لئوناردو داوینچی (متولد ۱۵ آوریل ۱۴۵۲، آنچیانو، نزدیک وینچی، جمهوری فلورانس [ایتالیا] - درگذشته ۲ مه ۱۵۱۹، کلو [که اکنون کلوس-لوسه]، فرانسه) نقاش، طراح، مجسمهساز، معمار و مهندس ایتالیایی بود که مهارت و هوش او، شاید بیش از هر چهره دیگری، آرمان اومانیستی رنسانس را به تصویر کشید. شام آخر (۱۴۹۵-۹۸) و مونالیزا (حدود ۱۵۰۳-۱۹) او از جمله محبوبترین و تأثیرگذارترین نقاشیهای رنسانس هستند. دفترچههای یادداشت او روحیه تحقیق علمی و خلاقیت مکانیکی را نشان میدهند که قرنها از زمان خود جلوتر بودند.
شهرت بینظیری که لئوناردو در طول زندگی خود از آن برخوردار بود و با گذر از فیلتر نقد تاریخی، تا به امروز نیز همچنان پابرجا مانده است، عمدتاً به میل نامحدود او به دانش بستگی دارد، که تمام تفکر و رفتار او را هدایت میکرد. او که از نظر خلق و خو و استعداد هنرمند بود، چشمانش را راه اصلی خود به سوی دانش میدانست؛ برای لئوناردو، بینایی بالاترین حس انسان بود زیرا به تنهایی حقایق تجربه را بلافاصله، به درستی و با قطعیت منتقل میکرد. از این رو، هر پدیدهای که درک میشد، به یک موضوع دانش تبدیل شد و «دانستن چگونه دیدن» به موضوع اصلی مطالعات او تبدیل شد. او خلاقیت خود را در هر قلمرویی که نمایش گرافیکی در آن استفاده میشود، به کار گرفت: او نقاش، مجسمهساز، معمار و مهندس بود. اما او حتی فراتر از آن رفت. او از هوش فوقالعاده، قدرت غیرمعمول مشاهده و تسلط بر هنر طراحی خود برای مطالعه خود طبیعت استفاده کرد، مسیری که به او اجازه داد تا به دنبال دو هدف هنر و علم خود شکوفا شود.

زندگینامه
والدین لئوناردو در زمان تولد او مجرد بودند. پدرش، سر پیرو، یک سردفتر اسناد رسمی و مالک زمین در فلورانس بود و مادرش، کاترینا، یک زن جوان دهقان بود که اندکی پس از آن با یک صنعتگر ازدواج کرد. لئوناردو در ملک خانواده پدرش بزرگ شد، جایی که با او مانند یک پسر «مشروع» رفتار میشد و آموزشهای ابتدایی معمول آن زمان را دریافت کرد: خواندن، نوشتن و حساب. لئوناردو تا مدتها بعد، زمانی که خودش به تنهایی دانش عملی لاتین، زبان کلیدی آموزش سنتی، را به طور جدی مطالعه نکرد. او همچنین تا 30 سالگی به ریاضیات عالی - هندسه پیشرفته و حساب - نپرداخت، زمانی که با پشتکار فراوان شروع به مطالعه آن کرد.
تمایلات هنری لئوناردو باید خیلی زود ظاهر شده باشد. وقتی حدود ۱۵ سال داشت، پدرش که از شهرت بالایی در جامعه فلورانس برخوردار بود، او را نزد هنرمند آندرهآ دل وروکیو به شاگردی گرفت. لئوناردو در کارگاه مشهور وروکیو، آموزشهای چندوجهی از جمله نقاشی و مجسمهسازی و همچنین هنرهای فنی-مکانیکی را فرا گرفت. او همچنین در کارگاه مجاور هنرمند آنتونیو پولایولو کار کرد. در سال ۱۴۷۲، لئوناردو در انجمن نقاشان فلورانس پذیرفته شد، اما پنج سال دیگر در کارگاه معلم خود ماند و پس از آن تا سال ۱۴۸۱ به طور مستقل در فلورانس کار کرد. نقاشیهای قلمی و مدادی فوقالعاده زیادی از این دوره باقی مانده است، از جمله طرحهای فنی بسیاری - به عنوان مثال، پمپها، سلاحهای نظامی، دستگاههای مکانیکی - که شواهدی از علاقه و دانش لئوناردو به مسائل فنی حتی در آغاز دوران حرفهایاش ارائه میدهند.
