سلام دوستان!
در این پست سری به زندگی برگکمپ میزنیم.
یادتون نره لایک و قلب فراموش نشه.
|
برخی از حرف ها از زبان خود برگکمپ است
وقتی دنیس برگکمپ ایستگاه سرویسدهی کلاکت لین (نام بزرگراهی در لندن) در خط M25 را به خاطر آورد، لبخند زد. یک اشاره به حضور او کافی است که مرد هلندی تصاویری از تابستان 1995 را به یاد بیاورد. برگکمپ در حالیکه به آرامی میخندید و با فورفورتو صحبت میکرد، گفت:” باورنکردنی بود…” او درباره امکانات ایستگاه که در 25 سال قبل بسیار جذاب بود، صحبت نمیکرد. او درباره لحظهای حرف میزد که سرنوشت پا در میانی کرد؛ لحظهای که فهمید دوران حرفهایاش در آرسنال با موفقیت گره خورده است.
برگکمپ یک روز قبل و پس از دورهای نه چندان به یادماندنی در اینتر و سری A، قرارداد 7.5 میلیون پوندی پیوستن به توپچیها را به امضا رسانده بود. او در حال رانندگی برای بازگشت به خانهاش در هلند از شمال لندن بود و به شکلی ناخواسته راهی بسیار طولانیتر از آنچه برنامهریزی کرده بود، انتخاب کرد و در نهایت از بخش جنوبی بزرگراه M25 سر در آورد.
او در کلاکت لاین، در جنوب کرویدون، توقف کرد تا باک بنزین BMW اش را پر کند که متوجه شد مردی که پشت سر او در صف قرار دارد عصبانیتر شده و از این ناراحت است که این فرد تازه وارد به دنیای پمپ بنزینهای بریتانیایی ماشین خود را جوری پارک کرده که راه دسترسی به پمپ بعدی را بسته است. او ایان رایت بود. این دو نفر هرگز پیش از این دیدار نکرده بودند. خیلی زود متوجه شد که برگکمپ برابر او ایستاده و ناگهان با خوشحالی به سمت او رفت تا زوج جدیدش در خط حمله را به آغوش بکشد.
برگکمپ حالا میگوید:” از آن زمان تا به حال چند بار با ایان در این باره صحبت کردم و مسخره است که ما در پمپ بنزین در یک ایستگاه سرویسدهی بین راهی با یکدیگر دیدار کردیم. چند نفر در لندن زندگی میکنند- حدود 15 یا 16 میلیون نفر؟! اما شما فردای روزی که با آرسنال قرارداد امضا کردید، در تعطیلات تابستانی با یکدیگر دیدار میکنید- این واقعا دیوانهکننده است. اگر این یک نشانه نیست، پس چیست؟ ”
فوتبال بریتانیایی همیشه برای برگکمپ معنای خاصی داشت. او در می 1969 به دنیا آمد و نامش به یاد بهترین گلزن آن فصل جام باشگاههای اروپا که دنیس لاو از منچستریونایتد بود، انتخاب شد. او در دوران نوجوانی نیز حرکات و تکنیک گلن هادل را سرلوحه خود قرار داده بود.
او باید تا سن 23 سالگی برای اولین بازیاش در تیم ملی بزرگسالان صبر میکرد. هلند آن شب برای برگزاری بازی انتخابی جام جهانی 1994 به ویمبلی سفر کرد. لالههای نارنجی در رده سوم گروه قرار داشتند و یک بازی بیشتر از نروژ و انگلیسِ گراهام تیلور انجام داده بودند. تنها نیم ساعت از آغاز بازی گذشته بود که هلند دو گل عقب بود و به دردسر بزرگی افتاد. سپس برگکمپ تاریخ را تغییر داد. یان ووترز پاسی را به سمت محوطه جریمه و محدوده نقطه پنالتی ارسال کرد و هم تیمیاش تنها یک تماس لازم داشت تا این پاس شوت مانند را وارد دروازه حریف کند- او با ظرافت توپ را بالا آورد و آن را از روی سر کریس وودز وارد دروازه کرد. هلند بازی را به لطف ضربه پنالتی دیرهنگام پیتر فن فوسن 2-2 مساوی کرد و تیم انگلیس از هم پاشید.برگکمپ شش ماه بعد به امیدهای سه شیرها برای حضور در جام جهانی پایان داد و در پیروزی 2-0 هلند برابر این تیم در روتردام، گل دوم را وارد دروازه حریف کرد. هلند به همراه نروژ به جام جهانی 1994 آمریکا صعود کردند. او که حالا 51 سال دارد، میگوید:” من همیشه ارتباطی با انگلیس داشتم بنابراین میتوانید درک کنید که آن دیدارها برای من بسیار خاص بود. وقتی کودک بودم، فوتبال انگلیس را تحسین میکردم. هفتهای یک بار لحظات مهم لیگ انگلیس را از تلویزیون نگاه میکردم. آن دیدارهای مقدماتی جامجهانی برای من لحظات خاصی بودند. انگیزه بیشتری داشتم و مشتاقتر بودم.”
