خان اول ⬅ کشتن شیر درنده توسط اسب رخش رستم:در طول سفر به مازندران رستم میخوابد و ناگهان شیری ظاهر میشود ،و اسب رستم او را میکشد.
❌سخت ترین مرحله❌ خان دوم⬅ غلبه بر گرما و گرسنگی : در ادامه سفر رستم به بیابان و صحرای بی انتها برخورد میکند و تا آستانه ای جان دادن پیش میرود ولی با دعاها و کمک های که رستم از خدا طلب میکند ، دعای او براورده میشود و او به چاه و چشمه ای آب و غذا میرسد و از این مرحله عبور میکند.
خان سوم ⬅ کشتن اژدهای مرموز: در طول سفر ، رستم بعد ازخوردن ناهار استراحت میکند و به خواب میرود ، و ناگهان یک اژدها ظاهر میشود ، رخش با سر و صدا رستمرا بیدار میکند ، ولی اژدها در تاریکی میرود و ناپدید میشود ، ولی بالاخره رستم در یک لحظه که اژدها ظاهر میشود او را میشکد و نابود میکند.
🙂❤خان چهارم ⬅ کشتن جادوگر : در خان چهارم رستم در کنار رودی به بساط آراسته زنی جادوگر می رسد، طنبور جادوگر را برمی دارد و مشغول نواختن و آواز خواندن می شود، ناگهان زنی زیبا با جام شرابی در دست پدیدار می گردد. رستم یزدان را به پاس این نعمت سپاس می گوید و نام خداوند مهر را بر زبان می آورد، از دولت این نام ناگهان جادوی دیو می شکند و چهره جادوگر سیاه می شود و به پیرزنی زشت بدل می شود. رستم متوجه می شود که با اهریمن رو به روست و او را با خنجر میشکد و نابود میکند .(سپاس گزاری از خدا)
خان پنجم ⬅ عبور از تاریکی ها و زندانی کردن فرزندان و بچه های دیوها : در این خان رستم به سرزمین تاریکی می رسد و با کمک رخش از این تاریکی عبور می کند
خان ششم⬅ کشتن ارژنگ دیو : پس از مدت ها رستم به چاه شگفتی میرسد و در آنجا بیش از هزار دیو را میکشد ، به عبارتی دقیق تر هزارو دویست دیو نگهبان را در ان جا به راحتی میشکد و نابود میکند.
خان هفتم ⬅ کشتن دیو سپید:
رستم از هفت کوه بزرگ عبور میکند و به غار و دره ای عمیق و بزرگ دیو سپید میرسد ، یک دیو به او میگوید در طول روز و در روشنایی با او بجنگ زیرا در شب و تاریکی بسیاری قوی است ، اما در روز و در طلوع افتاب و درخشش نور خورشید به راحتی میتوانی او را نابود کنی و سپس رستم دیو سپید را میکشد.
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
شاهنامهٔ حکیم بزرگ فردوسی، روایتگر تاریخ اساطیری ایران زمین است، اسطورههایی که از کیومرث آغاز و به دارا و سکندر خاتمه مییابد. قرنهاست که در میان پژوهشگران، این پرسش مطرح است که این اساطیر که هستند؟ آیا تنها افسانههایی زاده ذهن افسانه سرایانند یا ریشه در دل تاریخ این سرزمین دارند؟ و اگر باور کنیم که شخصیتهایی تاریخیاند، آیا میتوان آنها را در گستره زمان و مکانی خاص گنجاند؟
دوران حکومت کیکاووس شاه، از نگاه شاهنامه، دوران پر فراز و نشیبی است. دورانی که سرآغاز آن با وسوسه شاه توسط دیوی خنیاگر و لشکرکشی او به سرزمین افسانهای مازندران آغاز میگردد، و نتیجهاش، اسارت شاه و سپاهش به دست دیوان را در پی دارد. پیکی خبر به زال و رستم میرساند، و رستم بیدرنگ به یاری ایرانیان میشتابد و این گونه هفتخان رستم آغاز میگردد.
پرسش اینجاست که اسطوره کیکاووس، رستم و دیوان مازندران را بایستی در چه شخصیتهایی و در چه زمان و مکانی جستوجو نمود و کاوید؟ آیا مازندران، همان دارالمُلک است که در چند قرن اخیر، به بخشی از شمال ایرانزمین گویند یا سرزمینی در دوردستهاست؟ و به راستی این کدامین سرزمین و منزل است که در شاهنامه مازندران گویند؟ جایگاه ارژنگ و دیوسپید، بندکننده شاه بزرگ کیکاووس، گذرگاه نرّه دیوان خنجرگذار، منزلگاه پریان و جادوان و سرزمین حماسهای رستم و هفتخان…
اگرچه برخی از پژوهشگران و مورخان با توجه به دلایل قابل توجهی که ذکر میکنند، بر این نظرند که افسانه هفتخان رستم در جایی خارج از مازندران ایران رقم خوردهاست، اما شواهدی چون برخی نامهای اشخاص و مکانها و… ما را به سوی سرزمینهای شمالی ایران سوق میدهد که پذیرش هر یک از این نظرات ما را با احتمالهایی روبرو مینماید و زمانهایی از پیش از ماد تا عصر فردوسی و مکانهایی را از شرق تا غرب امپراطوری ایران را مدنظر قرار میدهد.
