انتصاب پپ لیندرز (دستیار اسبق یورگن کلوپ در لیورپول) به عنوان دستیار جدیدِ پپ گواردیولا بسیار مورد انتظار بود، و این پیشبینی عمدتاً ناشی از این میشُد که باشگاه منچسترسیتی در آستانه فصل جدید، چگونه به دنبال تغییر هویت تیم در موقعیتهای Out-of-possession (وقتی توپ در اختیار حریف است، عمدتا در ضدحملات) خواهد بود _ حوزهای که فصل گذشته بیشترین آسیبها را به منچسترسیتی وارد کرد.
لیندرز خودش پیش از این، در مصاحبهای در سال ۲۰۲۱ اظهار داشت: «هرچه بهتر پرس کنید، بهتر میتوانید Counter-Press (پرس متقابل _ ضد پرس) کنید، کمتر میدوید! به همین سادگی است چون لازم نیست ۶۰ متر عقب بروید. ما به این پرسِ سازماندهیشده، پرس متقابلِ سازماندهیشده و یا کنترل هرج و مرج میگوییم!»
تغییرات و تاثیرات این دسیتار جدید، بلافاصله با شروع مسابقات (در دیدار نخست با رقیب مراکشی) با یک پرس ترکیبی ۴-۲-۴ فوقالعاده فعال وتهاجمی آغاز شد: این سیستم پرس آنقدر تهاجمی بود که چهار مهاجمِ منچسترسیتی در آن دیدار (ساوینیو، چرکی، مرموش و دوکو) عملاً در داخل محوطه جریمه حریف حضور داشتند. استراتژی اساسیِ این سیستم پرسِ ۴-۲-۴ و فایده اصلیاش این است که دروازهبانِ رغیب را به بازی با پاس بلندِ به سمت وینگبکِ آزاد ترغیب کند، جایی که فولبک (مدافع کناری) منچسترسیتی آماده است تا از پاس به عنوان محرکی برای شروع فشار نفربهنفر استفاده کند و احتمالاتِ بازیسازی حریف را در هملن نیمه خود نگه دارد. با این کار یک دوئلِ پنجاه پنجاه ایجاد میشود که باعث میشود منچسترسیتی هرچه سریعتر مالکیت توپ را پس بگیرد؛ که اساسی ترین فلسفه فوتبالِ موردعلاقه گواردیولا است: مالکیتِ هرچه بیشتر! بنابراین اینگونه پپ لیندرز با چیدن این سیستم پرس که جلوی وایداد کازابلانکا در اولین رونمایی رسمی منچسترسیتی در فصل جدید اجرایی شد، نیازهای تیم تحتِ هدایت پپ گواردیولا را ارضا کرد.
اما منچسترسیتی در بازی با الهلال عربستان یکی از بدترین بازیهای خود را در موقعیتهای Out-of-possession به نمایش گذاشت، ضدحمله پشت ِ ضدحمله که دوباره یادآورِ عملکرد فاجعهبار سیتیزنها در فصل گذشته بود. عملکرد تدافعی ایلکای گوندوغان و رایندرز و ضعفشان در بازیخوانی و همچنین نبودِ رودری به علت مشکلات تناسب اندام، تأثیر فراوانی در رویاپردازیهای اینزاگی برای تدوین ضدحملههای الهلال در طول بازی بهخصوص در نیمه دوم داشت. رفته رفته هرچه منچسترسیتی در خط هافبک خستهتر به نظر میرسید، الهلال با توجه به اینکه در طول بازی استراتژی دفاعی داشته و ذخیره انرژی میکرد، در ضدحملات برقآسا تمام برتری منچسترسیتی در نیمه نخست را تنها در چند دقیقه نابود کرد. واضح بود که ادامه بازی بدون رودریِ آماده، و هافبکهای ضعیف در عملکردِ دفاعی، به سود نماینده عربستان تمام میشد و کار را برای مدافعان منچسترسیتی سخت و سختتر میکرد، چرا که تنها با یک یا دو پاسِ سریع در Trans، آنها با دوئل در مقابل مهاجمان الهلال قرار میگرفتند! اما آیا واقعا مقصرِ اصلیِ دریافت گلهای فراوانِ منچسترسیتی در یک سال اخیر، مدافعانی مانند روبن دیاز و یا سنگربانِ تیم ادرسون هستند؟ هم بله و هم خیر! سادهانگارانه است که عملکرد ضعیف مدافعان و دروازهبانِ منچسترسیتی را تنها دلیل باخت تحقیرآمیز آبیهای منچستر بدانیم! سه دلیل میتوان برای شکستِ منچسترسیتی مقابل الهلال ارائه داد:
