تاجر ونیزییکی تعریف میکرد بعد از انقلاب نشسته بودیم سر کوچه یهو به دوستم گفتم چی فکر میکردیم چی شد! گفت همون لحظه یه ماشین کمیته رد شده فهمید حرفمو، سوار ماشین کمیتم کردن و گفت حرف سیاسی میزنی مرتیکه فلان فلان شده! غافل از اینکه حرفشون سر موضوع دیگهایی بود!
حالا اگه به کسی بر نخوره و بن نشیم باید بگم چی فکر میکردیم چی شد