در میلان
در سال ۱۴۸۲، لئوناردو برای کار در خدمت دوک شهر به میلان نقل مکان کرد.گامی شگفتانگیز وقتی که متوجه میشویم این هنرمند ۳۰ ساله به تازگی اولین سفارشهای مهم خود را از شهر زادگاهش فلورانس دریافت کرده بود: تابلوی نقاشی ناتمام «ستایش مغان» برای صومعه سن دوناتو آ اسکوپتو و نقاشی محراب برای کلیسای سنت برنارد در کاخ سینیوریا که هرگز آغاز نشد. اینکه او هر دو پروژه را رها کرد، به نظر میرسد نشان میدهد که دلایل عمیقتری برای ترک فلورانس داشته است. ممکن است روحیه نسبتاً پیچیده نئوپلاتونیسم حاکم بر فلورانس مدیچی برخلاف ذهن تجربهگرای لئوناردو بوده باشد و فضای سختگیرانهتر و آکادمیک میلان او را جذب کرده باشد. علاوه بر این، بدون شک او مجذوب دربار درخشان دوک لودوویکو اسفورتزا و پروژههای معناداری که در آنجا در انتظارش بودند، شده بود.
لئوناردو ۱۷ سال را در میلان گذراند، تا زمان سقوط لودوویکو از قدرت در سال ۱۴۹۹. نام او در فهرست دربار سلطنتی به عنوان ("نقاش و مهندس دوک") ثبت شده بود. شخصیت مهربان اما تودار و رفتار شیک لئوناردو در محافل درباری مورد استقبال خوبی قرار گرفت. او که بسیار مورد احترام بود، دائماً به عنوان نقاش و مجسمهساز و طراح جشنهای درباری مشغول به کار بود. او همچنین اغلب به عنوان مشاور فنی در زمینههای معماری، استحکامات و امور نظامی مورد مشورت قرار میگرفت و به عنوان مهندس هیدرولیک و مکانیک خدمت میکرد. همانطور که در طول زندگیاش انجام میداد، لئوناردو اهداف بیحد و مرزی برای خود تعیین کرد. اگر کسی خطوط کلی کار او را برای این دوره یا برای کل زندگیاش دنبال کند، وسوسه میشود که آن را یک "سمفونی ناتمام" باشکوه بنامد.

لئوناردو به عنوان یک نقاش، در طول ۱۷ سال اقامتش در میلان، شش اثر را به پایان رساند. (طبق منابع معاصر، به لئوناردو سفارش خلق سه نقاشی دیگر داده شده بود، اما این آثار از آن زمان ناپدید شدهاند یا هرگز انجام نشدهاند.) حدود سالهای ۱۴۸۳ یا ۱۴۸۴، او روی نقاشی محراب «باکره صخرهها» کار کرد، پروژهای که منجر به ۱۰ سال دعوای حقوقی بین انجمن برادری معصومین، که سفارشدهنده آن بود، و لئوناردو شد. به دلایل نامشخصی، این اختلاف حقوقی لئوناردو را به خلق نسخه دیگری از این اثر سوق داد که در سال ۱۵۰۸ آن را تکمیل کرد. در طول این دوره اول میلانی، او همچنین یکی از مشهورترین آثار خود، نقاشی دیواری عظیم «شام آخر» (۱۴۹۵-۹۸) را در سالن غذاخوری صومعه سانتا ماریا دله گراتزیه خلق کرد (برای تحلیل بیشتر این اثر، به زیر «شام آخر» مراجعه کنید). همچنین نقاشی سقفی تزئینی (حدود ۱۴۹۸) که او برای «سالا دله آسه» در «قلعه اسفورزسکو» میلان کشید، قابل توجه است.
در این دوره، لئوناردو روی یک پروژه مجسمهسازی باشکوه کار میکرد که به نظر میرسد دلیل اصلی دعوت او به میلان بوده است: یک مجسمه برنزی سوارکار عظیم که قرار بود به افتخار فرانچسکو اسفورتزا، بنیانگذار سلسله اسفورتزا، ساخته شود. لئوناردو ۱۲ سال - با وقفههایی - را به این کار اختصاص داد. در سال ۱۴۹۳، مدل گلی اسب به مناسبت ازدواج امپراتور ماکسیمیلیان با بیانکا ماریا اسفورتزا در معرض نمایش عمومی قرار گرفت و مقدمات ریختهگری این مجسمه عظیم که قرار بود ۱۶ فوت (۵ متر) ارتفاع داشته باشد، فراهم شد. اما به دلیل خطر قریبالوقوع جنگ، فلز آماده ریختهگری برای ساخت توپ استفاده شد و باعث توقف پروژه شد. سقوط لودوویکو در سال ۱۴۹۹، سرنوشت این پروژه نافرجام را که شاید باشکوهترین مفهوم یک بنای تاریخی در قرن پانزدهم بود، رقم زد. جنگ متعاقب آن، مدل گلی را به تلی از ویرانه تبدیل کرد.
