اندیشمندان حوزه روابط بینالملل ، با قاطعیت به نزدیک بودن جهان به جنگ جهانی سوم خبر میدهند. یکی از این دلایل ، افزایش بحران های بینالمللی است. این بحران به معنای واقعی به عکسالعملهایی از کنشگران است که به صورت علنی دارای جنگی با هم هستند. در این راستا ، جنگ اسرائیل و حماس ، جنگ اوکراین و روسیه و حمله انگلیس و آمریکا به یمن به آتش این جنگ ، هیزم میاندازند!
الان به معنای واقعی جهان در آشوبی است که سیاست جهان آن را بوجود آورده است. از تنش میان چین و آمریکا در شرق آسیا تا جنگ روسیه و اوکراین و تضاد های روسیه در ناتو و همچنین اوجگیری جنگ حماس و اسرائیل و از طرفی دیگر کودتا هایی که در آفریقا اتفاق افتاده و احتمال افتادن قدرت دوباره آمریکا دست ترامپ ، شکاف های ژئوپولتیکی و ایدئولوژیکی در جهان ایجاد کرده است. این دلایل تشدید هایی در جهان ایجاد میکند که درگیری های ارضی را میان طرفین ایجاد میکند. همچنین قدرت گرفتن آدم پوپولیست خری مثل خاویر میلی و در آخرین مورد ، حمله آمریکا و انگلیس به یمن ، نمایشات کوتاهی از سیاست جهانی است.
برخی از دانشمندان معتقدند که تا وقتی سلطهگرانی مانند آمریکا در جهان بر همه کشور ها تسلط دارند ، به هیچ وجه نمیگذارند جهان از کنترل خارج شود و آرامش جهان به هم بریزد.
تعدادی از تئوریسینهای حوزه روابط بین الملل نیز به این مساله اشاره میکنند که قدرتهای چالشگرِ نظم مستقر بین المللی، به نوعی با تشدید فعالیتهای خود و با علمِ به اینکه قدرت غالب در نظام بینالملل تضعیف شده، سعی دارند تا سازوکارهای حکمرانی بین المللی را به سمت عدالتِ بیشتر رهنمون سازند و زمینه را برای شرایطی فراهم کنند که آنها نیز متناسب با جایگاه و موقعیت درخورِ توجه خود، از مزایای نظام بین الملل بهره برند.
با این حال جنگ روسیه و اوکراین و جنگ حماس و اسرائیل یا به نوعی جنگ نیابتی ایران و اسرائیل، چشم های تمام جهان را به خود جلب کرده است و دانشمندان سیاسی جهان در حال اندیشیدن مسائل راهبردی هستند که خب به این جنگ ها پایان بدهند. ولی برخی از دانشمندان به این باورند که کشمکشها آنقدر اوج گرفته که هیچ بعید نیست به این زودیا خبر از شروع جنگ جهانی سوم بدهند.(البته بچه بازی نیست که فورا بگن جنگ شروع شد. بعد از تشدید تنش ها میگن که دیگه انگار توی جنگ جهانی سوم هستیم.)
ولی میتوان به سه نشانه محوری و عمده برای وجود جنگ جهانی سوم به این زودی اشاره کنیم:
۱.افرایش شمار بحران های جهان
یکی از نشانههایی که اندیشمندان حوزه روابط بینالملل با استناد به آن از نزدیک بودن جنگ جهانی سوم خبر میدهند، افزایش شمار بحرانهای بین المللی در جهان است. بحران بین المللی به معنای پدیدهای است که در قالب آن طیفهای متنوعی از کنشگران درگیر بوده و حائز منافع هستند. جنگهای اوکراین و غزه و به تازگی حمله آمریکا و انگلیس به یمن نمودهای عینی از بحرانهای بینالمللی هستند، زیرا صرفا محدود به دو طرفِ جنگ و درگیری نیستند و روند درگیریها در آنها، ماهیت مداخله بازیگران خارجی در آنها و البته نتایج نهایی آنها، از اثرگذاری قابل توجهی در محیطهای منطقهای و بین المللی برخوردار است.
