اختصاصی طرفداری | یکشنبه شب، آخرین پرده از یک نمایشنامهی قدیمی در ومبلی روی صحنه رفت؛ طرفداران سرخ، پسران جوان با قلبی مالامال از شور بازی، کاپیتان همه کاره و جشنی دیگر برای مردم مرسیساید.
میراث دراماهای بی پایان باشگاه لیورپول و تنیده شدن آن با پیروزی، یک داستان قدیمی و پر خاطره است که در سالهای اخیر به دست مردی از جنس باشگاه در حال اجراست.
مردی که امضای خود را پای سناریوی هر جام و افتخار و برد لیورپول به جای گذاشته.
حالا و در واپسین روزهای حضور یورگن کلوپ در آنفیلد، هر بازی، هر نگاه، هر بار نشستن، برخاستن و حرکات او برای طرفداران جلوه "آخرین لذت" از داستانی شیرین که خیلی زود تمام شد را دارد. و مطمئنا بیش از هر چیز، داستان "مشتها و غرشها"
آخرین پردهی نمایش یورگن تا به امروز، ومبلی- قهرمان لیگ کاپ
هفته به هفته، روز به روز، ساعت به ساعت ثانیه به ثانیه دوران تصدی یورگن کلوپ، مربی لیورپول با سرعت زیادی به پایان خود نزدیک میشود. زمانی که در ژانویه، سرمربی موفق ٥٦ ساله تصمیم شوکهکننده خود را برای کنارهگیری از سمت خود در پایان فصل اعلام کرد.
و این در حالی است که لیورپول با فتح اولین جام فصل، همچنان در 3 جبهه دیگر میجنگد و نهتنها هر پیروزی معنا و اهمیت دیگری یافته است؛ بلکه دراینبین جلوه و معنای رابطه میان کلوپ و تماشاگران لیورپول، غنیتر، عمیقتر و احساساتیتر از پیش شده است. آنچه میبینیم تصویر و مفهوم واقعی «همه برای یکی و یکی برای همه» است.
یورگن کلوپ خوشحال از پیروزی حساس لیورپول در لیگ برتر مقابل لوتون تاون این بار برای نخستینبار، هر چهارسوی جایگاههای آنفیلد را نشانه گرفت؛ رهایی ٣ مشت متناوب و کوبنده به سوی تماشاگران و غرش آنها در برابر هر یک از مشتهای او، در پایان، مثل همیشه، کلوپ برای قدردانی، مشت دست راست خود را به قلبش کوبید. این بهرسم و آیین مقدس و حسنختامی در پیروزی و بردهای مهم لیورپول تبدیل شده است، اتحادی پرشور، وحدتی یگانه. یکتایی، یکی شدن، قدرت و اعتماد به نفسی به همراه میآورد که هر بار بیننده را میخکوب میکند.
با تثبیت پیروزی، کلوپ بهسوی تماشاگران رفت. او همیشه با Kop، سرسپردگان و وفاداران قدیمی آغاز میکند، واکنش آنها همیشه شورانگیز است، سپس به جایگاه سر کنی دالگلیش اشاره کرد، و بعد از آن در عرض زمین به سمت جایگاه اصلی حرکت کرد و پس از در آغوش گرفتن کوتاهی با کاپیتان خود ویرجیل فن دایک، تور کوتاه خود را در مقابل آنفیلد رُد اند پایان داد و شادمان برای آخرین بار نشان لیورپول و قلب خود را لمس کرد و از زمین خارج شد.
به طور معمول، مراسم کلوپ فقط برای Kop، معروفترین تماشاگران لیورپول رزرو شده بود، اما پس از پیروزی مقابل برنلی جریان تغییر کرد. شاید جوابیهای به ارتتا بود. پس از پیروزی مقابل لیورپول، آرتتا به همراه شادی بیاندازه بازیکنانش که گویی صاحب جامی شدهاند، ادای ناموفقی از کلوپ با طرفداران آرسنال داشت، و متعاقب ان کلوپ در دیدار بارنلی برای اولین بار سهسوی مختلف آنفیلد، امضای خود و هواداران را به جای گذارد.
