یکنشبه شب سرد در لندن. تنها چیزی که میبینید بخار بیرون آمده از دهانهاست... و طرفدارانی گیج و شادمان...
انگار همگی رازی را میدانند که هنوز نمیتوانند آن را به زبان آورند...
|
وقتی در کوران حملات سهمگین توپچیها، گابریل مارتینلی با خونسردی و مهارت خود، با دو دریبل سرپا در محوطهی شش قدم آرسنال توپ را مال خود کرد شصت هزار نفر هوادار حاضر در استادیوم امارات پس از سالها روح هایبری را در کالبد استادیوم جدید باشگاه حس کردند... چیزی شبیه یک کنترل توپ با سر از مارک اوورمارس و ضربهای به قعر دروازهی پیتر اشمایکل...
روح هایبری، همین حوالی است. استادیوم امارات پس از کریسمس 2023 به جایی دیگر تبدیل شده. حالا غرور و تکبر به معنای پیشران آن آسمان را فرا گرفته. حالا عبارت "آرسنال قهرمان خواهد شد" را حتی اگر طرفداران گانرز هنوز هم به زبان نیاورند، به یک گزارهی فراگیر تبدیل شده. نه فقط به خاطر اختلاف امتیاز صدر جدول که به دلیل عطش بازپس گیری توپ توسط پسران جوان در زمین، قدرت خواندن بازی حریف از سوی مربی، روشهای گوناگون در خط حمله، سرعت بازی، گل خوردن اما غافلگیر نشدن، قدرت ذهنی و فنی جبران شکست... صدای قطعیتهای قدیمی به گوش میرسد: گل رشفورد عالی بود. ضربهی سر لیساندرو هم... اما ما چه زمانی پیروز میشویم؟ انگار تن هاگ بیست دقیقه مانده به پایان بازی پذیرفت که مساوی نتیجهای خوب برای آنهاست....
اودگارد، پشت محوطهی جریمه ی حریف، خود یک رهبر خونسرد برای حملات توپخانه شده... با موهای طلایی. بدون اطوار و ادای اضافه.... چیزی شبیه الن بال در دههی 70. با همان موهای طلایی. شبیه لیام بریدی... شبیه فابرگاس...
تلاشهای ساکا برای نواختن ضربات قوسدار و به رخ کشیدن هنر شوت زنی از کنارههای محوطهی جریمه، دنیس برکمپ را به رقابت میطلبید. ساکا که 5 شوت نواخت. ساکا که از آرتتا اجازهی زدن شوتهای بیشتر را دریافت کرده بود. مثل مو صلاح در اواخر اولین فصل بازی در آنفیلد. ( شباهتهای دیگری هم میتوان در بازی پر هرج و مرج، سریع و برندهی آرسنال با لیورپول کلاپ در روزهای بهتر گذشته یافت) .. یک گل و یک بار نوازش تیر دروازه...
در قلب زمین، ژاکا با خط کش و دوربین مهندسی حاضر و آماده بود. در قوارهی بهترین روزهای ری پارلر. از جک ویلشر که هنوز هم ردپایش در استادیوم امارات به چشم میخورد تا چارلی بوکان...
و توماس پارتی. اگر کمی بلندقدتر بود احتمالا در قابهای دورتر با پت ویرا اشتباه گرفته میشد...
در دفاع، هر چهار نفر خط دفاع نفوذناپذیر تیم جرج گراهام را به یاد میآوردند. آفساید گیریهای تونی آدامز در کنار مارتین کیون را. سول کمپبل کنار وینتربرن را. هاردمنهای دههی 70 را. پیتر استوری در کنار دیوید الری...
پشت سر آنها و درون دروازه، انگارههای خاک خوردهی یک دروازهبان انگلیسی قهرمان لیگ، سالها پس از دیوید سیمن بار دیگر به چشم میخورد. با هر جهش رمزدیل. از صورت هنوز کودکانهای او دوربین به سمت ساوتگیت پشت جایگاه ویژه میرود... حواست باشد گرت... و سرانجام... یکی باید آن ضربهی آخر لعنتی را بنوازد. آن شوت دیوانه کننده در مقابل نورت بانک را. آن طنین فریاد گونرز گونرز را... کسی را بهتر از شماره 14 آرسنال سراغ دارید؟ میدانید که چه کسی را میگویم؟