در شرق آسیا، قاره آفریقا و قاره آمریکا نیز به کرات شاهد بحرانهایی هستیم که به ظاهر میان دو کنشگر هستند، اما طیفهای متنوعی از بازیگران در آنها فعال و ذینفع هستند. یکچنین وضعیتی در نوع خود، از وجود زمینههای مناسب جهت برخورد شدید منافع و انفجار جنگ و درگیری میان طرفها و جبهههای مخاصم خبر میدهد. این موضوع میتواند مقدمهای برای آغاز یک جنگ جهانی جدید، در قالب صفبندیهای متعدد بین المللی باشد.
۲.تشدید تضاد های راهبردی چین و آمریکا!
بر کسی پوشیده نیست که آمریکا و چین به عنوان دو ابرقدرت اصلی در جهان کنونی، با چالشهای عدیده و جدی در حوزه حکمرانی خود رو به رو هستند. از یک سو، آمریکا به نحو قابل توجهی وجهه بین المللی اش را در خطر میبیند و دیگر آن اعتبار سابق را ندارد و نگرانیهای جدی نیز در مورد آینده دموکراسی در این کشور در بحبوحه برگزاری انتخابات ۲۰۲۴ آمریکا وجود دارد.
در نقطه مقابل، چین علی رغم کسب دستاوردهای قابل توجه در حوزه توسعه نفوذ راهبردی خود در اقصی نقاط جهان، در سالهای گذشته و البته وضعیتی کنونی، با چالشی جدی که همان کُند شدن روند رشد اقتصادی سریع عنوان میشود، رو به رو شده است. در این میان، حتی برخی از در پیش بودن چشم اندازهای نه چندان روشن اقتصادی برای چینیها خبر میدهند. موضوعی که در ماههای گذشته برخی جلوههای خود را در قالب ورشکسته شدن شماری از غولهای بخش املاک و مستغلات چین به نمایش گذاشته است.
حال در این فضا، برخی تحلیلگران بر این باورند که هم آمریکا و هم چین، از انگیزههای کافی برخوردار هستند تا زمینه را برای آغاز یک جنگ جهانی سوم با هدف منحرف کردن حواس افکار عمومی خود و جهان، از ضعف و چالشهای جدی که با آنها رو به رو هستند، فراهم کنند.
شاید نیت آنها در وهله نخست آغاز یک جنگ جهانی نباشد با این حال به دلیل حساسیت اقدامات و کنشهای آنها و اثرگذاری قابل توجه رفتارهایشان بر محیط بین المللی، امکان اینکه هر اقدامِ تنشزایی از سوی آنها به سرعت ماهیتی فراگیر و گسترده را به خود بگیرد بسیار بالاست. این معادله چشم انداز وقوع جنگ جهانی سوم به واسطه کنشهای آمریکا و چین را به یک احتمال نه چندان بعید تبدیل کرده است.
۳.اوج گیری احساسات ملیگرایانه!
در نهایت باید گفت که پس از آغاز پاندمی کرونا و متعاقبا اوج گیری جنگهای اوکراین و غزه، جهت گیری ملی گرایی در حوزه سیاست خارجی، به یک جهت گیری غالب برای بسیاری از کشورهای جهان تبدیل شده است.
در واقع، کشورها، جدی بودن تهدیدات خارجی را بیش از پیش درک کرده و نسبت به محیط بیرونی بیاعتمادتر شده اند. در این شرایط، بعضا رهبران پوپولیست و یا جریانهای راست افراطی در شمار قابل توجهی از کشورها، قدرت را به دست گرفتهاند. حال در این فضا، سخت گیریهای دولتها در محیط خارجی، به مراتب بیشتر میشود و دولتها نسبت به تحرکات یکدیگر، بدبینتر از قبل میشوند. در فضایی که خودمحوری و بدبینی دولتها به اوج خود میرسد، کاملا محتمل است که انتظار داشته باشیم زمینههای تضاد و تنش و درگیری میان دولتهای مختلف، بیشتر و فراهمتر از هر زمان دیگری باشد.
دلیل این مساله نیز این است که مسائل نظامی-امنیتی در مقایسه با مسائل اقتصادی و پیوندهای تجاری که کشورها را به یکدیگر نزدیک میکنند، از اولویت بیشتری برخوردار میشوند و همین مساله، نوعی استقبال از اوجگیری فضای جنگ و درگیری و تنش است. معادلهای که در بحبوحه اوج گیری صف بندیهای ژئوپلیتیکی و ایدئولوژیک در عرصه بین المللی، ابعاد و ماهیت جدی تری را نیز به خود میگیرد.
پایان
ممنونم که تا اینجا مطالعه کردید ❤️