۱. وینگبکهای دردسرساز
مدافعان کناریِ منچسترسیتی مهمترین نقش را در موفقیتِ پرس از بالا (High-Press) ایفا میکنند، زیرا وظایفی مانندِ پوششِ زمین و تحتفشار قرار دادن وینگبکِ حریف و ادامهی فازِ پرس ترکیبیِ نفربهنفر به آنها بستگی دارد. ضررِ اصلی این پرس این است که اگر تیمی بتواند راهی برای بهرهبرداری از زمانی که شاگردان پپ برای انتقال از یارگیری منطقهای به یارگیری نفربهنفر صرف میکنند پیدا کند، میتواند باعث شود که بازیکنانِ میانی (برای مثال گوندوغان و رایندرز مقابل الهلال عربستان) در سناریوهای خطرناکی در برابر مهاجمانِ حریف قرار گیرند. اینزاگی متوجه این موضوع شد و در حین بازی به کانسلو گوشزد کرد که در سمت راست بالا تر بازی کند که باعث شد آیتنوری در منطقه غیرامن قرار بگیرد و الهلال را در موقعیتهای عالی گلزنی قرار بدهد، گل اولِ الهلال از همین راه به ثمر رسید: عملکرد بد آیتنوری در جناحِ چپ، آماده نبودن گواردیول جهت پوشش، اشتباه ادرسون در دفع توپ و همچنین رایندرز و گوندوغان که فقط مشغول تماشای همهی این فعل و انفعالات بودند! یک هافبک پست شماره ۶ تمامعیار مانند رودری اجازه چنین کارهایی را نمیدهد.
۲. زیرکیِ اینزاگی و میلینکوویچ ساویچ در بهرهگیری از حفرههای دفاعی در غیاب رودری
یکی از اهداف پرسینگ بالای منچسترسیتی، بازیِ احتمالات با قمار روی این است که حریف از وضعیت برابریِ عددی خارج نخواهد شد، و الهلال با آوردن یک بازیکن دیگر به سمت توپ، این سناریو را برعکس کرد. میلینکوویچ ساویچ به طور خاص در این امر نقش داشت، او همیشه با توپهای بلند به سمت خط میانی، با اضافهشدن به موقع خود، با دیگر هافبکهای میانی و مهاجمین ارتباط برقرار میکرد تا علاوهبر خلق موقعیت توپ را بازیابی کند و یا مالکیت توپ را تثبیت کند. رایندرز هافبک جدید منچسترسیتی بسیار عملکرد کُند و منفعلی در خطوط میانی داشت، او تا بخواهد بازیخوانی کرده و واکنش نشان دهد، ساویچ توپ را دریافت کرده و یک انتقالِ سریع را آغاز میکرد! اینها حفرههای کوچکی هستند که رودری وقتی آماده است و در ترکیب اصلی هفته به هفته بازی میکند، به طور یکپارچه پُر میکند و جالب خواهد بود که ببینیم دقایق حضور او به عنوان هافبک دفاعی در آستانه فصل جدید چگونه پیش میرود.
۳. ضعف آشکار مدافعان منچسترسیتی در ضدحملات برقآسا، آیا زمانِ فرصت دادن به خوسانوف رسیده است؟
نه روبن دیاز، نه یوسکو گواردیول یا ناتان آکه مدافعانی نیستند که نقاط قوتشان در پوشش فضای زیاد و باز در زمین باشد. بهخصوص روبن دیاز که نقطه قوطش دفاع در محوطه خودی است، نه در ضدحملاتِ برقآسا و متعدد، گرچه با اینحال او در قیاس با بقیه عملکردِ بهمراتب بهتری را در دوئلها و بازیخوانی به نمایش گذاشت. مارکوس لئوناردو، محمد کانو و مالکوم در مقابل منچسترسیتی درخشیدند چراکه کشف این نقاط ضعف از طریق حرکات دوگانهی طراحیشده و موقعیتیابی هوشمندانه در موقعیتهای آفساید رسید، قبل از اینکه هنگام پاس دادن دوباره عقبنشینی کنند و دوباره باز شوند؛ درواقع الهلالی ها از دور زدن کاملِ پرس حریف نمیترسیدند. این ممکن است منجر به شانسهایی برای امثال خوسانوفِ جوان و ویکتور ریسِ برزیلی شود تا به دلیل ظرفیتها و ویژگیهای فیزیکی برترِشان در موقعیتهای ضد حمله (مانند سرعت)، خود را در ترکیب اصلی تیم تثبیت کنند یا حداقل به مرور و در آینده نزدیک جا باز کنند.