لئوناردو به عنوان یک هنرمند چیرهدست، کارگاه بزرگی در میلان داشت و شاگردان و کارآموزانی را استخدام میکرد. در میان شاگردان لئوناردو در این زمان، میتوان به جووانی آنتونیو بولترافیو، آمبروجو دِ پردیس، برناردینو دِ کونتی، فرانچسکو ناپولتانو، آندرهآ سولاری، مارکو دِ اوگیونو و سالای اشاره کرد. نقش اکثر این همکاران نامشخص است و این موضوع به پرسشهایی در مورد آثار به اصطلاح جعلی لئوناردو که استاد با دستیارانش در آنها همکاری میکرد، منجر میشود. محققان نتوانستهاند در مورد انتساب این آثار به توافق برسند.
بازگشت به فلورانس
در دسامبر ۱۴۹۹ یا حداکثر ژانویه ۱۵۰۰ - اندکی پس از ورود پیروزمندانه فرانسویها به میلان - لئوناردو به همراه ریاضیدان لوکاس پاچیولی آن شهر را ترک کرد. پس از بازدید از مانتوا در فوریه ۱۵۰۰، در ماه مارس به ونیز رفت، جایی که شورای شهر (شورای حکومتی) از او در مورد چگونگی دفع حمله تهدیدآمیز ترکها به فریولی مشورت خواست. لئوناردو توصیه کرد که آنها برای سیل زدن به منطقه تهدید شده آماده شوند. او از ونیز به فلورانس بازگشت، جایی که پس از غیبت طولانی، با تحسین و احترام به عنوان یک فرزند بومی مشهور مورد احترام قرار گرفت. در همان سال، او به عنوان کارشناس معماری در کمیتهای که در حال بررسی خسارات وارده به پایه و سازه کلیسای سن فرانچسکو آل مونته بود، منصوب شد. به نظر میرسد لئوناردو، که مهمان فرقهی سروایت در صومعهی سانتیسیما آنونزیاتا بود، بیشتر بر مطالعات ریاضی تمرکز داشت تا نقاشی، یا حداقل این چیزی بود که ایزابلا دِسته، که بیهوده به دنبال نقاشی کشیده شده توسط او بود، توسط فرا پیترو نوولاریا، نمایندهاش در فلورانس، به او اطلاع داد.
شاید به دلیل اشتهای همهچیزخوارانهاش برای زندگی،
لئوناردو در تابستان ۱۵۰۲ فلورانس را ترک کرد تا به عنوان «معمار ارشد نظامی و مهندس عمومی» به خدمت چزاره بورجیا درآید. بورجیا، پسر بدنام پاپ الکساندر ششم، به عنوان فرمانده کل ارتش پاپ، با بیرحمی بینظیری در پی به دست گرفتن کنترل ایالتهای پاپی رومانیا و مارکه بود. وقتی او به خدمت لئوناردو درآمد، در اوج قدرت خود بود و در سن ۲۷ سالگی، بدون شک جذابترین و ترسناکترین فرد زمان خود بود. لئوناردو، که دو برابر او سن داشت، حتماً مجذوب شخصیت او شده بود. لئوناردو به مدت ۱۰ ماه در سرزمینهای کوندوتیره سفر کرد و آنها را بررسی کرد. در جریان فعالیت خود، برخی از نقشههای شهری و نقشههای توپوگرافی را ترسیم کرد و نمونههای اولیهای از جنبههای نقشهنگاری مدرن را خلق کرد. لئوناردو در دربار چزاره بورجیا، با نیکولو ماکیاولی نیز ملاقات کرد که به طور موقت به عنوان ناظر سیاسی شهر فلورانس در آنجا مستقر شده بود.