ولی در هفتههای اخیر، کلوپ با خوشحالی مخصوص خود، همه استادیوم و همه تماشاگران آنفیلد را برای اجرای مراسم احضار میکند. شاید نشانهای دیگری از نزدیک شدن به پایان دوران حضورش در باشگاه است و او میخواهد همه را درگیر مراسم جشنوسرور کند، و احتمالاً نقطه پایان هیجانانگیز و خاطرهانگیزی برای ۹ فصل فوقالعاده خود داشته باشد. ظاهراً او میخواهد در حافظه تاریخی لیورپول جای گیرد، و جایگاه خود را در تاریخ آن تثبیت کند که خوب، پیشازاین هم کرده است.
دوربینهای تلویزیونی بهخوبی بر این امر واقفاند و بسیاری از تلفنهای همراه هواداران در استادیوم این لحظات بهیادماندنی را ضبط میکنند. فیلمهای بسیاری در گوشهکنار سایتها از این مراسم ارائه شده است؛ ظاهراً تور خداحافظی طولانی یورگن کلوپ فرصتی است برای ضبط واقعهای که شاید دیگر نمونهای از آن نداشته باشیم. جایی که مراوده مربی با هواداران بُعد دیگری میگیرد و وارد دنیای دیگری میشود.
یورگن کلوپ نسخه امروزی اسطوره سرمربیان لیورپول، بیل شنکلی است. فیلمهای استثنایی شنکلی در برابر هواداران و با آواز و سرور Kop همخوانی و تأثیر عجیبی دارد. امروزی که با دیروز و دهههای ٦٠ و ٧٠ فاصله و فرق شدیدی دارد، اما تاثیر و احساس مشابه ای القا میکند.تماشای این در هر دو دوره با دو سرمربی که قلباً به قدرت تماشاگران و هواداران به طور تماموکمال واقف هستند، حقیقتاً استثنایی است.
تئاتری است؛ بدون هیچ فاصلهای، نفس همه بازیگران و تماشاگران، دم و بازدم نفسهایشان را حس میکنید؛ رودررو، چشم در چشم. جایی برای پنهان شدن نیست، حقیقی و ناب. نفس آن، حس آن، حال آن.
امیرحسین صدر
سهشنبه 27 فوریه ۲۰۲۳
روزی کلوپ هم مانند شنکلی در آنفیلد جاودانه خواهد شد؛
«او مردم را شادمان کرد»
از کجا و کی آغاز شد؟
لس لاوسون، دارنده بلیت فصل در جایگاه کاپ "The Kop"، از سال ۱۹۷۶ هیچ بازی لیورپول در آنفیلد را از دست نداده است.
او در این باره می گوید؛
شما میتوانید حدس بزنید کی و کجا مشتها بهسوی شما خواهد آمد. بعد از یک برد بزرگ، یا گل دیرهنگام، یا وقتی در مقابل یکی از تیمهای بهاصطلاح کوچکتر یک گل عقب هستیم و به پیروزی رسیدهایم، پس از آن مطمئنیم کلوپ این کار را انجام خواهد داد. حفظ این رسم برای لحظات مهم با بردی حیاتی، ارزش مضاعف و احساس متفاوتی دارد. مثل اینِ که بگیم؛ امتحان بزرگی را پشت سر گذاشتیم و اکنون به سراغ آزمون بعدی میرویم. اتحاد قدرت میآورد.
هیچکس مطمئن نیست کلوپ این کار را به عنوان سرمربی لیورپول از چه زمانی آغاز کرده است. حتی لاوسون هم دقیقا نمی داند؛
فکر میکنم بعد از پیروزی دراماتیک در دقایق آخر بازی در دربی مرسی ساید مقابل اورتون در سال ۲۰۱۸ بود.
