روایت ابن قتیبه، در کتاب امامت و سیاست:
جلد اول ص ۱۲( و در بعضی چاپ ها شماره صفحه کمی جا به جا شده)
همانا روزي ابوبکر از عده اي که از بيعت با او سرپيچي کرده و نزد علي جمع شده بودند، سراغ گرفت. پس عمر را به دنبال آنها ـ که در خانه علي جمع شده بودند ـ فرستاد، پس آنها از خارج شدنِ از خانه خودداري نمودند، در اين هنگام عمر دستور داد که هيزم حاضر کنيد و خطاب به اهل خانه گفت: «قسم به آن کس که جان عمر در دست اوست بايد خارج شويد و الا خانه را با اهلش به آتش مي کشم.» شخصي به عمر گفت: اي ابا حفض، آيا مي داني در اين خانه فاطمه است؟! عمر گفت: اگر چه فاطمه در خانه باشد!
و این نشان میدهد برخی اقایان اساسا ترس و ابایی از به آتش کشیدن خانه نداشتند
همچنین در ادامه و تایید این روایت شمس الدین ذهبی از مشاهیر رجال و تاریخ اهل سنت در لسان المیزان مینویسد:
محمدبن احمد حماد کوفي» (از حافظين حديث اهل سنت) گفته است: «بدون شک عمر چنان لگدي به فاطمه(س) زد که محسن از او سقط شد».
ذهبی همچنین در حلد ۱۵ از سیر اعلام النبلا، ص ۵۷۸ مطلب مشابهی را ذکر میکند
همچنین یحیی بلاذری که از برترین مورخین اسلامی و دارای کتاب های ارزشمند من جمله فتوح البلدان و انساب الاشراف است در همین کتاب، حلد ۱ ص ۵۸۶ مینویسد:
ابوبکر براي بيعت گرفتن از علي(ع) به دنبال وي فرستاد، پس علي(ع) بيعت نکرد. در اين هنگام عمر با شعله اي آتش روانه ي خانه ي علي عليه السلام شد. فاطمه(ع) در پشت درب با او مواجه شده و گفت: اي پسر خطاب آيا تو را در حال آتش زدن خانه ام مي بينم؟ عمر گفت: آري! و آن چنان به اين عمل مُصر و محکم هستم، چنانکه پدرت بر ديني که آورده بود محکم بود.
مطالب مشابه توسط طبری در جلد ۱ ص ۱۱۱۸ از تاریخش و توسط ابن اثیر در تاریخ کامل جلد ۲ ص ۳۳۵ نقل شده است
ابن کثیر هم در سیره نبوی خود جلد ۴ ص ۴۹۵ مینویسد:
(عمر و اصحابش) پشت درب خانه فاطمه جمع شدند و دق الباب کردند. پس چون مردم صدای فریاد و گریه فاطمه را شنیدند در حالی که گریه میکردند متفرق شدند لکن عمر و اصحابش همانجا ماندند پس علی را با زور از خانه خارج کرده و او را به طرف ابوبکر کشاندند پس به او گفتند بیعت کن! علی گفت: اگر بیعت نکنم چه میکنید؟ گفتند: اگر بیعت نکنی به خدایی که جز او خدایی نیست گردنت را خواهیم زد
مخالفان و موافقان در صورت علاقه مندی به گسترش و عمق دادن به این بحث کمک کنند