در بهار ۱۵۰۳، لئوناردو به فلورانس بازگشت تا بررسی تخصصی پروژهای را انجام دهد که قصد داشت رودخانه آرنو را به پشت پیزا منحرف کند تا شهر، که در آن زمان تحت محاصره فلورانسیها بود، از دسترسی به دریا محروم شود. این طرح غیرقابل اجرا از آب درآمد، اما فعالیتهای لئوناردو او را به بررسی طرحی که اولین بار در قرن سیزدهم مطرح شده بود، سوق داد تا کانال بزرگی بسازد که از بخش غیرقابل کشتیرانی آرنو عبور کند و فلورانس را از طریق آب به دریا متصل کند. لئوناردو ایدههای خود را در مجموعهای از مطالعات توسعه داد؛ با استفاده از مناظر پانورامای خود از ساحل رودخانه، که میتوان آنها را به عنوان طرحهای منظرهای با جذابیت هنری فراوان در نظر گرفت، و با استفاده از اندازهگیریهای دقیق زمین، نقشهای تهیه کرد که در آن مسیر کانال (با عبور آن از گذرگاه کوهستانی سراواله) نشان داده شده بود. این پروژه که بارها و بارها در قرنهای بعدی مورد توجه قرار گرفت، هرگز اجرا نشد، اما قرنها بعد، بزرگراه سریعالسیر از فلورانس به دریا دقیقاً در مسیری که لئوناردو برای کانال خود انتخاب کرده بود، ساخته شد.

همچنین در سال ۱۵۰۳، لئوناردو سفارش ارزشمندی برای نقاشی دیواری برای تالار شورا در کاخ وکیو فلورانس دریافت کرد؛ صحنهای تاریخی با ابعاد عظیم (با ابعاد ۷ × ۱۷ متر، دو برابر شام آخر) او به مدت سه سال روی این نبرد آنگیاری کار کرد؛ مانند نقاشی مکمل مورد نظرش، نبرد کاسکینا اثر میکلآنژ، ناتمام ماند. در همین سالها، لئوناردو مونالیزا را نقاشی کرد.

بازگشت به میلان
در ماه مه ۱۵۰۶، شارل دِ آمبواز، فرماندار فرانسوی میلان، از شورای شهر فلورانس پرسید که آیا لئوناردو میتواند به میلان سفر کند یا خیر. شورای شهر لئوناردو را آزاد کرد و نبرد عظیم آنگیاری ناتمام ماند. به نظر میرسد آزمایشهای فنی ناموفق با رنگها، لئوناردو را مجبور به توقف کار روی نقاشی دیواری کرده است؛ نمیتوان دلیل دیگری برای کنار گذاشتن این اثر بزرگ توسط او ارائه داد. در زمستان ۱۵۰۷-۱۵۰۸، لئوناردو به فلورانس رفت و در آنجا به مجسمهساز جیووانی فرانچسکو روستیکی در ساخت مجسمههای برنزی خود برای تعمیدگاه فلورانس کمک کرد و پس از آن در میلان اقامت گزید.
لئوناردو که توسط حامیان سخاوتمندش در میلان، شارل دِ آمبواز و شاه لویی دوازدهم، مورد احترام و تحسین قرار میگرفت، از وظایف خود که عمدتاً به مشاوره در امور معماری محدود میشد، لذت میبرد. شواهد ملموسی از چنین کاری در طرحهای یک کاخ-ویلا برای شارل وجود دارد و اعتقاد بر این است که او طرحهایی برای یک سالن خطابه برای کلیسای سانتا ماریا آلا فونتانا که شارل بودجه آن را تأمین میکرد، کشیده است. لئوناردو همچنین به یک پروژه قدیمی که توسط فرماندار فرانسوی احیا شده بود، پرداخت: رودخانه آدا که میلان را از طریق آب به دریاچه کومو متصل میکرد.
در طول این دوره دوم در میلان، لئوناردو به عنوان یک نقاش، آثار بسیار کمی خلق کرد. لئوناردو دوباره شاگردانی را دور خود جمع کرد. از شاگردان قدیمیترش، برناردینو دِ کونتی و سالای دوباره در استودیوی او بودند؛ شاگردان جدیدی از جمله چزاره دا سستو، جامپترینو، برناردینو لوئینی و اشرافزاده جوان فرانچسکو ملزی، وفادارترین دوست و همراه لئوناردو تا زمان مرگ هنرمند، آمدند.
در این دوران، مأموریت مهمی به لئوناردو محول شد. جیان جاکومو تریولزیو پیروزمندانه به عنوان مارشال ارتش فرانسه و دشمن سرسخت لودوویکو اسفورزا به میلان بازگشته بود. او به لئوناردو مأموریت داد تا مقبرهاش را بسازد، که قرار بود به شکل یک مجسمه سوارکار باشد و در کلیسای کوچک تراموای اهدا شده توسط تریولزیو به کلیسای سن نازارو ماجوره قرار گیرد. پس از سالها کار مقدماتی روی این بنای یادبود، که تعدادی طرح مهم از آن باقی مانده است، خود مارشال از این طرح صرف نظر کرد و به سراغ طرحی سادهتر رفت. این دومین پروژه ناتمام لئوناردو به عنوان یک مجسمهساز بود.
