هافبکِ تعلیقیاین مشکلات رو من هم داشتم کم و بیش، توی یه دوره هایی شدیدتر
اما اینکه چطوری حلش کردم؟ بعضی مواقع وقتی توی دلش بیفتی حل میشه، مثلا وقتی جایی مشغول به کار میشی بعد مدتی برات سوال میشه چطور اون استارت و استرس اولیه رو گذروندی، یعنی همین مشغول و سرگرم بودن ذهنت رو پرت میکنه از حواشی و اتفاقا قلقشم دستت میاد چطور رفتار کنی
و یه مورد دیگه اینکه خودم بخشی اتفاقی بخشی با قصد شخصی بهش رسیدم اون هنر ظریف به تخم گرفتن بود!
معلم دوران راهنمایی یه روز گفت وقتی دارم برای کلاس درس رو توضیح میدم اصلا به چشم کسی نگاه نمیکنم و فکر میکنم همه گوسفندن!
شاید فکر کنی اخلاقی درست نیست، خب شما اصلاحش کن فکر کن آدما اونقدرا هم مهم نیستن که جدی بگیریشون،
اینطوری راحت تر معاشرت میکنی و ملاحظات و تعارف کمتری به خرج میدی.