منچستر تاجعمیق ترین غمها پشت شدید ترین شادیها پنهان میشن وقتی فکر میکنی داری بالا میری که بدرخشی، دقیقا زیر پات داره خالی تر میشه تا سقوط سهمگین تری در پیش باشه...یه چیزایی باورش هم سخته، تو ذهنت نمیگنجه جا برای هضمش نداری مثل وقتی دشمنت از تو ضعیفتر شده و تو با همهی آمادگی و ادعا، بد میبازی...این تجربهی لعنتی مثل یه مته، جمجمهتو سوراخ میکنه و حس می کنی داری از توی مغزت میریزی بیرون و داری تموم میشی اما یه پطروسی میاد انگشت میکنه توی سوراخ و قبل از اینکه جونت دربیاد مجبورت میکنه با تهموندهی جونت، بقیه راه رو هم دست و پا بزنی...شکست های بزرگ، بیشتر از اینکه اتفاق باشن، تلنگرن! پیش میان، تا بفهمی همه چیز قرار نیست طبق قواعد و باب میلت پیش بره چون اصلا زندگی اونی نیست که فکرشو می کردی و انتظارشو داشتی... وقتی حال یکی خرابه، نیشخند نزن، چون وقتی نوبت تو بشه، یادت نمیاد چرا دارن بهت طعنه و نیشخند میزنن
این همون واقعیت تلخ زندگیه که همزمان با غم تو، یکی دیگه خوشحاله و باید پذیراش باشی..