طرفداری | اخیراً به تماشای یکی از بازیهای لیگهای کالج رفته بودم. تیم کالج ما ۱-۰ عقب بود، و برای صعود به دور بعد به یک گل نیاز داشت. اما دروازهبان تیم کالج دیگر در طول یک بازی چندین بار روی زمین افتاد و وانمود کرد مصدوم شده تا جریان بازی را قطع کند.
آنقدر عصبانیام کرده بود که ته دل دوست داشتم حسابش را کف دستش بگذارم. مایل بودم با یک مشت یا ضربه پیشانی، پهن زمینش کنم تا بفهمد صدمهدیدگی واقعی چیست. از آنجا که مال این حرفها نیستم، در خیال خودم زیر مشت و لگد گرفتمش تا کمی آرام شوم.
با گل دقیقه ۸۹ بچهها به سویش هجوم بردند و در برابر صورت دروازهبان فریاد کشیدند. بماند چه جملاتی رد و بدل شد.
در آن لحظه سخت بود برایش دلسوزی کنی!
خصوصاً که چه جوردن پیکفورد، دروازهبان اورتون و انگلستان، در جلوی چشمانم ظاهر شد. در فصل پیش حرکات آنتیک او در برابر لیورپول، ارزش شکستن تلویزیون را داشت!
متأسفانه چنین اتفاقاتی این روزها در فوتبال بسیار رایج شده است. اخیراً دوناروما، دروازهبان پاریسنژرمن، در دیدار با ویلا حرص طرفداران ویلا را درمیآورد. و یادمان هست سنگربان لیون در برابر یونایتد، زمانیکه تیمش پیش افتاد، مشغول چه کاری شد!
هزاران نمونههای قدیمیتر در مسابقات مهم بینالمللی و جهانی را بهیاد داریم که امان همه ما را در آن لحظات بریده بود؛ البته اگر تیم مورد علاقهمان از این اعمال غیرمنصفانه ضربه میدید.
اتلاف وقت در ورزش محبوب ما حقیقتاً تاکتیک است یا ضد فوتبال؟
فوتبال، ورزشی است که در آن ثانیهها میتوانند سرنوشت یک فصل را تغییر دهند. در چنین بستری، طبیعی است که تیمها برای بهدست آوردن نتیجهای که میخواهند، به هر راهی متوسل شوند. یکی از این راهها، که همواره محل بحث بوده، وقتکُشی است؛ از دروازهبانی که بارها روی زمین میافتد تا بازیکنی که توپ را برای زدن ضربهای ساده، دقیقهها نگه میدارد.
در دیداری از لیگهای پایین، شاهد بودم که دروازهبان تیمی پنج بار در طول بازی روی زمین افتاد و برای دقایقی جریان بازی را متوقف کرد؛ نه مصدومیت جدیای در کار بود و نه نیاز پزشکی مشخصی. هدف تنها یک چیز بود؛ شکستن ریتم تیم مقابل.
نکته اصلی اینجاست؛ آیا این تاکتیک مشروعی در چارچوب قوانین فوتبال است یا خیانت به ذات رقابتپذیر بازی محسوب میشود؟
عدهای وقتکُشی را بخشی از تاکتیکهای بازی میدانند، نوعی «هنر خاکستری» که میتواند پیروزی را برای تیمی به ارمغان آورد. همانگونه که دفاع فشرده یا بازی فیزیکی قانونی است، برخی معتقدند که مدیریت زمان هم بخشی از مدیریت بازی است. اما از سوی دیگر، این کار میتواند روح ورزش را خدشهدار کند، عدالت رقابتی را زیر سؤال ببرد و تماشاگران را، که برای دیدن ۹۰ دقیقه فوتبال واقعی آمدهاند، دلسرد کند.
بدتر از همه اینجاست که وقتکُشی در بسیاری مواقع پاداش هم میگیرد. تیمی که عقبنشینی کرده و وقت را تلف کرده، شاید در نهایت امتیاز لازم را بگیرد؛ و بازندهی واقعی، نه تیم مقابل بلکه کل زیبایی فوتبال است.
راهحل چیست؟ شاید تنها راهحل مؤثر، اجرای سختگیرانهتر قانون «زمان تلفشده واقعی» یا استفاده از زمانسنج مشابه فوتبال آمریکایی باشد؛ جایی که وقت فقط وقتی که توپ در جریان است حساب میشود. فیفا در سالهای اخیر نیز گامهایی در این جهت برداشته، ولی کافی نیست.
در نهایت، وقتکُشی نشاندهندهی یکی از چهرههای عادی فوتبال است: زرنگی و رندبازی برای بُرد، و فرار و زیر پا گذاشتن روحیه و شرافت ورزشکارانه.