درست زمانیکه مارکو فن باستن مقابل مصدومیت زانو زد، برگکمپ به عنوان بازیکن اصلی هلند ظهور کرد. او به عنوان یک ستاره جوان از بزرگترین بازیکن تاریخ هلند درس گرفته بود: یوهان کرویف. برگکمپ به زمانیکه 12 ساله داشت و کرویف برای دومین مقطع به عنوان بازیکن به آژاکس بازگشت فکر میکند و میگوید:” من اولینبار وقتی در تیم جوانان آژاکس بودم با یوهان دیدار کردم. او در تیم اول بود اما گاهی به آکادمی میآمد و هدایت بخشی از جلسه تمرینی را بر عهده میگرفت. من به خاطر دارم که چنین اتفاقی در رده سنی ما رخ داد- او آمد و چند تمرین به ما داد، همه ما از او پیروی کرده و حرکاتش را تکرار کردیم، سپس او دوباره رفت. او تاثیر شگفتانگیزی روی همه گذاشت.
وقتی من 17 ساله بودم او سرمربی تیم اول بود و من را از تیم جوانان به تیم اول برد تا اولین بازی حرفهایام را در دسامبر 1986 انجام دهم. او مثل یک پل ارتباطی در طول زندگی حرفهای من بود و ما در هلند این را ریسمان قرمز مینامیم. ما همیشه با هم ملاقات داشتیم – شاید یک ماه یا چهار سال بین این ملاقاتها فاصله بود، اما همیشه در ارتباط بودیم.” برگکمپ در اولین فصلش در فینال جام در جام اروپا که با برتری آژاکس برابر لوکوموتیو لایپزیش همراه بود به عنوان بازیکن تعویضی به میدان رفت. کرویف در اواسط فصل بعد از این تیم جدا شد اما برگکمپ باز هم در فینال جام در جام به زمین آمد و این بار آژاکس برابر میشلن بلژیک شکست خورد.
او که در روزهای ابتداییاش به همان اندازه که ضربات آخر را به توپ میزد، موقعیت گل نیز برای هم تیمیهایش ایجاد میکرد، سه فصل متوالی در اوایل دهه 90 میلادی در صدر جدول گلزنان لیگ هلند قرار گرفت- در فصل 93-1992 موفق شد 33 گل در تمامی رقابتها به ثمر برساند و یک سال بعد قهرمان جام یوفا شد. برگکمپ همچنین در یورو 92 در چهار بازی سه گل زد و کفش طلا را با کارل هاینس ریدل، توماس برولین و هنریک لارسن، هافبک دانمارک، شریک شد.
در تابستان 1993، چند ماه پس از گلی که برابر انگلیس در ویمبلی به ثمر رساند، زمان آن فرار رسید که برگکمپ قدم بعدی را در زندگی حرفهایاش بردارد. او که قصد داشت درباره آیندهاش تصمیم بگیرد، با کرویف صحبت کرد-که آن زمان هدایت بارسلونا را بر عهده داشت.
برگکمپ اظهار داشت:” خیلی جالب بود که او هرگز از من نخواست به تیمش بپیوندم. اما شیوه مشخصی در حرف زدن داشت، مانند اینکه میگفت خب، چرا میخواهی به فلان تیم و بهمان تیم بروی؟ آن باشگاه به اندازه کافی خوب نیست، و آن یکی چنین مشکلاتی را برایت ایجاد خواهد کرد. او در واقع هرگز از من نخواست که به بارسا بپیوندم اما البته که میدانستم او چنین چیزی را میخواهد.
