🔅مجاهدین آذربایجان از ۹ ساله تا ۹۰ ساله، مسلحانه علیه تجزیه طلبان قیام کردند.
❇️ برگی از تاریخ؛
ناقوس رهایی آذربايجان نواخته میشود
محمود و محمد ذوالفقاری، فرماندهان واحدهای وطنخواه از زنجان که ۷۷ سال پیش در چنین روزهایی به مبارزه با متجاسرین برخاستند. برای آزادی، برای میهن
بوسه بر دستان منجی/ در اسناد سازمان امنیت ذکر شده،محمودخان ذوالفقاری دلاوری زنجانی بدون هیچ تعلیم نظامی و بطور ذاتی مثل ژنرالی کارکشته این نبرد رو علیه فرقه کمونیستی و استالین ساخته پیشه وری هدایت و فرماندهی می کرده است
❇️ تصویر برگزیده روز:
شرح تصویر: "قوای چریکی زنجان که علیه فرقه دموکرات جنگید، آماده رفتن به قافلانکوه است."
نامه خسروخان قشقایی بزرگ ایل قشقایی و سناتورفارس به قوام در مورد غائله پیشه وری
دریادار غلامحسین بایندر،سومین فرمانده نیروی دریایی ارتش ایران در ۱۳۳۱ و برادر شهید بایندر.
با اینکه در نیروی دریایی خدمت میکرد در آذر ۱۳۲۵ با اطلاع از عملیات #نجات_آذربایجان به لشکر تبریز رفت.
خاندان وطنخواه بایندر از ترکمانهای مهاجر قفقازی هستند که به بیجار مهاجرت کرده بودند.
مصاحبه عبدالحسین ابتهاج با تاریخ شفاهی هاروارد
غلام یحیی وزیر جنگ پیشهوری ، پول های بانک ملی را برداشت و فرار کرد
پیشه وری آمد تهران ملاقات کرد با قوام السلطنه بعد یک هیئت هایی هم فرستاد به تهران برای مذاکرهی با دولت. در یک روز منو خواست. قوام السلطنه بدون اینکه به من بگوید موضوع چیه رفتم در نخست وزیری. وارد شدم دیدم که یک اشخاصی نشستن اینجا هیچکدام رو هم نمیشناختم. خود قوام السلطنه در راس میز قرار گرفته بود دست چپش نشسته بود مظفر فیروز و طرفین هم یه عدهای من دست راست قوام السلطنه جای خالی بود نشستم. گفت که آقایان یک مطالبی دارند.از آذربایجان آمده اند. بعد معرفی شدند. شبستری بود که رییس هیئت بود. دکتر جاوید بود که بعد شد استاندار. یک شخصی بود به اسم پادگان یه مرتیکه چاقی یه غدهای هم پشت گردنش یک سرهنگ فراری از ارتش بود که [به متجاسرین] ملحق شده بود.
آنها شروع کردند. که قوام السلطنه ساکت مظفر فیروز هم ساکت اینها شروع کردند، خطاب به من که شما چه حق دارید پولی که متعلق به مردم آذربایجان هست بهشون ندید؟ ما تقاضای پولی رو که مردم در شعبههای بانک ملی داشتند داریم. ولی شعبهها الان تعطیل است. این باید به صاحبانش داده بشه. و دو اینکه یک سوم پشتوانهی طلای ایران که در بانک ملّی است باید به آذربایجان داده بشود که متعلق به آذریایجانی ها است و اینها حق ماست و با نهایت جسارت.
گفتم شما بانک درست کردید، بانک آذربایجان تاسیس کردید، شما درآمد دستگاههای مختلف دولتی را میدید به این بانک! در صورتی که [این درآمدها] طبق قانون تاسیس بانک ملّی منحصرا باید به بانک ملّی داده بشود. من اگر اونجا شعبه باز نکردهام از این جهت است که تامین ندارم که شعبه باز کنم. اگر به من تامین داده بشه که شعبه باز میکنم به شرطی که تمام درآمد دولت ریخته بشه به بانک ملی. همونطور که قانون مقرر داشته.
تعیین مدیر ارمنی به عنوان رئیس شعبه بانک ملّی در آذربایجان
بالاخره قرار شد که من شعبه باز بکنم و تمام درآمد بانک آذربایجان داده شود بهش [بانک ملی] یک نفر را در نظر گرفتم. یک [فردی به نام] «برخورداریان» که ارمنی بود. حالا قبل از اعزام خواستمش. گفتم که شما باید بروید تبریز. گفت آقا منو میکشند. برای اینکه من تو لیست سیاه آنها هستم. گفتم که هیچ همچین چیزی نیست. نمیکشند. گفت زنم آپاندیس دارد، باید عمل بشه . گفتم خودم در بیمارستان بانک ملی سرپرستی اش خواهم کرد. گفت: کی باید بروم؟ گفتم: فردا. گفت: چشم میرم.
«آرسن برخورداریان» مرد بسیار بسیار لایق که این اواخر رییس بانک کار بود. وقتی رفت تلفن زدم به قوام. گفتم که برای تبریز ریاست شعبه تبریز هم یک کسی را در نظر گرفتم. گفت: کیه گفتم ]که ماجرا از این قرار هست[ گفت ارمنیه؟ گفت میشه اطمینان داشت بهش؟ [توضیح اینکه برخی از ارامنه در آن روزگار با شوروی ها و روسها و به طریق اولی با فرقوی ها همکاری نزدیک داشتند،]
فرار غلام یحیی با پول های بانک ملّی
گفتم یه ارمنی است که از هر مسلمانی میهن پرست تره.[بالاخره] فرستادمش رفت. روزی که ارتش می رفت به تبریز، قبل از این که ارتش برسد به آنجا قیام شد. مردم قیام کردند. یک غلام یحیی بود که مثل اینکه هنوزم زنده است. غلام یحیی وزیر جنگشان بود. این غلام یحیی با ششصد هزار تومان پول نقد بانک خودشون در کامیون گذاشته بود، داشت میرفت در خیابان که «برخورداریان» با پیشخدمتهای بانک و گارد بانک مسلح رفتند [جلئی] کامیونش را گرفتن و پول را آوردند به بانک ملّی. برای آرسن برخورداریان من به شاه گفتم پیشنهاد نشان کردم و بهش نشان دادند.
ادامهمطلب در
https://azariha.org/11001/%d8%b1%d9%...