تغییرات آن بستگی به قانونگذاران، مربیان، بازیکنان و البته هوادارانی دارد که برای «فوتبال واقعی» نفس میکشند.
آیا تغییر قوانین برای مقابله با فریبکاری و وقتکُشیها در فوتبال ضروری است؟
در این بحث، کریس فلانگان با «بله» در اینباره نظرات خودش را ابراز میکند و رایان دابز با «نه» بزرگ خود پاسخ میدهد.
بهسادگی میتوان با هر دو همعقیده بود. شما چطور فکر میکنید؟
امیرحسین صدر
آوریل ۲۰۲۵

کریس فلاناگان؛ نویسنده ارشد فورفورتو: بله
همیشه تا حدی بازی ناجوانمردانه در فوتبال وجود داشته و تیمها تا جایی که بتوانند، قانون را دور میزنند و این موضوع به جذابیت بازی لطمه میزند. وقتی هر بار تیمی در جریان حمله قرار میگیرد، ناگهان بازیکنی از تیم حریف دچار یک مصدومیت مرموز میشود تا بازی چند دقیقه متوقف شود، و معمولاً نیمی از تیم به سمت نیمکت میرود تا دستورهای تاکتیکی بگیرد.
اگر میخواستم ورزشی با وقفههای بیپایان و خستهکننده ببینم، به آمریکا میرفتم! خوشبختانه، در سال ۲۰۲۳ قانونی جدید وضع شد تا هر بازیکنی که به درمان نیاز دارد، باید ۳۰ ثانیه پس از شروع مجدد بازی خارج از زمین بماند. این باعث شد مصدومیتهای ساختگی عواقبی داشته باشند و چندین بار شاهد بودم تیمها در همان ۳۰ ثانیه گل خوردند.
اما تیمها خیلی زود راه دور زدن قانون را پیدا کردند؛ این قانون شامل دروازهبانها نمیشود، از اینرو مانند خیلی از مواقع که در حال و گذشته شاهد آن بودیم، وانمود میکنند که مصدوماند.
«داور، گرفتگی عضله دارم، دردِ شدیدی حس میکنم!» دوست عزیز، تازه ۲۲ دقیقه از بازی گذشته و تو فقط ایستادهای!
بیایید این راه فرار را هم ببندیم. اگر دروازهبان نیاز به درمان دارد، یک بازیکن دیگر از زمین بیرون برود.
در طول درمان، هر دو تیم باید در وسط زمین منتظر بمانند تا نتوانند به نیمکت خود بروند. این کار، جلوی وقتکشی و شکستن ریتم بازی را میگیرد و شاید بازی روانتری ببینیم که چند دقیقه دیرتر از موعد تمام نشود؛ هم برای پخش تلویزیونی بهتر است، هم برای هوادارانی که باید قطارشان را بگیرند.
این روش، مشکل مصدومیت دروازهبانها را هم حل خواهد کرد. همان دروازهبانانی که بارها روی زمین میافتند؟ و در نهایت در وقتهای اضافهی عجیب و طولانی گل میخورند و میبازند. زمانیکه واقعاً سخت است با آنها همدردی کنید!
جردن پیکفورد؛ محبوب اورتونیها و سوهان روح بقیه هواداران فوتبال
رایان دَبز؛ نویسنده ارشد آنلاین: خیر
همه از فریبکاری در فوتبال بدشان میآید، تا زمانی که تیم خودشان از آن سود ببرد.
بهطور مثال، اگر داوران نتوانند شیرجهی هری کین را در فینال جام جهانی تابستان آینده تشخیص دهند و او پنالتی بگیرد و انگلیس قهرمان شود، قول میدهم حتی یک هوادار تیم ملی انگلیس از این ماجرا ناراحت نخواهد شد.
وقتکشی، شیرجه زدن و خطاهای عمدی، همه بخشی از سیرکی هستند که هیچکس واقعاً نمیخواهد از بین برود. اگر قوانین سختگیرانهتری وضع شود، چقدر خستهکننده خواهد شد و ژوزه مورینیو احتمالاً باید دنبال شغل جدیدی بگردد!
فریبکاری، به فوتبال آن لبهی تیز و خشن و ناجوانمردانه را میدهد که طرفداران از آن لذت میبرند. حتی گاهی این رفتارهای ناجوانمردانه و ناشایست مورد ستایش قرار میگیرند! بدون آن، فوتبال از چیزی که حالا با حضور VAR به آن تبدیل شده، هم بیروحتر خواهد شد.
در حال حاضر، قوانینی برای محدود کردن اثرات این رفتارها وجود دارند؛ وقتکشی با وقتهای اضافهی بیش از حد جبران میشود و برای کوچکترین تخلفی کارت زرد داده میشود. هواداران آرسنال این را بهخوبی میدانند!