اما آنچه اهمیت دارد این است که کلوپ، عمدا و آگاهانه این رسم را به بخشی از بهترین روزها و شبهای آنفیلد و خارج از آن تبدیل کردهاست؛ جشنی آگاهانه برای گوشزد کردن به اینکه ما یکدیگر را داریم و با هم ادامه خواهیم داد.
نیل اتکینسون از پادکست Anfield Wrap معتقد است؛
کلوپ میخواهد به افرادی که در مقابل او ایستادهاند، ثابت کند ما با یکدیگر به موفقیت رسیدهایم و مردم تا آخر میمانند تا با او و مشتهای او همراهی کنند.
مثل این است که می گوید؛ «برای همه چیز متشکرم» و ما در پاسخ میگوییم: «هفته آینده و هفتههای آینده با تو خواهیم بود».
شاید دلایل زیادی برای بدبینیهای بیمورد وجود داشته باشد، اما فوتبال ذاتاً یک تجربه اجتماعی و جمعی است. یک بازی جمعی با حضور جمع. فوتبالیستها و مربیان همیشه مایلند به نوعی با هواداران ارتباط و تعامل دو جانبهای داشته باشند.
«او»، یکی از «آن» هاست
هواداران لیورپول امیدوارند در آخرین فصل مربی محبوب خود، مشتهای بیشتری ببینند و در چهار جبهه درگیر به موفقیت دست یابند که احتمال آن ضعیف است. اما تیم دوم و جوان کلوپ بدون شک در مسیر درستی در حال حرکت است و جانشین او ارثیه خوبی به دست خواهد آورد. با آن چه خواهد کرد قصه طول و دراز دیگری است.
منچستریونایتد بیش از ١٠ سال است در پی جانشین مناسبی برای الکس فرگوسن به سر میبرد و موفقیتی چندانی هم نداشته است.
در فصل گذشته، ناموفقترین فصل باشگاه در دوران کلوپ بود، او حتی پس از پیروزی خارقالعاده ۰-۷ مقابل منچستریونایتد از انجام رسم مرسوم امتناع کرد و در پاسخ به این سؤال که چرا درخواست هواداران را رد کرده است، گفت:
من انجام آن با تماشاگران را دوست دارم، اما مشخصاً نمیتوانم بعد از هر بازی این کار را انجام دهم. البته قدردانی میکنم که هواداران همیشه درخواست انجام آن را دارند، اگر امسال به آنچه میخواهیم دست یابیم لحظه خاصی خواهد بود و زمان کافی برای ضربات مشت داریم.
ظاهر امر نشان میدهد کلوپ مایل است قبل از اتمام دوران سلطنت خود در مرسی ساید، هر پیروزی در آنفیلد را خاطرهساز کند، اگرچه پیش از این لحظه انجام این کار را با دقت انتخاب میکرد.
پیروزی عالی ۲-۱ در مقابل نیوکاسل یونایتد در ماه اوت زمانی که بیش از یک ساعت با ۱۰ نفر بازی کردند از آن جمله است.
پیروزی در مرسی ساید داربی مقابل اورتون در اکتبر که سماجت، پافشاری، ایستادگی و پشتکار نتیجه داد. یا پیروزی دیگری مقابل نیوکاسل در ژانویه، زمانی که کلوپ با چنان شور و نشاطی جشن گرفت که حلقه ازدواجش به پرواز درآمد و مجبور شد با کمک یک فیلمبردار تلویزیونی در زمین چمن سبز آنفیلد حلقه گمشده را پیدا کند.
معمولاً سه مشت و کوبیدن دست به سینهاش روال معمول است، اما استثنائاتی هم وجود دارد؛ پس از پیروزی ۶-۰ مقابل لیدز یونایتد در فوریه ۲۰۲۲، نتیجهای که در رقابت با منچسترسیتی گواردیولا تعیینکننده بود، او هفت ضربه مشت به هوا زد که با پاسخ جانداری هم روبرو شد، ٧ ضربه، رکوردی محسوب میشود!
