طرفداری | تیم ملی ایران مقابل قطر در دیداری از مرحله انتخابی جام جهانی ۲۰۲۶، با نمایشی ناامیدکننده شکست خورد؛ دیداری که بیش از آنکه یک بازی آزمایشی باشد، زنگ هشداری جدی برای امیر قلعه نویی و تیمش بهحساب میآید. قطر با هدایت جولن لوپتگی، سرمربی تازهوارد اما صاحبنام خود، نمایشی روان، حسابشده و برتر ارائه داد و توانست کاملاً خود را به ایران تحمیل کند.
جولن لوپتگی، با سابقه هدایت تیمهایی چون پورتو، رئال مادرید و تیم ملی اسپانیا، نشان داد که خیلی زود توانسته نظم و ساختار مورد نظرش را به تیم قطر تزریق کند. در طرف مقابل اما تیم ملی ایران نه تنها از نظر تاکتیکی نتوانست واکنشی جدی به بازی حریف داشته باشد، بلکه در لحظات کلیدی هم فروپاشید.

در خط دفاع، عارف آقاسی که این روزها انتخاب تیم آیندهاش در کانون توجه رسانهها قرار دارد، تحت فشار روانی مشهودی قرار داشت و نمایش ضعیفی از خود بهجا گذاشت. او بارها در جایگیری و پوشش بازیکن مستقیم دچار مشکل شد و یکی از نقاط ضعف اصلی تیم بود و بیش از جریان بازی، تحت تاثیر بازی روانی المعز علی قرار گرفته بود
اما ضربه اصلی را تیم ملی از سمت چپ زمین خورد؛ جایی که میلاد محمدی با وجود تجربه ۷۰ بازی ملی، تنها طی دو دقیقه، دو کارت زرد دریافت کرد و اخراج شد. این اتفاق در همان نیمه اول افتاد و ایران را از لحاظ روانی و تاکتیکی کاملاً بههم ریخت. تنها چند دقیقه بعد از این اخراج، تیم ملی گل اول را دریافت کرد تا کاملاً در موقعیتی انفعالی قرار بگیرد.
از آن بدتر، عملکرد خط هافبک بود؛ جایی که چهار بازیکن اصلی یعنی امیرحسین حسینزاده، محمد کریمی، سعید عزتاللهی و محمدمهدی محبی چنان در نیمه اول بازی محو بودند که نامشان تا پایان نیمه اول به سختی از زبان گزارشگر شنیده میشد. این سکوت ناخودآگاه، خودش بزرگترین علامت سؤال دربارهی نقش، وظیفه و جایگاه هافبکها در نقشهی تاکتیکی تیم بود؛ هرچند باید پذیرفت وقتی هیچ نقشهای وجود ندارد، گمشدنِ مهرهها هم کاملاً طبیعی است.

کسی میداند تیم ملی چه تاکتیکی را اجرا میکند؟
اما سلاح مخفی امیر قلعه نویی از زمان نشستن روی نیمکت تیم ملی، همیشه همین سردرگمی تاکتیکی برای حریفان بوده است؛ اینکه کسی دقیقاً نمیداند تیم ایران چه میخواهد بکند و همین موضوع در مسیر رسیدن به جام جهانی هم به کمک ما آمد! تیم ملی حالا نه با پرس شناخته میشود، نه ضدحمله دارد، نه مالکیت، نه ساختار دفاعی فشرده؛ چیزی شبیه مجموعهای از بازیکنان سرگردان که هر بازی را با امید به درخشش فردی یکی دو نفر آغاز میکند. در واقع، آنچه به اشتباه «ابهام تاکتیکی» نامیده میشود، بیشتر از هر چیز حاصل نبود تفکر فنی و طراحی بازی است.
قطر، تیمی با ساختار منسجم و مربیای باتجربه مثل لوپتگی، دقیقاً همانجایی ضربه زد که تیم ملی ایران هیچ پاسخی برایش نداشت. با گردش سریع توپ، استفاده از فضاهای بین خطوط و بازی ترکیبی در کنارهها، تیم ایران کاملاً به حاشیه رانده شد؛ نه توان دفاع داشت، نه توان حمله.
همانطور که پیش تر گفته شد، تیم ملی ایران مقابل قطر در تمام دقایق بازی، بیشتر از اینکه یک تیم باشد، شبیه تعدادی بازیکن بیهدف و بیانگیزه بود که فقط منتظر افتادن اتفاقی بودند و وقتی چنین «هیچ» بزرگی مقابل یک تیم منظم قرار میگیرد، حاصلش همین شکست کامل است.

تیمی که زمانی در جام ملتهای ۲۰۲۳، افتخار فنیاش «زدن کرنرهای زیاد» بود، در این بازی تا دقیقهی ۶۳ حتی یک کرنر هم نزد! بهعبارتی، حالا حتی همان تنها برگ برندهی آماریِ کادرفنی هم زیر سؤال رفته. تیم ملی نه در مالکیت حرفی برای گفتن داشت، نه در ضدحمله؛ حالا حتی در کسب و ارسال همان ضربات شروع مجدد هم به بنبست رسیده است!
اگر امیر قلعه نویی تصور میکند میتواند با این وضعیت راهی جام جهانی شود، باید بداند که در آنجا نه قرار است با قرقیزستان رقابت کنیم و نه کره شمالی، بلکه تیمهایی با مربیان آماده، برنامههای از پیش طراحیشده و بازیکنانی با کیفیت جهانی روبهروی تیم ملی قرار میگیرند.
تا امروز، این «بیسبکی» با خوششانسیهایی همراه شده اما ادامهاش در جام جهانی فقط میتواند یک معنا داشته باشد: اگر قرار باشد همچنان روی این بیتاکتیکی حساب کنید، این بار چالشهایی حتی سختتر از جام جهانی ۲۰۲۲ در انتظار تیم ملی خواهد بود.