فریبکاری یک مهارت است. نه اینکه باید آن را تحسین کرد، اما این یک بُعد رقابتی در فوتبال است و به قول فوتبالدوستان قدیمی؛ نشان میدهد چه کسی واقعاً «میخواهد» برنده شود. این کارها به تیمهای اصطلاحاً کوچکتر هم فرصتی برای رقابت با غولهای فوتبال میدهد.
در اصل، همهچیز به این بستگی دارد که یک بازیکن کجا و چگونه این رفتار را انجام میدهد؛ اگر بیش از حد تابلو باشد، مجازات میشود؛ اگر هم بد اجرا شود، به نتیجهی دلخواه نمیرسد. تصمیم نهایی هم بر عهدهی داوران است که این روزها خیلی سختگیرتر از قبل شدهاند.
پس بیخیال اعتراض شوید و از نمایش لذت ببرید؛ از مدافعراستهایی که وانمود میکنند گرفتگی عضله دارند، هافبکهای خوشاخلاقی که همتای خود را در وسط زمین میزنند تا ضدحملهای شکل نگیرد، و جنگ روانی تمامعیاری که بین مهاجم و مدافع میانی طی ۹۰ دقیقه در جریان است. راستش را بخواهید، همهی ما واقعاً همین را دوست داریم.
دوناروما مقابل استون ویلا احتمالاً با خودش میگفت: «من؟ من که اصلا اهل این حرفها نیستم»
پانوشت
شخصاً هنوز هم نمیدانم حق با کدامیک است؟ دِبز یا فلانگان. پاسخ صحیح کدام است؟ و با کدامیک همعقیده هستم؟
ولی دلایل هر دو جبهه را درک میکنم؛ در فوتبال مدرن، این موارد به پدیدهای رایج تبدیل شده؛ از مصدومیتهای نمایشی گرفته تا وقتکشیهای عمدی، تمارض و کش دادن زمان شروع مجدد بازی.
بسیاری از ما معتقدیم این رفتارها روح ورزش را زیر سؤال میبرد و باید با تغییر قوانین با آن مقابله کرد. و خیلیهای دیگر مانند دِبز باور دارند این تاکتیکها بخشی جدانشدنی از بازی هستند ولی خوب میدانیم نباید فوتبال را بیش از حد «ضدعفونی» کرد.
فوتبال امروز تنها یک ورزش نیست، بلکه صنعتی عظیم با میلیاردها مخاطب و سرمایه است. وقتی بازیکنی پنج بار در یک مسابقه به زمین میافتد و بازی را متوقف میکند فقط برای آنکه ریتم تیم مقابل را بر هم بزند، نهتنها عدالت رقابتی یا به قول ما ایرانیها جوانمردی را زیر سؤال میبرد، و آن را «نامردی» میدانیم، بلکه تماشاگر نیز از تماشای بازی واقعی محروم میشود.
راهحل چیست؟ البته تغییر قوانین.
قانون زمانسنج (Stop-clock) در لحظات توقف بازی، مجازاتهای بازدارنده برای وقتکشی، و استفاده از بازبینی ویدئویی برای تشخیص عمدی بودن رفتارها، همگی ابزارهایی هستند که میتوانند به کاهش این معضل کمک کنند.
اما بسیاری از عاشقان فوتبال مثل من و شما، معتقدیم؛ این «ترفندها» بخشی از جذابیتهای پنهان فوتبال است. چه دوست داشته باشیم یا خیر، فوتبال همیشه با چاشنی زرنگی، تجربه و گاهی زیرکی همراه بوده است. مگر نه اینکه کنترل ریتم بازی یا کش دادن زمان یک مهارت است؟
اگر قرار باشد هر واکنش بازیکن به زیر ذرهبین برود، آیا چیزی از شور و احساس بازی باقی میماند؟ فوتبال باید با تمام جنبههای انسانیاش، بد و خوب باقی بماند.
از اینرو مطمئنم تغییر قوانین فوتبال با وجود قانونگذاران فعلی برای مقابله، اقدامی اجتنابناپذیر است اما امیدوارم با احتیاط و با شناخت از ذات فوتبال انجام شود. امیدوارم هدف نه حذف کامل این رفتارها (که شاید هرگز ممکن نباشد)، بلکه کاهش شکلهای افراطی و آزاردهنده آن باشد. خوب میدانید کدام را میگویم.
فوتبال باید منصفانه بماند، اما نه به قیمت از بین رفتن جذابیت، احساس آن.
گاهی باید با همان شعار قدیمی پیش رفت: «فوتبال برای مردم است»، مردمی که بازی را همانطور که هست، با تمام جنبههای خاکستریاش، دوست دارند اما شکلهای آشکار و مخرب آن را بازداشت.
شاید محافظت از صداقت فوتبال، ارزشی است که مستحق تغییر است.