"او زیاد اهل دویدن بدون توپ نبود. یک جا میایستاد تا توپ به او برسد. در دفاع هم کمکی نمیکرد. گلزن بزرگی هم نبود اما تمام اینها چه اهمیتی دارد؟ همه چیز از وقتی شروع میشد که متیوز صاحب توپ شود. او بازیکنان حریف را از پیش رو بر میداشت. با دریبلهای هنرمندانه. و بعد ارسالهای مرگبار به داخل محوطهی جریمه.... او به ما شیوهای که یک فوتبالیست باید فوتبال بازی کند را آموخت"
پله در وصف سر استنلی متیوز، کتاب "جادوگر"
پیشگامان در هر عرصهای جایگاه ابدی و ازلی خود را دارند. با وجود اوجهای بی نظیر و کنسرتهای چند 10 هزار نفری در بزرگترین استیجهای دنیا، نام الویس پریسلی بزرگ در موسیقی راک اند رول ابدی است. در سینما، این چاپلین است که همچنان به عنوان نمادی از خلوص بی پایان در برابر پردهی نقرهای شناخته میشود و در زمین فوتبال، هنوز هم عکسهای سیاه و سفید رنگ و رو رفتهی بازیکنان اروگوئه هنگام فتح اولین جام ژول ریمه، زینت بخش صفحهی اول داستانهای بلند جام جهانی است.
در حقیقت اولینها، شبیه همان خاطرات شیرین دوران کودکی، روزهای اول مدرسه، سالهای نامزدی و .... همان عکسهای کج و معوج و لباسهای گشاد و زندگی ساده اما شیرین جایگاه آن بالای طاقچهی افکار ما جای دارند. ساده، پرشکوه و بی آلایش. چیزی شبیه هرکدام از دریبلهای مردی با شمایل پدرانه در زمینهای گل آلود فوتبال انگلستان. چیزی شبیه سر استنلی متیوز، نخستین برندهی توپ طلا. این قسمت اول از مجموعهای در چهار قسمت برای پرداختن به تاریخچهی توپ طلایی است. جرعهای از دریای بدون ساحل داستانهای بزرگترین جایزهی فردی دنیای فوتبال. در قسمت اول داستانهای متیوز را خواهیم خواند، پس از آن ملاقات با دلبران و ستارگانی از سری آ و لیگ اسپانیا که با آنها بهترین روزهای زندگی را گذراندیم و در نهایت با ستارگان بریتانیایی برندهی جایزه، تاریخ ورق خواهد خورد. اما در ابتدا، خانمها، آقایان، این شما و این جایزهی گابریل هانوی فرانسوی برای سر استنلی متیوز:
به سلامتی سر استنلی!
در میان گل و لای زمینهای ناهموار، تکلهای بیمحابا، فرارها، دویدنهای بی امان، شوتهای سرکش، سانتر های بی پایان و نبردها در آسمان و ... هنوز انگار فوتبال چیزی برای بدل شدن به یک هنر آوانگارد کم دارد... چیزی برای صیقل دادن روح آن بازی پربرخورد. چیزی برای خیره کردن چشمها. زیبایی، هنر و رقصیدن... بیایید به ساقهای او چشم بدوزیم : این سر استنلی متیوز است که دریبل میزند.
سالهای پس جنگ دوم دوران دیگری در فوتبال است. دوران هجوم تماشاگران به سکوها و اقیانوس بی پایان مردان و زنان و کودکان شیفتهی فوتبال. دوران توپهای سنگین، مهاجمان تنومند، زمینهای محصور در مه، دستمزد 5 پوندی در هفته و بازیکنانی که با قطار شنبهها و یکشنبهها برای بازی در لیگ سفر میکنند. در چنین دنیایی استنلی متیوز با انگارههای جدیدی از فوتبال وارد میادین میشود. مردی که هر هفته برای بازیهای او هزاران نفر به استادیومهای بزرگ و کوچک انگلستان میآیند. تماشاگرانی که مسحور سرعت شگفتانگیز دریبلهای متیوز میشدند. راز این دریبلها چه بود؟
استنلی متیوس و انبوه بی پایان تماشاگران در سالهای پس از جنگ
کلیف جونز، بازیکن تیم ملی ویلز و تاتنهام در دههی 50 و 60 میگوید:
"استن، در تمرینات کفشهای سنگینتری از حد معمول به پا میکرد. چیزی شبیه آنچه غواصان به پا میکنند. کفشهای نامتعارف او در تمرین، قدرت ساقهایش را تقویت میکرد و باعث میشد هنگام شروع بازی با کفشهای معمولی، احساس سبکبالی کند."
او اینطور دریبل زدن را تمرین میکرد
توصیفات جونز، تنها یکی از ترفندهای مردی است بیش از 800 بازی برای تیم ملی انگلستان، بلکپول و استوک سیتی انجام داد. 33 سال در بالاترین سطح، یک جنگ جهانی و بزرگترین بازی متیوز در زمین که با آن شناخته میشود، فینال اف ای کاپ 1953 در ومبلی بازی که بلکپول، شکست 3-1 برابر بولتون را در 22 دقیقهی پایانی با برد 4-3 عوض کرد و علیرغم هتتریک استن مورتنسن، به خاطر نمایش هنرمندانهی متیوز در مقابل چشمان ملکه الیزابت به نام فینال متیوز شهرت یافته.