البته قدردانی از تماشاگران بعد از بازی در فوتبال انگلیس و استادیومهای فوتبال چیز جدیدی نیست، اما جذابیت و اتحادی که میان کلوپ با کاپ Kop و بقیه هواداران به وجود آمده، حقیقتاً در سطح دیگری است.
لس لاوسون پیرمرد وفادار لیورپولی در سایت This is Anfield، پیوند کلوپ و لیورپولیها را با پیوند ناگسستنی پدر لیورپولِ عصر نو، بیل شنکلی در دهه ۶۰ و اوایل دهه ۷۰ تشبیه میکند؛
آنجا بودم، شنکس به سوی Kop میآمد، دستهایش را کاملا باز می کرد و همه آنچه که باید، همه آن احساس و انرژی را می بلعید. کلوپ بسیار شبیه شنکلی است، شخصیتی بزرگتر از ادم های معمولی. سبک و شیوه مشت های او، نسخه کلوپ از کاری است که شنکلی با دستها و آغوش گشوده خود در برابر هواداران انجام می داد.
انجام این رسم در خدمت هدفی است. هیچ کدام تصادفی نیست. هر دو مرد آگاهانه پل مستحکمی میان هواداران و باشگاه بنا کردند.
یک مشت قدیمی
تیم راجرز، روانپزشک ورزشی که Perform-R را اداره میکند، در این باره معتقد است:
این یک راه آشکار برای ارتباط با هواداران است و نشان میدهد کلوپ کاملا درک میکند تیم متعلق به طرفداران است و با آنها است که همه چیز معنی می گیرد. نفع شخصی یا تبلیغاتی نیست. رفتار او بهوضوح نشان می دهد تا چه حد تیم و هوادران برای او اهمیت دارد. ضربههای مشت، یک حرکت کاملا منحصربهفرد غریزی آدمها است که نشان از خلاصی، آزادی و رهایی دارد. «من شدیدا می خواستم برنده باشم و شدم.»
او با فیزیک و اندام خود نشان میدهد؛ همان خواستهای را داشته است که طرفداران بیصبرانه در انتظار آن بودهاند. هدفی مشترک، و حسی مشترک. در این لحظه حقیقتاً نمیتوانم از نوشتن این شعر استاد خودداری کنم؛ «من درد مشترکم مرا فریاد کن».
«قویترین تئوریها و نظریهها درباره ریاست و رهبری آنهایی هستند که درباره پیروان هستند، نه رهبران.
ما و نَه من!
سرمربی باید الهامبخش هواداران باشد، بهترین نماینده و ایدئالترین فردی که نمایانگر خواستههای آنان است. چیزهایی که طرفداران احساس میکنند و با آن همذاتپنداری دارند.
شاید چیزی از همه اینها در این آیین وجود داشته باشد، در حالیکه یک مراسم سرگرمکننده هم هست، برنده شدن با یکدیگر، پیروزی و جشن و خوشگذرانی جمعی همیشه سرگرم کنندهاست.»
این از ویژگیهای کلوپ در طول دوران سرمربیگری او بوده است. همیشه طرفداران را در کنار خود داشته باشد و همیشه در حفظ آنها تلاش کرده است. از دوران مربیگری او در باشگاه ماینتس آلمان که قبلاً بهعنوان بازیکن در آن خدمت میکرد، آغاز شد و زمانی که با بوروسیا دورتموند موفقیتهای بیشتری کسب کرد، ادامه یافت.
به طور حتم مشتهای گرهکرده و عکسالعمل تماشاگران بهمرور و در طول زمان فرم گرفت و ساخته شد، اما در آنفیلد معنا و شکل و شمایل واقعی به خود گرفت و تکمیل شد. آنچه این روزها میبینیم سناریوی کامل تمامی مراسم است و در صحنه نمایش آنفیلد اجرای نفسگیر آن را شاهد هستیم. خاطره بهیادماندنی کلوپ، هنگام خداحافظی با دورتموند در سال ۲۰۱۵ از آن نمونهها است، صحنهسازی و اجرای نمایش همیشه وجود داشته است.
