قبل از شروع این پست ، بدلیل نبودن تصویر در این مطلب معذرت میخواهم . مرورگر اجازه اضافه کردن عکس را نمیدهد و من را کلافه کرده !
شاهکار سر الکس فرگوسن
سر الکس فرگوسن در طول 26 سال سلطنت خود در منچستریونایتد، تیمهای افسانهای مختلفی را ساخت که در طول سالها از موفقیتهایی برخوردار بودند، به ویژه تیم سهگانه در سال 1999. با این حال، موفقترین دوره او از نظر کسب جام، بین سالهای 2007 تا 2009 بود که در آن سه قهرمانی متوالی لیگ برتر، یک قهرمانی لیگ قهرمانان، یک جام حذفی، یک جام باشگاههای جهان و دو جام اتحادیه را به دست آورد.
در دهه پس از آن، تنها بارسلونا پپ گواردیولا به برتری منچستریونایتد سر الکس فرگوسن بین سالهای 2007 تا 2009 نزدیک شده است. هواداران اولدترافورد در آرزوی شکوه و فوتبال جذابی هستند که در تئاتر رویاها در طول این مدت شاهد بودیم. آن طلسم کوتاه
اصول
برای درک تاکتیک های منچستریونایتد در آن دوره، باید درک کنید که آنها در هنگام ساختن تیم به چه چیزی تلاش کردند. رنه میولنستین، مربی فنی هلندی و دستیار سرمربی یونایتد، در کنار کارلوس کی روش، مربی پرتغالی، به فرگوسن در ساخت تیم و آموزش اصول پیرامون آن کمک کردند.
رنه مولنستین اخیراً در یک پادکست با استراتفورد پداک صحبت کرد و برنامه درسی خود را زیر نظر فرگوسن تشریح کرد، فرگوسن او را به دفتر خود کشاند و برایش توضیح داد که چگونه یونایتد را برای بازی کردن تصور می کرد. او می خواست که یونایتد فشار بیاورد و تعداد زیادی فشار بیاورد.
اگر حریف آنها را هنگام پرسینگ شکست می داد، فرگوسن می خواست تیمش سقوط کند و دوباره جمع شود، منتظر یک ماشه پرس باشد، اغلب یک بازیکن انفرادی، یا توپ را با فشار از بیرون بیرون بیاورد.
اگر یونایتد فشار نمی آورد، یونایتد باید بتواند از یک بلوک دفاع کند، شکل فشرده و بدون فاصله باقی بماند و از آنجا می تواند ضد حمله را آغاز کند. فرگوسن بر توانایی دفاع در ضربات ایستگاهی و گلزنی از آنها تاکید کرد. سر الکس ادعا کرد: "مالکیت کلیدی است."
سه حرکت در بازی وجود دارد. اولین حرکت ابتکار عمل است: تیمی که بیشتر توپ را در اختیار دارد و دومی: آنجاست که یونایتد تلاش خواهد کرد و فرصت ایجاد می کند. اگر یونایتد گل بزند، بازی را کنترل می کند. اگر یک گل دیگر به ثمر برسانند، می توانند بر بازی مسلط شوند.
سوم ریتم است. او بر درک بازیکنان از ریتم تاکید کرد. در زمان مالکیت، سرعت باید چقدر بالا یا پایین باشد؟ آیا یونایتد باید توپ را حفظ کند؟ آیا آنها می توانند با داشتن توپ از برتری 1 گل محافظت کنند؟ نکته کلیدی در اینجا داشتن مالکیت با هدف بود.
در قسمت تهاجمی بازی، برنامه درسی او فقط چهار کلمه روی آن نوشته شده بود و یونایتد تحت رهبری سر الکس را بسیار دقیق توصیف می کند. سرعت، قدرت، نفوذ و غیر قابل پیش بینی. اکنون، این ممکن است "مدرن" به نظر برسد، عمدتاً به این دلیل که چنین بود. سیال بودن در بازی موقعیتی این تیم، آن را به یکی از تاکتیکی ترین طرف های نسل خود تبدیل کرد.
