✍️سالار سیفالدینی
ی چند نکته کلّی در خصوص این دیوان به نظر میرسد که یادآوری آن به گسترش و بهبود مباحث تاریخ ملّی ایران کمک خواهد کرد:
۱) به نظر میرسد دیوان خطایی شاه اسماعیل صفوی برای جلب توجه مریدان قزلباش در آناتولی سروده شده است و از همین رو است که در برونمرز یعنی از آناتولی تا بالکان بیشتر مورد توجه قرارگرفته است. شاه اسماعیل با زیرکی بر اساس قاعده «کلّم الناس علی قدر عقولهم» با مریدانِ آناتولیایی خود به زبان ساده صحبت کرد و این شیوه در نهایت راه خود را در شهرت هر چه بیشتر صفویه گشود. از دیگرسو این دیوان علیرغم ارزشهایی که دارد در ایران کمتر دیده شده و جالب آنکه در دورۀ صفویه نیز آنگونه که باید به آن توجه نشده است. ظاهراً صفویان اولویتهای زبانی فارسی داشتند و از اینرو به دیوانِ سرسلسلۀ خود به اندازه سایر آثار هنری توجه نکردند. در حالی که در همان دوره، خطاطی، تهذیب و کاشیکاری اشعار بسیار رایج بود. خود شاه اسماعیل نیز به جای اینکه دیوان خویش را در مکتب نگارگری تبریز به تصویر بکشد، ترجیح داد، شاهنامه طهماسبی را برای جانشین خود به یادگار بگذارد. شاه عباس نیز با سفارش خطاطی از شاهنامه به علی عباسی و میرعماد از مسیری رفت که شاه اسماعیل گشوده بود.
۲) دیوان خطایی از نظر فرم از قالبهای شعر فارسی تبعیت میکند و از نظر زبانی به زبان تُرکی آذربابجانی سروده شده، اما از نظر مضمون، آکنده از مفاهیمی است که تنها در بستر تفکر ایرانی قابل فهم است. بنابراین همانطور که سید جواد طباطبایی به درستی درباره اهمیت این دیوان اشاره کرده است: «اگر فارسی زبانی که هیچ از تُرکی آذری نمیداند غزلهای آن را بخواند، میتواند کمابیش تصور روشنی از مضمون آنها داشته باشد، در حالیکه کسی که جز تُرکی امروزی ترکیه را نداند هیچ از آنها نخواهد فهمید، به این دلیل چنانچه در جاهای دیگر نیز اشاره کردهام، چنین نوشتههایی بخشی از ادب فارسی هستند و یکسره بیگانه از ادبیات جدید تُرکی. میتوان این دیوان تُرکی شاه اسماعیل را با دیوانهای فارسی سطانها و خلیفهزادههای عثمانی ...مقایسه کرد. به لحاظ مضمونها و درونمایه.ها آن دیوان ترکی و این دیوانهای فارسی به یکسان فصلی در تاریخ ادب فارسی به شمار میآیند». (نک: طباطبایی، ملّت، دولت و حکومت قانون، جستار در بیان نص و سنت، مینوی خرد، ۱۳۹۹، ص:۸۶).
اگر برخی از این غزلها را بررسی کنیم خواهیم دید که واژگان کلیدی آنها اغلب از واژههای مهم فارسی هستند که بدون فهم آن به ویژه از نظر بار ادبی و اجتماعی، درک شعر ناممکن خواهد بود. برای نمونه به برخی از نمونههای این نو از غزلها اشاره میشود:
اول پری کیم، بوجهاندا حسنوون همتاسی یوخ
سرو رعنانون اونون تک قامت و بالاسی یوخ
گئجه گوندوز، من اونون هجرینده یانماقدیرایشیم
نئیله کیم او مهین مندن یانا پرواسی یوخ
در یک غزل دیگر:
بونجا جور ائتدن منه، نامهربانلیق دان نه سود
اولدورندَن سونرا ای جان، مهربانلیق نه سود؟
چونکو رحمین یوخ دور منِ پیرعشقین حالینه
بو جهان باغیندا ای سرویم، جوانلیقدان نه سود؟
غزلی دیگر با این مطلع که «پروردگار» ردیف آن است:
ای کی یوخدان بو جهانی وار ائدن پروردگار
یئری قائم گوی لری دوّار ائدن پروردگار
در غزلی دیگر:
من اول جانباز سربازم، فلک فوقوندا دور داریم
نئجه حلاج منصوری یوروتدوم ریسمانینده
من اول شهباز کُهسارم، باش ایمم قلّه قافه
نئجه عنقا کیمی یاری اوچوردوم آشیانیمده
همانگونه که روشن است، کلیدترین واژههای این غزلیات مانند مهربانی، سرو، جانباز، کوه، ماه، شهباز، ،سرباز، منصور حلاج و... در سپهر فرهنگ ایرانی قابل فهم است. اگر خواننده روش استعارهگیری از «سرو» در ادب فارسی را نداند و یا پیرامون شهباز یا کوه عنقا و آشیانه او چیزی نشنیده باشد، فهم این غزلیات برایش ممکن نخواهد شد.
در شعر زیر واژههای «دفتر و دیوان» (استعاره از دولت) علاوه بر معانی نزدیک، معانی دوری نیز دارد:
منم بیر تن ولی جانیم علی دیر
داماریمدا گزن قانیم علی دیر
منه بو دفتر و دیوان گرکمز
منیم دفتر له دیوانیم علی دیر
و یا ترکیبات اضافی در شعر زیر:
بو «خطایی» لب لرین عشقونده گر آه ائیلیه
آهنین سوزوندان اولور خاک، او [ل] کوه سهند
۳) کلیات اشعار شاه اسماعیل متضمن سرودههای زیبای فارسی نیز هست. مانند این تک بیت:
بس تجربه کردیم در این دیر مکافات
با آل علی هر که درافتاد، برافتاد
و یا این غزل فارسی:
بیستون ناله زارم چو شنید از جا شد
کرد فریاد که: فرهاد دگر پیدا شد
خبر از سرو سهی ندارم زیرا
سایه افکن به سر آن سرو سهی بالا شد
و یا غزل عاشقانه زیر در بحر مضارع مثمن اخرب:
خورشید من کجایی تا گیرمت به آغوش
کز یاد من نرفته آن موی و آن بناگوش
برمن خطا گرفتی، گفتی تویی خطایی
آری منم خطایی اما تویی خطاپوش
خوانندگان کنجکاو پیرامون اشعار فارسی میتوانند به مقالۀ «معرفی نسخۀ خطی منحصر به فرد کلیات شاه اسماعیل صفوی خطایی موجود در کتابخانۀ علامه جعفر سلطان القرایی»، نوشته محمدامین سلطان القرایی (پیام بهارستان ۱۳۹۵) مراجعه کنند.
https://t.me/salar_seyf