که این دستور را رد نکنید. ژوگه لیانگ گفت: استاد دودو 13 این کار را به من می سپارد، البته من رد نمی کنم، اما اجازه دهید از شما بپرسم این صد هزار تیر کی باید آماده شود؟🏹
ژو یو می گوید: "تا ده روز دیگر می توانید تمام کنید؟🏹" ژوگه لیانگ گفت: "نیروهای کائو کائو در آستانه حمله هستند، اگر ده روز کامل تیراندازی کنیم، مطمئناً دیر خواهیم رسید."🏹 ژو یو پرسید: "خب، پس به من بگو تا چند روز دیگر می توانی کار را تمام کنی."🏹 ژوگه لیانگ پاسخ داد: "در مجموع سه روز طول می کشد و صد هزار تیر آماده خواهد شد.🏹 دودو از تو می خواهم صبح روز چهارم پانصد نفر را برای حمل تیر به ساحل رودخانه بفرست.🏹
پس از این گفتگو، ژوگه لیانگ و ژو یو ضمانت نامه 14 را برای تکمیل یک مأموریت نظامی تهیه کردند.🏹 ژو یو پنهانی در دلش شادی کرد.🏹 وقتی ژوگه لیانگ رفت، دستیار ژو یو، لو سو 15 از ژو یو پرسید: "به نظر من ژوگه لیانگ می خواهد ما را فریب دهد."🏹 ژو یو پاسخ داد: او مرگ خود را خواست، من او را مجبور نکردم.🏹 اینجا در ضمانت نامه خیلی واضح نوشته شده و حالا حتی اگر بال بزند ما را رها نمی کند.🏹 تنها چیزی که برای من باقی می ماند این است که دستور بدهم تا همه چیز لازم برای تیر زدن را به او ندهند تا عمداً برای زمان بازی کنند و سپس او قطعاً انجام کار را به تأخیر می اندازد ، سپس او را تمام می کنیم. ، او چیزی برای گفتن نخواهد داشت! اکنون میتوانید به آنجا نزد او بروید و وضعیت را بررسی کنید.»🏹
لو سو به ژوگه لیانگ آمد.🏹 ژوگه لیانگ گفت: "خیلی وقت پیش به شما گفتم که ژو یو قطعاً می خواهد من را بکشد، بنابراین یک فاجعه واقعاً اتفاق افتاده است، آیا می توان صد هزار تیر را در سه روز ساخت؟🏹 تو باید من را نجات دهی!"🏹 لو سو می گوید: "او به تو 10 روز فرصت داد و کافی نبود و تو فقط سه روز وقت خواستی، خودت می خواستی، چگونه می توانم تو را نجات دهم؟🏹" ژوگه لیانگ گفت: «20 کشتی به من بدهید که هر کدام 30 سرباز دارد. از بالا، کشتی ها باید با پارچه های سیاه پوشیده شوند، در هر کشتی، هزار مجسمه نی در امتداد طرفین قرار می گیرد.🏹 من تضمین می کنم که تا سه روز دیگر صد هزار تیر خواهیم داشت.🏹 اما به هیچ وجه نباید این موضوع را به ژو یو بگویید.🏹 اگر بفهمد همه چیز از دست رفته است.🏹
لو سو مردی صادق بود و با ژوگه لیانگ همدردی می کرد.🏹 اگرچه او متوجه نشد که ژوگه لیانگ قرار است چه کاری انجام دهد، اما همچنان قول داد که خواسته خود را برآورده کند.🏹 با بازگشت به ژو یو و گزارش دادن به او در مورد آنچه دیده بود، به درخواست ژوگه لیانگ برای بردن کشتی ها برای استفاده اشاره نکرد.🏹 لو سو مخفیانه 20 کشتی سریع را انتخاب کرد و دقیقاً همانطور که ژوگه لیانگ گفت آنها را تجهیز کرد و آماده بود تا دستورات بعدی خود را دنبال کند.🏹
در روز اول، ژوگه لیانگ هیچ کاری نکرد.🏹 در روز دوم نیز - سکوت. روز سوم گذشت.🏹 و در نیمه شب روز سوم، ژوگه لیانگ لو سو را به کشتی خود دعوت کرد.🏹 لو سو پرسید: چرا مرا دعوت کردی؟🏹 ژوگه لیانگ گفت: "ما با هم به سمت تیرها حرکت خواهیم کرد." لو سو با کنجکاوی پرسید: برای تیرها کجا برویم؟🏹 و ژوگه لیانگ می گوید: "نپرس، شنا می کنی، متوجه می شوی."🏹 ژوگه لیانگ به زیردستانش دستور داد که همه 20 کشتی را با طناب بلند به هم ببندند و به سمت ساحل شمالی حرکت کنند.🏹
