طرفداری | پل دیلت (Paul Dillett) زاده 12 آوریل 1965 در شهر مونترال در ایالت کبک کاناداست. پدر پل، فرانسوی و مادرش اهل جامائیکا بود. پل از کودکی عاشق فوتبال بود و در دوران دانشگاه برای تیمی از دانشگاههای مونترال بازی میکرد. او پس از دریافت مدرک دیپلم به مدت دو سال در باشگاه تورنتو بازی کرد. در همین زمان بود که دیلت برای بهبود شرایط بدنی به باشگاههای بدنسازی رفت و آنقدر مجذوب تمرینات آن شد که تصمیم به ادامه ماجراجویی در این حرفه گرفت. شکلگیری سریع و زیبای عضلات پل باعث شد تا او مورد تشویق اکثر بدنسازان قرار گیرد. نخستین گام دیلت در مسابقات بدنسازی به سال 1991 و مسابقات قهرمانی آمریکای شمالی بازمیگردد؛ جایی که این بدنساز، رتبه دوم دسته سنگینوزن آن را به دست آورد. او در سال 1992، این رتبه را به قهرمانی ارتقا داد و علاوه بر رتبه نخست کلاس وزنی خود، ردهبندی کلی را نیز به نام خود کرد.

پس از این قهرمانی بود که دیلت کارت حرفهای بدنسازی را دریافت کرده و با جو ویدر، بنیانگذار مستر المپیا قرارداد بست. دیلت در نخستین حضورش در مسابقات مستر المپیا که به سال 1993 بازمیگردد، رتبه ششم را بالاتر از بدنسازانی چون سانی اشمیت دریافت کرد. او در آرنولد کلاسیک و آیرون من این سال به رتبه چهارم رسید. فرم عضلات دیلت به گونهای بود که برخی داوران به او میگفتند که نیازی به ژست ندارد و همین که وارد صحنه میشود، برنده است. دیلت در مستر المپیای 1994 نیز عملکرد بسیار خوبی داشت و بالاتر از پورتر کاترل و ناصر السنباطی به جایگاه چهارم ردهبندی نهایی رسید. از دیگر نتایج دیلت در سال 1994، قهرمانی در دومین گرندپری آلمان و گرندپری فرانسه به همراه رتبه دوم ایتالیا و فرانسه (2)، رتبه سوم آلمان و اسپانیا و رتبه چهارم انگلستان بود.

این هیولای اهل کبک، یکی از شانسهای کسب عنوان قهرمانی آرنولد کلاسیک 1994 بود اما پس از ورود به صحنه، به دلیل کمآبی شدید بدنش، غش کرد و به بیمارستان منتقل شد. در بیمارستان، این مرد تنومند کانادایی آنچنان ضعیف شده بود که به مدت یک دقیقه، کاملاً جانش را از دست داده بود و توسط پزشکان احیا شد. او پس از بازگشت به زندگی، شوک سختی را تجربه کرده بود و باور نمیکرد که از مرگ، گریخته است. او در مرگ یک دقیقهای خود، به همراه سگش در یک فضای باز بود؛ فضایی که پر از حیوانات مورد علاقهاش بود. یکی از علل این تجربه سخت، تمرینات طاقتفرسای دیلت بود. او با روشهای خاصی از جمله اتصال عضلاتش به وولتاژ قوی برق و هیپنوتیزم در تمرین، بدنش را به شدت ضعیف و مستعد به بیماری کرده بود. تلاشهای پزشکان درنهایت منجر به نجات این بدنساز شد تا جامعه بدنسازی پس از محمد بن عزیزه، شوک دیگری را تجربه نکند.

پس از یک سال استراحت، دیلت در سال 1996 به استیج بازگشت و در رده پنجم مستر المپیای این سال قرار گرفت. از دیگر نتایج مسابقات بدنسازی دیلت در این سال، رتبه دوم گرندپریهای اسپانیا و سوئیس، حرفهای آیرون من و حرفهای سن خوزه به همراه رتبه سوم انگلیس و چک و رتبه چهارم آلمان و روسیه، بوده است. او در آرنولد کلاسیک این سال، بهترین نمایشاش را ارائه کرد تا دو سال پس از مرگ یک دقیقهای خود، در میان سه بدنساز برتر این آوردگاه، قرار گیرد. او در سال 1997، رتبههای چهارم، پنجم و ششم گرندپریهای مختلف را کسب کرد و در مستر المپیا و آرنولد کلاسیک، به رتبههای پنجم و ششم رسید. پس از این سال، دیلت در مستر المپیای 1998 حضور یافت اما موفق به قرارگیری در ردهبندی نهایی نشد. او در سال 1999، پس از رتبه هفتم مستر المپیا به شب قهرمانان رفت و در رقابت با پاوول یابلونیکی، رتبه نخست این مسابقات را کسب کرد. رتبههای سوم شب قهرمانان 2000، ششم شب قهرمانان 2001 و هشتم حرفهای جنوب غربی همین سال، چهاردهم گرندپری مجارستان 2003 و رتبه دهم حرفهای 2006 مونترال، تجربیات بعدی این بدنساز، پیش از خداحافظی در سال 2007 بود.

ژنتیک، علاوه بر سختکوشی، عواملی بودند که در توده حجیم عضلانی دیلت با رگهای فلوتمانندش، تأثیرات زیادی داشتند. هیبت و عضلات قدرتمند پل باعث شده بود تا دوستداران بدنسازی به او لقب «فرانکشتاین»، کاراکتر معروف کتاب مری شلی، بدهند. او پس از خداحافظی به زندگی عادی خود بازگشت و آنچنان خود را سبکتر و عادیتر کرد که کسی باور نمیکرد مردی که از بدنسازی خداحافظی کرده، فرانکشتاین بدنسازی جهان است. دیلت در اواخر حضور حرفهای خود در بدنسازی، دچار بدبیاریها و گرفتاریهای مختلفی شد. او پس از تحمل معضلاتی چون تصادف، طلاق، فسخ قرارداد و ورشکستی، نتوانست به مانند دوران اوجش در بدنسازی بدرخشد و دوران خود در این حرفه را با خداحافظی در سال 2007، به پایان رساند. از دست دادن گرین کارت آمریکا در سال 2003، از دیگر بدبیاریهای پل در آغاز قرن بیست و یکم بود. یکی از تمرینات عجیب پل در دوران حرفهای، استفاده از تمرینی روحی-جسمی مبتنی بر «ترحم»، «انگیزه» و «هوس» بود. او با هیپنوتیزم، خود را به خواب برد و از همراهانش خواست تا پیامی را مبتنی بر گروگانگیری دوشیزهای زیبا توسط یک هیولا را به او القا کنند و او با استفاده از این سناریو، خود را در یک منطقه جنگلی به چالش بکشد تا این دوشیزه خیالی را نجات دهد. این عمل باعث میشد تا در نتیجه آدرنالین بیشتر و در ادامه، خونرسانی بیشتر قلب، عضلات به فرم شکیلتری دست یابند.

از سری خاطرات ورزشی
سر مارک تاد، سوارکار طلایی المپیک 1984 و 1988؛ از درخشش با کاریزما تا مسابقه در 62 سالگی
یینکا در، بسکتبالیست دلاور نیجریهای؛ از کشف اتفاقی و مصدومیت در NBA تا فوت در 31 سالگی
رادک دووراک، هاکیباز اهل جمهوری چک؛ مردی با لقب کیبورد و سابقه سه قهرمانی جهانی