شادیها و جشنها با سرعت و هیجان زیاد در کناره زمین نیز نشان دیگری از شخصیت او است؛ بک برونگرای کامل؛ اجتماعی، فعال و خونگرم. فردی که از دنیای بیرونی و ارتباطات و تعاملات اجتماعی انرژی میگیرد و آن را بهراحتی بروز میدهد. بااینحال، کلوپ محصول فرهنگی است که در آن رشد کرده است. باشگاههای آلمانی پیوندهای قوی و منحصربهفردی با هواداران خود دارند. هر هفته نمایش قدردانی سازمانیافته و شاید نه ذاتی و ارگانیکی در استادیومها جاری است.
برد یا باخت، این انتظار وجود دارد که بازیکنان و کارکنان در مقابل سکوهای اولتراهای یک استادیوم جمع شوند و با تشویق آنها از حمایتی که دریافت کردهاند سپاسگزاری کنند.
یورگن جوان اینطور در ماینتس جشن میگرفت.
کلوپ در روزهای ابتدایی هدایت لیورپول به طور گستردهای مورد تمسخر رسانهها و هواداران دیگر تیمها قرار گرفت،
زمانی که پس از تساوی ۲-۲ مقابل وست برومویچ آلبیون نهچندان قدرتمند، بازیکنانش را پس از گل تساوی دقیقه ۹۶ دیووک اوریگی مقابل کاپ Kop جمع کرد. کسانی، خارج از آنفیلد آن را مسخره میدانستند، اما حالا میفهمیم، کلوپ هدف و نقشه و طرح گستردهتری داشته است که در آن دوران در ذهن هیچکس نمیگنجید!
اتکینسون هوادار تمامی عمر لیورپول در پادکست خود دراینرابطه اظهارنظر جالبی دارد:
کلوپ بهخاطر آن مورد انتقاد بسیاری از سوی مطبوعات و مردم قرار گرفت، اما او. دلیل محکمی برای این کار داشت. کلوپ پیش از بازی گفته بود؛
«باید تا آخر بجنگیم»، این یک ویژگی آلمانی است. باانگیزه بازیکنان را راهی میدان کرد، و مبارزه تا آخرین لحظه با گل دیرهنگام معنای واقعی به خود گرفت. او در آن زمان مشتها را به یک سنت تبدیل نکرد، مشتهای او بقایای نسلی است که کلوپ با آن بزرگ شده است.
فرهنگ در آلمان و انگلیس بسیار متفاوت است، مطمئن نیستم او قصد دارد کاری جمعی انجام دهد.
میتوانیم فکر کنیم به طرز قابلتوجهی حساب شده است، و کلوپ به بهترین نحو آن را اجرا میکند. او آنفیلد را دوست دارد و اگر شما واقعاً احساسات خود را عیان کنید، در مقابل تماشاگران نه تنها باور میکنند؛ بلکه از آن استقبال هم خواهند کرد. شایان ذکر است، لیورپول از سال ٢٠١٧ تنها یکی دو مسابقه را در مقابل چشمان تماشاگران در آنفیلد را باخته است؛ بنابراین، همینطور که میبینید، هر اقدامی که او انجام میدهد، حقیقتاً کار میکند. فراتر از یورگن کلوپ، در تصویری بزرگتر، فوتبال انگلیس با بازگشت جمعیت پس از همهگیری کووید تغییرات بسیاری کرد. این را نمی گم که کلوپ در سال ۲۰۱۹ بهسوی تماشاگران نمیرفت. در واقع خیلی هم این کار را انجام میداد. اما تقریباً امری تشریفاتی بود، ممکن است اشتباه کنم؛ ولی بلوغ واقعی این آیین بیشتر بعد از سال ۲۰۲۱ و بازگشت تماشاگران شکل گرفت. اکنون بازیکنان و تیمها به ارزش داشتن هواداران در استادیومها پی بردهاند و مشارکت و همراهی مردم در رقابتها و لحظات مهم حیاتیتر از پیش است.
