Gorg Daryaنمیدونم از کجا بگم…
از اون گلهای دقیقه آخرت؟
از دویدنت تا آخر بازی؟
یا از اون لحظههایی که لبخند میزدی، انگار همهچی قراره خوب بشه…
امروز که فهمیدم دیگه نیستی،
فقط یه سوال توی ذهنم بود:
چرا؟
چرا باید تو بری؟
تو که همیشه بهمون امید میدادی، حتی وقتی تیم عقب بود…
تو که تو سکوت نیمکت هم صدای غیرتت میاومد.
ژوتای ما…
تو رفتی، ولی یادت، اسمت، اون گلهات، اون شادیهات…
همهش حک شده توی دیوارهای آنفیلد.
توی قلب من.
توی قلب همهی ما که با عشق، با اشک، با نفسهامون اسم لیورپول رو صدا میزنیم.
امروز سکوها ساکت شدن…
نه بهخاطر شکست،
بهخاطر نبود تو.
و ما هنوز همون ترانه همیشگی رو برات میخونیم:
You'll Never Walk Alone...
هر جا که هستی، تنهات نمیذاریم.