با این حال در آن سالها هر تیم میتوانست تنها 4 بازیکن خارجی داشته باشد و تنها 3 بازیکن میتوانستند به صورت همزمان در میدان حضور داشته باشند. به یاد دارم که رونالد کومان، روماریو و هریستو استویچکوف آنجا بودند؛ نامهایی بزرگ. من میخواستم نامم را بر سر زبانها بیندازم و همیشه میخواستم به ایتالیا بروم بنابراین تصمیم گرفتم به اینتر ملحق شوم.”
برگکمپ در سال 1993 در ردهبندی توپ طلا دوم شد و در رایگیری بهترین بازیکن سال فیفا در رده سوم قرار گرفت، 12 ماه بعد نیز باز هم در بین آرای منتخب توپ طلا سوم شد. با این حال انتقال به اینتر آنطور که انتظار میرفت، پیش نرفت. برگکمپ پس از وعدههایی که درباره تصمیم اینتر برای استفاده از سبک جدید تهاجمی داده شده بود، به این تیم پیوست. این برنامهها خیلی زود کنار گذاشته شد و آنها به رده سیزدهم سری A سقوط کردند و تنها با اختلاف یک امتیاز از سقوط نجات یافتند.
برگکمپ در این باره میگوید:” در آژاکس بازیکنان جوان زیادی حضور داشتند- نمیخواهم بگویم که مثل زمین بازی بود اما همهچیز بیشتر بر اساس تکنیک و سرگرمی پیش میرفت. به عنوان یک مهاجم پنج یا شش موقعیت گلزنی در بازی دارید. اما سپس باید قدم بعدی را بردارید و ایتالیا کاملا خلاف چیزی بود که من به آن عادت داشتم. به عنوان یک مهاجم تنها یک موقعیت در هر بازی داشتی و باید اطمینان حاصل میکردی که آن توپ وارد دروازه میشود چون فشار زیادی روی تو بود.
اگر به اینتر نرفته بودم، نمیتوانستم به بازیکنی که در انگلیس بودم تبدیل شوم. چون این یک تجربه آموزنده بود. با این حال گاهی در ایتالیا به فوتبال مانند یک شغل نگاه میکردم. ساعت 9 صبح بیدار میشوی و 5 بعد از ظهر به خانه برمیگردی. تنش بیشتر بود- بسیار بیشتر از چیزی که انتظار میرفت. همه چیز جدیتر و بزرگتر از لیگ هلند بود. من و همسرم به تازگی ازدواج کرده بودیم؛ بنابراین دو سال حضور ما در ایتالیا مانند ماه عسل طولانی بود اما فوتبال گاهی مثل شغل بود و باید برای تایید شدن به سختی تلاش میکردی.”
برگکمپ در فصل اول حضورش در سری A تنها 8 گل به ثمر رساند؛ هرچند هشت گل دیگر نیز در جام یوفا به ثمر رساند که باعث شد عنوان بهترین گلزن را به دست بیاورد؛ چرا که رقبا در آن رقابتها بازتر بازی میکردند. اینتر تا فینال پیش رفت- در مسیر فینال برابر سالزبورگ اتریش، نوریچ را از سر راهش برداشت- و برگکمپ در سن 25 سالگی به سومین جام اروپاییاش دست پیدا کرد.
برگکمپ در تابستان 1995 دو تصمیم مهم گرفت. پس از این که اردوی تیم ملی در رقابتهای انتخابی یورو 96 در بلاروس برگزار شد، او متوجه شد که نمیتواند به مینسک سفر کند، از این سفر انصراف داد و به این نتیجه رسید که روزهای پرواز کردنش به پایان رسیده است. او به فورفورتو گفت:” نمیخواستم بیش از این چنین کاری را تکرار کنم. این تصمیم دشواری بود اما باعث شد که بازیکن و انسان بهتری باشم. توانستم آن را پشت سر بگذارم. بله، یک یا دو بازی را از دست دادم که نمیخواستم اینطور شود اما از نظر ذهنی رها بودم که بتوانم بازیکن بهتری باشم. این به من کمک کرد.”
او همچنین تصمیم گرفت از اینتر جدا شود و درباره تصیم خود این گونه توضیح داد:” مدیر برنامههایم در پایان فصل از باشگاه پرسید که اهدافشان برای سال بعد چیست. وعدههای زیادی داده شده بود اما عملی نشدند؛ بنابراین ما دوباره سوالاتی را درباره مربی و اعضای تیم مطرح کردیم. آنها پاسخ درستی به ما ندادند بنابراین هر دو طرف بر سر جدایی توافق کردیم. این اتفاق خیلی دیر و در اواخر می یا ژوئن رخ داد و سپس خیلی زود روی یافتن باشگاهی جدید تمرکز کردیم. من صراحتا گفتم که میخواهم به انگلیس بروم.”