بد نیست بدانید کلوپ تنها کسی نیست که تمامی فصل فوتبال انگلیس را با مشتهای گرهکرده در برابر هواداران سپری میکند. استیو ایوانز، سرمربی باتجربه استیونیج از زمان هدایت لیدز یونایتد از این شیوه برای تحریک و تهییج هواداران استفاده کرده است و پیت وایلد، مربی لیگ تیم دسته دوم بارو، نمونه دیگری است.
تصاحب قهرمانی انگلستان بعد از ٣٠ سال طولانی با لیورپول و غیبت تماشاگران برای جشنوسرور با سرمربی و بازیکنان در آنفیلد در دوران کووید لکه سیاهی در آن روز خاص بود.
دراینبین، دوران کلوپ ماه به ماه، هفته به هفته، ساعت به ساعت، دقیقه به دقیقه، ثانیه به ثانیه در مرسی ساید رو به پایان است، و طرفین درگیر شدیداً و از اعماق قلب آرزو دارند، خداحافظی طولانی با قهرمانی انگلستان در آنفیلد خاتمه پیدا کند، تا عاشق و معشوق به مراد خود برسند و با یکدیگر شبی سازند که آنفیلد هم به خود ندیده است.
جامها، تنها دلیل محبوبیت او نیست
با هرآنچه که گفته شد، هر یک از دلایل را قبول داشته باشید یا خیر، نامش را هر چه میخواهید بگذارید: به شما و نگاه و قضاوت شما باز میگردد، اما کلوپ همچنان از هر لحظهای برای تداوم و استحکام پل پیروزی و تمامی خاطراتش با تماشاگران استفاده میکند. ورای جامها و مدالها و افتخارات در مسیر بنای این پل جادویی، کلوپ افتخار و غرور و شادی اعتمادبهنفس دوبارهای را به مرسی ساید و مردم ارزانی داشت، از روز اول از آنها خواست «باور» داشته باشند، و همه با تمام وجود او را «باور» کردند!
کلوپ چیزی در دل دوستدارانش باقی گذاشت که برای همیشه ماندگار خواهد ماند. او آشیانهای دائمی در قلب یکایک هوادارانش دارد، در قلب یکایک آنها و احتمالاً در قلب بعضی از ما. جای شکرش باقی است، هرگاه اراده کنیم مشتهای او قلب ما را تکان خواهد داد و فریاد ما در وجودمان جاری خواهد شد.
«چرخش دست راست، که در آن ساعد با مشت گره کرده بالا می رود و مهیب و غرش را دعوت می کند، سپس با یک حرکت پمپاژ شدید به سمت بدن به سمت پایین می چرخد. یک ضربه ناگهانی با مشت گره کرده که سه بار در هوا کوبیده میشود و هر بار با پاسخ و فریاد بلندی همراه می شود»
با مشتهای گرهکردهای که در آسمان میکوبد، خالصانه و ناب، عشق و شور و حرارت را با مشارکت و تقسیم آن با هواداران، در سراسر آنفیلد، سراسر لیورپول و مرسی ساید، انگلستان و دنیای فوتبال جان و روح دوبارهای بخشید.
و میراث او با خلق تیم جوان قبل از مهاجرت خارقالعاده بنظر می رسد.
او فراموشناشدنی است، او مانند شنکلی، پیزلی و دالگلیش در فولکلور باشگاه لیورپول جایگاهی ابدی یافتهاست و خاطرات آن در حافظه قوی فوتبالدوستان واقعی این نسل تا همیشه و همیشهها باقی خواهد ماند.
شکی ندارم در غیبت او خیلی دلتنگ خواهیم بود.
خیلی، خیلی، خیلی…