غروب آن روز مه شدیدی وجود داشت و روی یانگ تسه آنقدر غلیظ بود که چهره شخصی که در آن نزدیکی ایستاده بود دیده نمی شد.🏹 ژوگه لیانگ دستور داد سرعتش را افزایش دهد. قبل از طلوع صبح، کشتی ها به اردوگاه ساحلی کائو کائو رسیدند.🏹 ژوگه لیانگ به سربازان دستور داد تا کشتی ها را با کمان به سمت غرب و دم در شرق ردیف کنند.🏹 سپس به سربازان دستور داد که با صدای بلند فریاد بزنند و بر طبل بکوبند.🏹 لو سو با ترس پرسید: «داری چیکار میکنی؟🏹 و اگر اکنون ارتش کائو کائو به طور کامل به نبرد برود، ما چه خواهیم کرد؟🏹 ژوگه لیانگ با خنده گفت: «مه روی رودخانه خیلی بزرگ است، بنابراین من متقاعد شدهام که کائو کائو جرات نخواهد کرد اکنون نیرو بفرستد.🏹 حالا فقط باید شراب بنوشیم و خوش بگذرانیم، صبر کنیم تا مه پاک شود و برگردیم.🏹
در اردوگاه، کائو کائو ناگهان صدای رعد و برق طبل و فریاد جنگی را شنید که از رودخانه می آمد و تصمیم گرفت که دشمنان به اردوگاه حمله کنند.🏹 بلافاصله، یک پیام رسان با گزارش به کائو کائو فرستاده شد.🏹 کائو کائو به خیابان رفت و با دیدن چنین مه شدید دستور داد: «چون مه شدیدی در رودخانه وجود دارد، ارتش دشمن حمله غافلگیرانه انجام داد، قطعاً کمین است و نباید اجازه اقدامات عجولانه را بدهیم.🏹 در هر صورت. اکنون به تیراندازان روی رودخانه دستور می دهم که تیراندازی با کمان مداوم بدون هدف را باز کنند.🏹 علاوه بر این، برای کمک به تفنگدارانی که مستقیماً در رودخانه مستقر بودند، سه هزار تفنگدار به استحکامات زمینی در ساحل رودخانه فرستاده شدند.🏹 بدین ترتیب بیش از ده هزار کماندار به طور همزمان رودخانه را بمباران کردند.🏹 تیرها مانند قطره های باران بر کشتی ها می افتند.🏹
ژوگه لیانگ به سربازان دستور داد که موقعیت کشتی ها را تغییر دهند و به دور خود بچرخند به گونه ای که نوک کشتی ها به سمت شرق و دم ها به سمت غرب باشد.🏹 او همچنین دستور داد که حتی بیشتر به اردوگاه شنا کنند تا هرچه بیشتر تیرها را بگیرند و بر طبل بزنند و بلندتر فریاد بزنند.🏹
پس از انتظار برای طلوع خورشید و از بین رفتن مه، ژوگه لیانگ به سربازان دستور داد که به سرعت وسایل خود را جمع کرده و با کشتی به عقب برگردند.🏹 تمام مجسمه های حصیری در دو طرف بیست کشتی کاملاً با فلش پوشانده شده بودند.🏹 ژوگه لیانگ به سربازان دستور داد که یکصدا فریاد بزنند: "از شما صدراعظم 16 برای تیرها متشکرم!🏹" هنگامی که سربازان کائو کائو متوجه وضعیت واقعی امور شدند و این را به کائو کائو گزارش دادند، کشتی های ژوگه لیانگ قبلاً بیش از 20 لی 17 از اردوگاه فاصله داشتند و رسیدن به آنها بی فایده بود. کائو کائو فقط می توانست آرنج هایش را گاز بگیرد.🏹
ژوگه لیانگ به لو سو گفت: "در حال حاضر حدود پنج تا شش هزار تیر در هر کشتی وجود دارد، چند روز دیگر ما کائو کائو را با تیرهای کائو کائو شلیک خواهیم کرد.🏹" لو سو گفت: "آقا، شما واقعاً یک جادوگر هستید، از کجا فهمیدید که امروز چنین مه وجود خواهد داشت؟"🏹 ژوگه لیانگ پاسخ داد: «چطور میتوانی فرماندهی ارتش را بر عهده بگیری و نجوم و جغرافیا را ندانی!🏹 از سه روز پیش می دانستم که امروز مه شدید خواهد بود، به همین دلیل به جرأت گفتم که تا سه روز دیگر کار را تمام می کنم.🏹 ژو یو 10 روز به من فرصت داد، اما او مطمئناً مواد لازم برای ساخت تیر را به طور کامل به من نمی داد، علاوه بر این، احتمالاً به صنعتگران دستور می داد که زمان را به تاخیر بیندازند.🏹 معلوم نیست که می خواست مرا بکشد؟»🏹 پس از گوش دادن به این، لو سو بسیار خوشحال شد و شروع به تعظیم در برابر ژوگه لیانگ کرد.🏹