گزینهها برای او کم نبود. برگکمپ مدعی شد:” فکر میکنم مدیر برنامههایم از سه یا چهار باشگاه در انگلیس نام برد. مطمئن نیستم که یکی از آنها منچستریونایتد بود یا یک یا دو تیم لندنی در آن میان بودند- شاید حتی تاتنهام بود، نمیدانم. با این حال آرسنال بود که توجه او را جلب کرد. او پیش از این با مقالهای که در مجله هلندی “فوتبال اینترنشنال” درباره این باشگاه خوانده بود، به آنها علاقمند شده بود. او میگوید:” آرسنال در آن زمان قهرمان جام در جام اروپا شده بود و داستانهای زیادی درباره آنها وجود داشت که من دوست داشتم پیگیر آنها شوم.” مدیر برنامههای او نیز با باشگاه در ارتباط بود چرا که گلن هلدر، هموطن این بازیکن، چند ماه قبل به این تیم پیوسته بود.” آرسنال با مدیر برنامه من تماس گرفت و من تلفنی با دیوید دین و بروس ریوچ صحبت کردم. آنها برنامههایشان را برای من شرح دادند و من احساس خوبی داشتم. یک هفته بود که تصمیم گرفته بودم از اینتر جدا شوم؛ بنابراین جایی برای تیم دیگری وجود نداشت. این شیوه کار من است- وقتی تصمیمی میگیرم به آن پایبند هستم.”
هرچند آرسنال در سال 1994 و با پیروزی برابر پارما قهرمان جام در جام اروپا شده باشد اما برگکمپ در دورهای سخت به این باشگاه پیوست. آخرین قهرمانی آنها در سال 1991 بود و پس از آن شرایط این تیم در لیگ افت کرده بود. آنها در فصل 93- 1992 در رده دهم قرار گرفتند و کمترین گل زده را در کل لیگ داشتند؛ سپس در فصل 95- 1994 نیز در رده دوازدهم ایستادند. جرج گراهام در فوریه 1995 پس از دریافت پول از یک مدیر برنامه اخراج شد. تیم به دومین فینال متوالی جام در جام رسید ولی در این بازی نعیم تقریبا از میانه میدان گل پیروزی بخش رئال ساراگوسا را به ثمر رساند. ریویچ در آن تابستان به باشگاه ملحق شد و برنامههای بسیاری برای تغییر سبک توپچیها داشت.
بازیکن هلندی درباره تصمیمش برای پیوستن به این تیم گفت:” این نوعی قمار بود اما نتیجه خوبی داشت. وقتی با آنها قرارداد امضا کردم چیزی درباره اصطلاح آرسنال کسلکننده نمیدانستم- من این را در طول سالهای اولیه حضورم در باشگاه شنیدم؛ وقتی مردم در این باره با من صحبت کردند.
آنها قصد داشتند تیمی را حول محور من بنا کنند، بازی هجومی داشته باشند و فوتبال جذابی ارائه دهند. آنها به وعدههایشان عمل کردند. من میخواستم چیزی را در تیم تغییر دهم. به همین دلیل به اینتر رفته بودم و دلیل پیوستنم به آرسنال نیز همین بود- اینکه نقش خودم را در آن فلسفه ایفا کنم.
اما او نتوانست در هفت بازی ابتداییاش با پیراهن این باشگاه گلی به ثمر برساند. پس از اینکه در گلزنی برابر تیم دسته چهارمی هارتلپول در رقابتهای جام اتحادیه نیز موفق نبود، یک روزنامه در صفحه آخرش او را « هارتل فول » (Fool به معنای احمق) خطاب کرد. آلن شوگر، مدیرعامل تاتنهام، اظهاراتی درباره خریدهای گرانقیمت خارجی مطرح کرد و آنها را «کارلوس کیکابال» نامید. استوارت پیرس مدعی شد که آرسنال باید استن کالیمور را به جای این بازیکن میخرید.
