مجموعه فیلمهای هری پاتر سرشار از صحنههای جذاب و سرگرم کننده است؛ با این حال بعضی از این صحنهها با وجود گذشت سالها همچنان در ذهن طرفداران باقی مانده است. در جهان ادبیات تنها تعداد محدودی مجموعه کتاب وجود دارند که به محبوبیت و فروش کتابهای هری پاتر نزدیک شده است. دنیای جادویی هری پاتر حتی با وجود تمام نقص هایش، یکی از جذابترین جهانهای فانتزی را دارد. وجود عناصر فانتزی، شخصیتهای متنوع در لوکیشن های جذاب باعث خلق صحنههای بی نظیری در این مجموعه فیلمها شده است که بعضی از صحنهها به شدت میخکوب کننده بوده و هنوز هم پاتر هدها با یادآوری آن لذت میبرند. با ما همراه باشید تا با تعدادی از این پیچشهای داستانی آشنا شویم.
اولین بازی کویدیچ هری پر از اتفاقات غیر منتظره بود
فیلم اول مجموعه "هری پاتر" به جهانسازی اختصاص داشت و از آنجا که بازی کویدیچ، بخش مهمی از دنیای جادو به شمار میرفت؛ طبیعی بود که در این فیلم به آن پرداخته شود. هری پاتر بهدلیل توانایی پرواز فوقالعادهاش، فرصتی برای حضور و درخشش در تیم کوییدیچ گریفیندور به دست آورد. هری تبدیل به تنها بازیکنی شد که در اولین سال تحصیلی وارد تیم کوییدیچ میشد همچنین مسابقه اول در تقابل با اسلیترین بود؛ این بدان معنا است که اولین بازی او پر از هیجان و اتفاقات ناشناخته خواهد بود. مسابقه با هیجان زیادی شروع شد و هری به عنوان جستجوگر در تلاش برای گرفتن گوی طلایی بود. در این بین جاروی هری از کنترل خارج شد؛ هرماینی اسنیپ را دید که ورد میخواند و هری در هوا معلق بود. این صحنه هیجان زیادی به بیننده وارد میکرد تا اینکه هرماینی به کمک هری آمد و او را نجات داد. در انتهای این مسابقه نیز هری پاتر با یک پرش گوی زرین را در دهان گرفت و مسابقه با پیروزی گریفیندور به اتمام رسید.
نبرد هری پاتر با باسیلیسک
هری پاتر و تالار اسرار صحنههای اکشن خوبی دارد. روایت فیلم سرعت مناسبی دارد. هری و رون در تلاشاند تا با پیدا کردن تالار اسرار و حل کردن معمای غیب شدن جیمی اتهامات وارده به خود را از بین ببرند. در این راه همراه با گیلدروی لاکهارت ترسو درب تالار اسرار را باز میکنند و در آنجا با یک حیوان وحشتناک روبهرو میشوند. ماری غول پیکر و قاتل که تالار اسرار را به عنوان مخفیگاه انتخاب کرده بود. در یک نبرد هیجان انگیز، هری با کمک کلاه سخنگو، شمشیر گریفیندور را بیرون آورد و با کمک آن چشمان هیولا را کور کرد؛ سپس خود را به دفترچه تام ریدل رساند و با دندان سمی باسیلیسک دفتر را که یکی از هورکراکسها بود نابود کرد. با اینکار هم جیمی را نجات داد و هم هیولا را نابود کرد و مدرسه هاگوارتز را از تعطیل شدن نجات داد.
بازگشت ولدمورت همانند چهره زشتش، وحشتآور بود
در فیلم هری پاتر و جام آتش شاهد تاریکترین و ناامیدترین دورهٔ حضور هری پاتر در هاگوارتز بودیم. حضور ناخواسته در مسابقهی خشن سه جادوگر، مرگ یک دوست و برگشت مجدد دشمن اصلی، باعث شده که در این بخش از داستان، هری پاتر به شدت احساس ترس و تنهایی کند. چند لحظه پس از اینکه هری شاهد مرگ یکی از دوستان خود بود؛ در وضعیت روحی بسیار بدی که داشت شاهد لرد ولدمورت بود که با کمک جادوی سیاه بدن جسمی خود را پس گرفت و دوباره علیه ماگلها قیام خود را آغاز کرد. نحوه بازگشت لرد تاریکی واقعا مخوف بود. در این لحظه اولین نبرد مستقیم بین هری و ولدمورت اتفاق افتاد.
هری پاتر و دامبلدور در غار؛ تلخ و غیرمنتظره
سفر مخفیانه دامبلدور و هری برای پیدا کردن یکی از هورکراکسها با یک اتفاق غیر منتظره برای هواداران همراه بود. هری و دامبلدور به درون غار رفتند و در آنجا یک گردنبند پیدا کردند؛ اما مطابق با جادویی که ولدمورت روی آن قرار داده بود برای به دست آوردن گردنبند ابتدا باید آب سمی درون حوض خورده شود؛ دامبلدور این فداکاری را انجام داد در این صحنه هری پاتر به دستور خود دامبلدور او را مجبور به خوردن آب سمی کرد که صحنه های تلخی را به نمایش گذاشتند و همچنین در ادامه با ورود نیروهایی به نام اینفری و محصاره هری و دامبلدور، اوج هیجان را به نمایش گذاشت. این نمایش هیجان انگیز متاسفانه در انتها باعث اتفاق تلختری شد و باعث شد شوکه شدن بیننده به حد اعلی خود برسد.
وقتی رازهای اسنیپ فاش شدند
از نفرت تا فتح قلب هواداران؛ در میان شخصیتهای مجموعه هری پاتر کمتر کاراکتری قوس شخصیتی پروفسور اسنیپ را داراست. او از ابتدای داستان به عنوان یک دشمن به تصویر کشیده شد، اسنیپ در هر بخش از داستان دردسری برای هری پاتر ایجاد میکند یا به او توهین میکند. در نهایت در صحنهای که او دامبلدور را میکشد هواداران از او متنفر شدند؛ اما این تنفر چندان ادامه پیدا نمیکند. اسنیپ لحظاتی قبل از مرگش گوشهای از خاطراتش را درون اشکش میگذارد و آن را به هری میدهد، ما تماشاگران همراه هری پاتر این خاطرات را با کمک قدح اندیشه میبینیم که در آن اسنیپ در کودکی چه زجرهایی کشیده، عشق پاک او به لیلی و همچنین وفاداری او نسبت به دامبلدور مواردی است که برای فتح قلب پاترهدها کافی بود و این صحنهها تا ابد در ذهن طرفداران باقی خواهد ماند.
مرگ سیروس بلک؛ سریع، خشن و شوکه کننده
در میان فیلمهای هری پاتر تنها چند صحنه دیگر به غمگینی و دردآوری مرگ سیریوس بلک وجود دارد. سیریوس بلک خیلی دیر به داستان اضافه شد؛ اما در همین مدت تاثیر مثبت خود را گذاشت و به یک شخصیت محبوب تبدیل شد او تنها عضو خانوادهای به حساب میآمد که برای هری باقی مانده بود. در میان نبرد بین نیروهای هری و ولدمورت، در حالی که برگ برنده در دستان هری پاتر و یارانش بود، در یک چشم بهم زدن بلاتریکس با یک ورد کشنده و ناگهانی سیریوس بلک را کشت. مرگ او به سرعت رخ داد و واقعا شوکه کننده بود و حتی هری نتوانست با پدرخوانده خود خداحافظی بکند.