4-4-2/4-3-3 هیبریدی
پایه تیم توسط دروازه بان ادوین ون د سار که یک سوییپر اصیل بود، دو مدافع میانی توپ، ریو فردیناند و نمانیا ویدیچ، و همچنین مدافعان کناری پاتریس اورا و وس براون تشکیل شد. در دفاع راست به دلیل مصدومیت طولانی مدت گری نویل. آنها بیشترین حضور را در میان کل تیم داشتند و مهره های کلیدی موفقیت یونایتد بودند.
پیش از آنها، یونایتد اصلاحات تاکتیکی را طبق گفته حریف انجام داد. رایان گیگز در این مرحله از دوران جوانی خود دور بود، بنابراین او به آرامی به یک هافبک پهن تبدیل شد. اوون هارگریوز و پارک جی سونگ نیز در این نقش محول شدند.
مایکل کریک و پل اسکولز بیشترین بازیها را در میان هافبکهای میانی تیم انجام دادند، اما دارن فلچر و اندرسون نیز در برخی مواقع بازی کردند. سه نفر جلو یا سه نفر باقی مانده در ترکیب معمولاً وین رونی، کارلوس توز و کریستیانو رونالدو هستند، اگرچه دیمیتار برباتوف و اندرسون نیز در نقش های تهاجمی بازی می کردند.
این یک آرایش نامتقارن 4-3-3 ایجاد کرد و سیال بودن در بین بازیکنان چیزی بود که بازیکنان را به سختی علامت گذاری می کرد. تیم میتوانست در سراسر زمین جابجا شود و یک 4-3-3 واقعی ایجاد کند، بازیکنانی که به حمله میافتند یا به حمله میپیوندند، بازیکنان عرض را نگه میداشتند و موقعیتهایشان را با هم عوض میکردند.
هافبک عریض داخل کناره ها جابجا می شد و خط هافبک را فشار می داد تا یک هافبک سه نفره ایجاد کند تا به مهاجم وینگر/واید فوروارد اجازه دهد تا به حمله بپیوندد و در نتیجه 4-3-3 ایجاد شود.
وقتی در عمق میافتند، آنها همچنان در بلوک میانی 4-4-2، 4-4-1-1 یا 4-1-4-1 با یکی از مهاجمان دفاع میکردند، بسته به اینکه کریستیانو رونالدو در کدام سمت بازی میکرد. وینگر پرتغالی پست خود را با یکی از مهاجمان معاوضه میکرد تا میزان کار دفاعیاش را جبران کند.
بلافاصله پس از از دست دادن توپ، یونایتد به دنبال ضدپرس در یک طرح تهاجمی نفر به نفر است. اگر در مطبوعات شکست بخورد، یونایتد به بلوک میانی خود میافتد، جایی که ساختار خود را حفظ میکرد و با حمایت 1+3 فشار میآورد.
آنها این کار را انجام دادند تا اپوزیسیون وقت نداشته باشد فکر کند و مخالفان را مجبور به اشتباه کردن کند، اشتباهاتی که یونایتد آماده مجازات آنها در ضد حمله است، زمانی که حریف آسیب پذیرترین آنها باشد.
پس از کسب توپ، یونایتد با سرعت حمله میکرد و به دنبال پاسهای نافذ میگشت، در حالی که یک دفاع استراحت پنج نفره برای اطمینان از تعادل و عدم مقابله با خود و سوء استفاده دفاعی ایجاد میشد.
Build-up Play
منچستریونایتد تا حد زیادی در قالب 2-2-4-2 می ساخت، اما این شکل بسیار روان بود و بسته به موقعیت می توانست مانند یک آرایش 3-3-2-3 نیز به نظر برسد. اما از آنجایی که اکثر تیمهای آن دوران با 4-4-2 صف آرایی میکردند، برای یونایتد رسم بود که یک دفاع 3 نفره تشکیل دهد و کریک به عنوان مدافع نیمهبکر بازی کند، به خط دفاعی سقوط کند و به مدافعان کناری اجازه دهد تا بالاتر بروند. بالا میدان
از خط دفاعی سه نفره برای بازگرداندن برتری مرد استفاده شد و اسکولز اکنون به عنوان بازیکن عمیق در تک پیوت بازی میکند در حالی که هافبک پهن به عنوان بازیکن باکس به باکس بازی میکند و در نتیجه به پیشرفت از عمق کمک میکند. و اتصال حمله این بازیکن همچنین می تواند بسته به مخالفت و موقعیت به عنوان شماره 10 پایان یابد.