اما نمایشهای تک نفرهی درخشان متیوز فقط به آن بازی در ومبلی خلاصه نمیشود. در سال 2013، جان هندرسون، نویسنده و ورزشینویس انگلیسی از کتاب "جادوگر"، در وصف سر استنلی متیوز رونمایی میکند. توصیف دنیای فوتبال در دهههای 30، 40 و 50 و بستری که استنلی متیوز در آن به یک ستاره تبدیل شد. هندرسون در کتاب خود به نمایشهای بزرگ متیوز اشاره میکند. نخست برد 5-2 انگلستان برابر بلژیک در سال 1947 . روزی که استنلی متیوز در نمایشی خیره کننده به تنهایی 4 پاس گل میدهد. و بازی دوم اولین رویارویی برزیل و انگلیس در تاریخ فوتبال به میزبانی ومبلی، در سال 1956. روزی که انگلیسیها 4-2 برزیل، فینالیست جام جهانی 1950 و قهرمان جام جهانی در 2 سال بعد را شکست میدهند. در بازی که استنلی متیوز مقابل نیلتون سانتوز، مدافع بزرگ برزیلی و کاپیتان تیم وینسنت فئولا، هنر خود را به رخ میکشد.
و گاهی آن را به برزیلی ها میآموخت!
چنین نمایشی از یک بازیکن 41 ساله شگفت انگیز است. هندرسون دربارهی راز استمرار متیوز تا آن سن و پس از آن تا مرز 50 سالگی مینویسد:
" "او شنبهها در روز بازی لب به غذا نمیزد، مشروب نمیخورد و همیشه خود را با سالاد و آبمیوه سیر میکرد. هم تیمیهایش میدانستند که در کمد استنلی همیشه انواع قرصهای ویتامین یافت میشود." توفیقات متیوز در سال 1956 ادامهدار است. معرکهگیری جادوگر انگلیسی، پس از 40 سالگی....
بازیهای درخشان، گلها و عملکرد متیوز در فصل 1955/56، بلکپول را به رتبهی دوم جدول لیگ دسته اول انگلستان پشت سر منچستریونایتد قهرمان -پسران بازبی- رساند. فقط یک سال پس از رتبهی نازل نوزدهم جدول در فصل 1954/55. . متیوز در آن فصل 22 گل زد و بلکپول در رتبهای ایستاد که تا به امروز هم بهترین رتبهی تاریخ باشگاه آنهاست. سال بعد بهترین نمایش ملی استنلی متیوز در تیم ملی رقم خورد. رهبری تیم قهرمان تورنمنت home championship میان کشورهای بریتانیا در فصل 1956/57.، با نمایشی خیره کننده برابر ویلز و ایرلند شمالی. این بهترین زمان برای درخشش دوبارهی استنلی متیوز بود. درست وقتی گابریل هانو، مدافع سابق تیم ملی فرانسه و سردبیر آن زمان نشریهی اکیپ، پس از ایدهی برگزاری مسابقات جام باشگاههای اروپا، به ابداع یک جایزهی فردی برای بازیکنان دنیای فوتبال میاندیشید. هانو و دوستان روزنامه نگارش در سال 1956، نخستین رای گیری برای جایزهی وپ طلا را برگزار کردند. هر نفر اجازه داشت نام سه بازیکن را روی کاغذ بنویسد...
مراسم اهدای اولین جایزهی توپ طلا، شباهت زیادی به جشن اسکار گونهی پر زرق و برق این روزگار نداشت. نه یک سالن بزرگ مجلل در پاریس، نه مراسم فرش قرمز ونه حتی آن جایزهی 7 کیلویی با روکش طلای خالص. هانو و دوستانش در هتل بلکپول پذیرای متیوز بودند و بتی، همسر اول استنلی به همراه شهردار بلکپول جایزه را به همراه یک بشقاب چینی یادبود آن مراسم به اولین برندهی توپ طلا در تاریخ اهدا نمودند.
در واقع به نظر میرسید هانو ترجیح میداد در آن روز جای دیگری باشد. انتخاب شخصی او در آن سال آلفردو دی استفانو، نفر دوم رای گیری بود. جلوتر از ریموند کوپا، فرانس پوشکا و لو یاشین.... هانو بعدتر در دفتر مجلهی خود علنا به این تمایل قلبی خود اشاره میکند:
"در استنلی متیوز، بال راست، چیزی شبیه چارلی چاپلین وجود دارد. این در حالیست که ما در دی استفانو، یک شوالیه را مییابیم. بازیکنی که شجاعت و شکستناپذیری را توامان در خود دارد. استنلی متیوز رگههایی از طنز را دارد و دی استفانو یک حماسه"
گابریل هانو تا زمان مرگ در سال ۱۹۶۸ شخصا جوایز را اهدا می کرد. «ببخشید استن، تو خوبی، اما رای برای دی استفانو بود»
شاید هانو به این میاندیشید که آن جایزه برای متیوز، حاصل یک عمر فوتبال درخشان او تا سن 41 سالگی است و نه فقط نمایش 12 ماه اخیر او. چرا که متیوز، حتی در آن سال بهترین بازیکن فوتبال انگلستان نشد و جایزه به برت تراتمان، گلر شجاع دل آلمانی من سیتی رسید. این در حالیست که دی استفانو، 29 گل زده بود و همراه رئال مادرید به قهرمانی جام باشگاههای اروپا در بازی برابر ریمز فرانسه رسیده بود. و این در حالیست که نمایش استنلی متیوز در 41 سالگی (بله، 41 سالگی) سالگی، در حقیقت آینهای از دوران درخشان فوتبال اوست. در هر حال اگرچه در آن روز اولین برندهی جایزهی ابداعی هانوی، بازیکن مورد علاقهی ژرونالیست فرانسوی نبود اما توپ طلا در سالهای بعد جایگاه رفیعی در دنیای فوتبال یافت... خیالت راحت آقای هانو!
روز وداع سر استنلی متیوز روی دوش فاتحان عناوین، جامها، و توپهای طلای بعدی... پوشکاش، یاشین و ماساپوست...