با این حال هیچکدام از این انتقادات به گوش برگکمپ نرسید. او در این باره گفت:” من و همسرم در هتل سوپول هاوس بودیم و او باردار بود که قدمی دیگر در زندگی ما به حساب میآمد. ما در هتل بودیم، گاهی ترجیح میدادیم غذای خودمان را تهیه کنیم چون پس از چند هفته از منوی هتل خسته میشوید!
هرگز به این توجه نکردیم که چنین موضوعاتی در روزنامهها مطرح میشود. تمرکز اصلی من روی عملکرد خوب برای باشگاه و هم تیمیهای جدیدم بود. آنها از من انتظار داشتند که گل بزنم و تعیینکننده باشم. فکر میکردم چند بازی اول خوب بوده اما به اندازه کافی خوب نبود. بعد از شش یا هفت بازی بود که شنیدم صحبتهایی درباره من مطرح میشود. فکر میکنم سایر بازیکنان و مربیان به من حمله کرده بودند- حتی مدیران باشگاههای دیگر که گفته بودند تنها برای پول آمدم و پس از آن دوباره ناپدید میشوم. من پس از یک یا دو ماه متوجه این موضوع شدم؛ بنابراین شاید این بهترین اتفاق بود؛ وگرنه کارم سختتر میشد. میدانستم که باید پیشرفت کنم؛ حتی با این که در آغاز آنقدر بد نبودم. اما وقتی گل زدم این بار از روی دوش بسیاری از مردم برداشته شد- از جمله خودم.”
برگکمپ طلسم گلزنیاش را در 23 سپتامبر در خانه ساوتهمپتون با دو گلی که در جریان پیروزی 4-2 تیمش به ثمر رساند، شکست. گل اول او یک ضربه کنترل شده و ماهرانه والی بود و گل دوم نیز روی یک شوت زیبا از خارج محوطه جریمه وارد دروازه حریف شد. او در آن فصل 16 گل به ثمر رساند و به لطف گل تماشایی دقیقه آخرش در آخرین بازی فصل توانست آرسنال را به رقابتهای اروپایی ببرد.
اما پیش از آغاز فصل 97- 1996 شرایط شروع به تغییر کرد. ریویچ پس از مشکلاتی که با هیئت مدیره پیدا کرد، از این تیم اخراج شد. برگکمپ در این باره میگوید:” وقتی بروس اخراج شد، شرایط برای من عجیب بود. یک سال قبل بر اساس برنامههایی که این تیم داشت به آرسنال پیوستم و حالا با خودم فکر میکردم که چه اتفاقی در حال رخ دادن است؟ آیا شرایط تغییر میکند؟ آیا روش ایتالیایی بار دیگر تکرار میشود، این که وعده بدهی اما به آن عمل نکنی؟
اما خیلی زود شنیدم که آرسن ونگر به عنوان سرمربی بعدی انتخاب خواهد شد. وقتی من در آژاکس بازی میکردم تنها دو تیم در دنیا با سیستم 3-3-4 به میدان میرفتند- یکی آژاکس بود و دیگری موناکو بود که آرسن هدایتش را بر عهده داشت. بنابراین فکر کردم که این اتفاق ممکن است اوضاع را درست کند- او فلسفه هجومی داشت که با بازی من میخواند. سپس او آمد و شروع به صحبت با تمام بازیکنان کرد. فهمیدم که طرح بازی او چیست و از روز اول با یکدیگر هم مسیر شدیم.”
او میگوید:” من ساعتها در خیابان بازی میکردم و همیشه تحسینگر سبک خاصی از بازی بودم. شیوه حرکاتم، شیوه کنترل توپها و تکنیکم احتمالا باعث میشود که بازی من زیبا به نظر برسد. باید بازیکنان تکنیکی داشته باشی و همین طور بعضی بازیکنان که سبک متفاوتی را با تکلهای بیشتر ارائه دهند و بیشتر تلاش کنند. دیدن این نیز خوب است. زیبایی بیشتر در سبک من بود اما اینطور نبود که من بخواهم گلهای زشت یا تکلهای بد بزنم.”
پس از ایان رایت، تیری آنری به آرسنال آمد. برگکمپ از اینکه پنالتی دیدار نیمه نهایی جام حذفی در سال 1999 را از دست داده بود، ناراحت بود چرا که تک گل رایان گیگز باعث شد منچستریونایتد به فینال رفته و سه گانه را از آن خود کند. آنری چند ماه بعد به این تیم پیوست و یک همکاری ترسناک دیگر در خط حمله شکل گرفت. در حالیکه برگکمپ زمانی گلزن اصلی آژاکس بود، در آرسنال بیشتر موقعیت گلزنی ایجاد میکرد.
