از سال 92 توی این سایت عضویت داشتم و بارها تعلیق و مسدود شدم و تصمیم داشتم دیگه حسابی نداشته باشم تا امشب. دوستی هست به نام مجید که با اسم های مختلف اکانت میسازه و معمولا پست های طنز آمیز و گاهی شاید بی محتوا و..... از این ارزش گذاری ها که بگذریم این دوستمون توهینی نمیکنه و حتی به کسانی که بهش توهین میکنن هم جواب زشتی نمیده. امشب دیدم دوستی زیر پستش نوشته که تو انسان نیستی
یا دیگری که نوشته بود تو معتادی و غیره ــ تف... ما که زیر سم خوک ها زندگی میکنیم دیگه نباید به افراد بی آزاری مثل این پسر توهین کنیم. نمیدونم ماجرا چیه که دوستانی که چهارتا فیلم میبینن یا یه کتاب میخونن احساس افلاطون بودن میکنن و تصور میکنن حالا دیگه اجازه دارن جهان رو قضاوت کنن و در خیال خودشون بر مسند علم و اخلاق میشینن
دوستان بزرگوارم بنا بر اونچه زندگی به من آموخت ما در ابتدا تصور میکنیم که درد ها رو میشناسیم. ماهیت دردها و انواع دردها. دریغا که اون ماهیت هایی که میشناسیم در اثر تکرار و شدت تغییر ماهیت میدن و به هیولاهای ناشناخته ای تبدیل میشن که با انتظارات ما بنابر درک اولیه ی ما سازگار نیستن. برای همین ما تصور میکنیم که ماجرا باید چیزی بیشتر از دردمندی باشه. برای همین مثلا دوست ما فکر میکنه این پسر احتمالا مواد مصرف میکنه. کما اینکه اگر مواد هم مصرف کرده باشه لایق توهین نیست
عزیزانم اگر نفرتی در ما هست نثار ظالم کنیم و اگر تحقیری هست در جواب تحقیر و توهین باشه
مدت بسیار زیادی پرونده ها و مستندات قتل های زنجیره ای رو بررسی میکردم برای اینکه با منطق های من به هیچ عنوان آدمی در موقعیتی قرار نمیگیره که دست به قتل های بیشمار و بی دلیل بزنه. بیشمار و بی دلیل. اونچه دستاورد من از آن عرق ریختن ها بود همین بود که عرض کردم. دردها در سطح عمیق تر تغییر ماهیت میدن و به چیزی تبدیل میشن که ما اصلا انتظار نداریم. همه ی ما مجید هستیم فقط کافیه زندگی اون روی هیولا گونه ی خودش رو به ما نشون بده
پوزش میخوام از این که سخن کوتاهم به درازا کشید
به قول سعدی بزرگ
گفتم دری ز خلق ببندم به روی خویش
دردیست در دلم که ز دیوار بگذرد