2-2-4-2 زمانی استفاده شد که یونایتد می دانست که تنها یک بازیکن روی مدافعان میانی فشار می آورد، بنابراین فقط موقعیت 2-1 در دفاع مجاز است. مدافعان کناری به بالا و پهن فشار می آورند در حالی که دو بازیکن عریض به داخل می روند و به صورت نیمه نه بازی می کنند. 10. تشکیل یک محور دوگانه.
این ساختارها به یونایتد اجازه میداد تا زمین را به صورت عمودی بکشد، و از اینجا، یونایتد میتوانست به دنبال بازی با توپهای بلند باشد، زیرا سه یا دو نفر جلویی سرعت کافی برای ورود به پشت خط دفاعی را دارند. این همچنین میتواند خط را به عقب بچسباند و حفرههایی بین خط میانی و خط دفاعی ایجاد کند که میتواند توسط هافبکها یا نیمههای 10-10 به فضا مورد سوء استفاده قرار گیرد.
یونایتد به دنبال مالکیت هدفمند بود و از مدافعان توپبازی عالی خود و توانایی پاسهای پل اسکولز، اوون هارگریوز و مایکل کریک برای عبور از خطوط با پاسهای نافذ به جلو استفاده کرد و با یک دو پاس سریع، بالاتر از زمین به زمین متصل شد. در فصل 2007/08، یونایتد تنها در سه بازی موفق به گلزنی نشد و از دسامبر تا پایان فصل حداقل یک بار در یک بازی گلزنی کرد.
مرحله خلقت
در حالی که ترانزیشن ها در دوران سر الکس فرگوسن یک علامت تجاری بودند، اما با بازی باز به همان اندازه کشنده بودند. زمانی که یونایتد در مقابل بلوکهای پایین بازی میکرد، در حمله به شکل 2-3-5 شکل میگرفت که مدافع کناری توپی به حمله میپیوندد و بازیکنی که در سمت توپ قرار میگرفت، در خط حمله قرار میگرفت.
بازیکن در سمت دور، عرض را حفظ میکرد و وینگر کناری کناری به خط میانی میپیوندد، زیرا کریک دوباره به عمق میافتد تا بتواند مزیت بازیکن را بازگرداند. مدافع کناری کناری آماده می ماند تا به موقعیت خود برگردد یا هر زمان که امکان داشت یک دویدن زیرپوش اجرا کند.
منچستریونایتد به دنبال این است که توپ را در نواحی وسیع به پیش ببرد، اغلب مناطق را برای بازی در وسط یا عبور از توپ زیاد می کند. این اضافه بار همچنین مدافع راست حریف را در موقعیت بالقوه 1v1 منزوی میکند که میتواند او را از مالکیت خارج کند و با یک دویدن زیرپوشش از او سوء استفاده کند.
در داخل محوطه زمانی که سانتر بازی میشد، سه مهاجم حضور داشتند، یک بازیکن به تیرک نزدیک حمله میکرد و مدافع را با خود میکشید در حالی که بقیه روان بودند. آنها میتوانند به پست دور حمله کنند، به فضا بدوند، یا فقط در خارج از جعبه بمانند تا یک کاهش را کاهش دهند.
نتیجه
این تیم منچستریونایتد بدون شک بهترین تیم سر الکس فرگوسن بود که با کسب سه عنوان متوالی و به ارمغان آوردن جام قهرمانی لیگ قهرمانان اروپا در سال 2008 و شکست دادن چلسی اورام گرانت در ضربات پنالتی در مسکو، خود را در کتاب های تاریخ تثبیت کرد.
سه بازیکن جلوی کریستیانو رونالدو، وین رونی و کارلوس توز یک کابوس برای نشان دادن بود، در حالی که خط هافبک پل اسکولز و مایکل کریک در پاسهایشان عالی بود و میتوان روی آن تکیه کرد. پنج پشتی هسته اصلی طرفی بود که سر الکس اصول خود را بر آن بنا
کرد - در مجموع، این پاسخ سر الکس به منتقدانی بود که او را به یک تاکتیکدان درجه دو متهم میکردند. این آخرین خلاقیت واقعی سر الکس بود و برای همیشه خواهد بود.
بازهم بدلیل نبود عکس در مطلب بخاطر مرورگر ضعیف خود ، معذرت میخواهم .