او میگوید:” من از تلاش برای ایجاد موقعیت گل برای یک مهاجم دیگر لذت میبردم چرا که این کار ما را به عنوان یک زوج قدرتمند میکرد. این کار به سبک بازی من و آنها میخورد – بیشتر وقتها آنها تمامکننده بودند و من کسی بودم که شرایط گلزنی را مهیا میکرد. میتوانستم خودم را با بازیکنان متفاوت بسیاری سازگار کنم. تیری کاملترین بازیکنی بود که من در کنارش بازی کردم- نمیتوان واقعا گفت که او نقاط ضعفی داشت یا چیزی بود که او در آن خوب نباشد. او همچنین روحیه فوقالعادهای داشت و واقعا یک قهرمان بود.
برگکمپ پس از یورو 2000 از فوتبال ملی خداحافظی کرد تا تمرکزش را روی تیم باشگاهی بگذارد. در هرحال سفر به ژاپن و کره جنوبی برای جام جهانی 2002 بدون پرواز غیرممکن بود. او به ندرت در بازیهای خارج از خانه اروپایی برای توپچیها به میدان میرفت و در زمان امضای قراردادش نیز به این نکته اشاره کرده بود که نمیتواند با هواپیما سفر کند. گاهی جای خالی او در تیم به چشم میآمد- گاهی آمادگی آرسنال در لیگ قهرمانان به اندازه آمادگی این تیم در لیگ برتر نبود اما زمانیکه ممکن بود او با ماشین به کشورهای اروپای غربی سفر میکرد تا در بازیها حضور داشته باشد. برگکمپ در این باره اظهار داشت:” من با همسرم و پدرش میرفتیم. او رانندگی میکرد؛ بنابراین مشکلی وجود نداشت. من از 18 سالگی به سفرهای جادهای عادت داشتم و از آن لذت میبردم. این به این معنا بود که میتوانستم در بازی حضور داشته باشم و بازی کنم- باید چند مایل بیشتر از سایر اعضای تیم را تحمل میکردم اما آنها خاطرات خوبی بودند.”
او برای فینال جام یوفا 2000 برابر گالاتاسرای تا کپنهاگ سفر کرد که رانندگی 16 ساعته از شمال لندن بود. متاسفانه سفر او به پیروزی ختم نشد و تیم رقیب موفق شد در ضربات پنالتی 4-1 پیروز شود. اما برگکمپ چهار بار قهرمان جام حذفی شد و دومین قهرمانی در لیگ برتر پس از یک لحظه هوشمندانه دیگر به دست آمد.
برگکمپ در اوایل فصل 02-2001 به شکلی خاطرهانگیز به آرسنال کمک کرد که در لیگ قهرمانان برابر یوونتوس به پیروزی برسد و پاس گلی زیبا برای فردی لیونبرگ در هایبوری ارسال کرد. اما توپچیها در اوایل مارس در لیگ برتر در رده سوم قرار داشتند و در آستانه بازی مهمی برابر نیوکاسل رده دومی بودند. در حالیکه 11 دقیقه به پایان بازی فرصت باقی مانده بود، رابرت پیرس توپی را در آستانه محوطه جریمه در اختیار برگکمپ قرار داد و بازیکن هلندی گلی را به ثمر رساند که بعدتر به عنوان بهترین گل لیگ برتر انتخاب شد.
وقتی فوتبال را به پایان بردم بزرگترین تحسین را از باب ویلسون دریافت کردم. او گفت که ” فقط یک چیز را به خاطر داشته باش، دنیس! تو کسی بودی که این تیم، این باشگاه و این فلسفه را تغییر داد.” او کسی بود که پیش از آن نقش بزرگی در آرسنال ایفا کرده بود و شنیدن چنین صحبتی از دهان او واقعا خاص بود. حتی بعد از تمام آن لحظات، تمام قهرمانیها و گلها، این یکی از بزرگترین تحسینهایی بود که یک نفر میتوانست نسبت به من ابراز کند. این حرف باعث شد متوجه شوم که کار درستی را انجام دادم.”
*این مصاحبه در شماره آگوست 2020 نشریه فورفورتو منتشر شد.
لایک و قلب فراموش نشه