نکتهای دیگر که در این افسانه چالشبرانگیز است، بیان نشدن این افسانه توسط سایر کتب مورخان و ادیبان چون تاریخ طبری و… است. اما پاسخ به این معما و پرسشها را شاید بایستی در خود شاهنامه جستجو نمود
🌟💎🌟💎🌟💎🌟💎💎🌟💎🌟💎🌟💎🌟🌟💎💎🌟💎🌟💎💎🌟💎🌟💎🌟💎💎🌟💎🌟💎💎🌟💎🌟💎💎🌟💎🌟💎🌟💎💎🌟💎🌟💎💎🌟💎🌟💎🌟💎💎🌟💎🌟💎🌟💎💎🌟💎💎🌟💎
❤توضیحات داستان رستم بخش اول❤ رستم بزرگ ترین و نام آورترین پهلوان شاهنامه است. او فرزند زال و رودابه و نواده سام، سپهدار سپاه منوچهر است. در شاهنامه فردوسی چنین آمده است که پدر رستم، زال، به دلیل ظاهر متفاوتش در کوه های البرز رها می شود و پرنده ای افسانه ای به نام سیمرغ از او مراقبت می کند. هنگامی که سیمرغ زال را به نزد پدرش سام بازمی گرداند چند عدد از پر خویش را به او می دهد تا هرگاه به کمک او احتیاج داشت با آتش زدن یکی از آن ها سیمرغ را خبر کند.
❤توضیحات داستان رستم بخش دوم ❤ رستم از همان ابتدا رشدی شگفت انگیز دارد، چنان که در نه سالگی، نیروی جوانی بیست ساله را دارد و به جنگ فیل رمیده ای رفته و او را به ضربت گرزی از پای در می آورد. پس از حمله افراسیاب، پادشاه توران، به ایران که در آن زمان تحت پادشاهی کیقباد بوده است زال تصمیم میگیرد تا به کیقباد یاری رساند، اما او برای این کار پیر است و پسرش رستم را برای این کار در نظر می گیرد. در این جریان به ستوران دستور می دهند تا اسبی برای رستم مهیا کنند که تاب جسم شگفت انگیز او را داشته باشد، رستم در میان اسب های فراوان، رخش را برمیگزیند. رخش اسب باوفای رستم می شود و تا آخر عمر همراه او می ماند و در بسیاری از نبردها او را همراهی می کند. رستم در نبرد علیه افراسیاب و نبردهای دیگر نقل شده در شاهنامه از جمله نجات کیکاووس حضور قهرمانانه ای بهم می رساند و ذکر دلاوری های او بسیار است. او دلباخته دختر شاه سمنگان، تهمینه می شود و با او پیوند زناشویی می بندد اما مجبور به بازگشت به ایران می شود و هنگام بازگشت بازوبند خود را به تهمینه می دهد تا نشانی باشد برای شناخت فرزندی که از این پیوند زاده می شود. رستم سرانجام به دست برادر ناتنی خود شغاد کشته می شود.
❤توضیحات کامل داستان بخش سوم ❤هفت خان رستم بخشی از داستان مربوط به پادشاهی کیکاووس در شاهنامه فردوسی است. کیکاووس پس از شنیدن توصیف زیبایی های مازندران به آن جا سفر می کند و در آن سفر در بند شاه مازندران گرفتار می شود. از آن جا نامه ای به زال می نویسد و از او کمک می خواهد، زال نیز رستم را مامور این کار می کند؛ رستم برای نجات کیکاووس راهی مازندران می شود و راهی پرخطر اما کوتاه را انتخاب می کند. رستم در این راه هفت مرحله سخت را پشت سر می گذارد که فردوسی این هفت مرحله را هفت خان رستم می نامد.
✳✳✳✳✳✳✳✳✳✳✳✳✳✳✳✳✳✳✳✳✳✳✳✳✳✳✳✳✳✳✳✳✳✳✳✳✳✳✳✳✳✳✳✳✳✳✳✳✳✳✳✳✳✳✳✳✳✳✳✳✳✳✳✳✳✳✳