فعالیت علمی لئوناردو در این دوره شکوفا شد. مطالعات او در آناتومی با همکاری مارکانتونیو دلا توره، آناتومیست مشهور اهل پاویا، به بُعد جدیدی رسید. لئوناردو طرحی را برای یک کار کلی ترسیم کرد که نه تنها شامل بازتولید دقیق و جزئی بدن انسان و اندامهای آن، بلکه شامل آناتومی مقایسهای و کل حوزه فیزیولوژی نیز میشد. او حتی قصد داشت نسخه خطی آناتومی خود را در زمستان ۱۵۱۰-۱۵۱۱ به پایان برساند. فراتر از آن، نسخههای خطی او مملو از مطالعات ریاضی، نوری، مکانیکی، زمینشناسی و گیاهشناسی است. این تحقیقات به طور فزایندهای توسط یک ایده مرکزی هدایت میشدند: این اعتقاد که نیرو و حرکت به عنوان عملکردهای مکانیکی اساسی، تمام اشکال بیرونی را در طبیعت آلی و معدنی تولید میکنند و به آنها شکل میدهند. علاوه بر این، او معتقد بود که این نیروهای فعال مطابق با قوانین منظم و هماهنگ عمل میکنند.
سال آخر او
در سال ۱۵۱۳، رویدادهای سیاسی - اخراج موقت فرانسویها از میلان - باعث شد لئوناردو که اکنون ۶۰ ساله بود، دوباره نقل مکان کند. در پایان سال، او به همراه شاگردانش ملزی و سالای و همچنین دو دستیار استودیو به رم رفت، به این امید که از طریق حامی خود جولیانو دِ مدیچی، برادر پاپ جدید، لئو دهم، در آنجا شغلی پیدا کند. جولیانو به او یک سوئیت اتاق در اقامتگاه خود، بلودر، در واتیکان، داد. او همچنین به لئوناردو حقوق ماهانه قابل توجهی میداد، اما هیچ سفارش بزرگی دریافت نکرد. لئوناردو به مدت سه سال در رم ماند، در زمانی که فعالیتهای هنری زیادی داشت: دوناتو برامانته در حال ساخت کلیسای سنت پیتر بود، رافائل در حال نقاشی آخرین اتاقهای آپارتمانهای جدید پاپ بود، میکلآنژ در تلاش برای تکمیل مقبره پاپ ژولیوس دوم بود و بسیاری از هنرمندان جوانتر، مانند تیموتئو ویتی و سودوما، نیز فعال بودند. پیشنویس نامههای تلخ، ناامیدی استاد سالخورده را آشکار میکند، کسی که در حالی که در استودیوی خود روی مطالعات ریاضی و آزمایشهای فنی کار میکرد یا هنگام قدم زدن در شهر، بناهای باستانی را بررسی میکرد، سعی میکرد کمتر مورد توجه قرار گیرد.
شاید لئوناردو که از این صحنه خفه شده بود، در سن ۶۵ سالگی دعوت پادشاه جوان فرانسیس اول را برای خدمت به او در فرانسه پذیرفت. در پایان سال ۱۵۱۶، او به همراه ملزی، وفادارترین شاگردش، ایتالیا را برای همیشه ترک کرد. لئوناردو سه سال آخر عمر خود را در اقامتگاه کوچک کلو (که بعدها کلوس-لوسه نامیده شد)، در نزدیکی کاخ تابستانی پادشاه در آمبواز در لوار گذراند. او با افتخار عنوان ("اولین نقاش، معمار و مهندس پادشاه") را بر خود داشت. لئوناردو هنوز برای جشنوارههای دربار طرحهایی میکشید، اما پادشاه از هر نظر با او مانند یک مهمان محترم رفتار میکرد و به او آزادی عمل میداد. دههها بعد، فرانسیس اول با مجسمهساز بنونوتو چلینی در مورد لئوناردو با نهایت تحسین و احترام صحبت کرد. لئوناردو برای پادشاه نقشههایی برای کاخ و باغ رومورانتین کشید که قرار بود محل اقامت بیوه ملکه مادر باشد. اما این پروژه که با دقت طراحی شده بود و بهترین ویژگیهای سنتهای ایتالیایی-فرانسوی را در معماری کاخ و منظر ترکیب میکرد، به دلیل تهدید مالاریا در منطقه، مجبور به توقف شد.
لئوناردو در کلو درگذشت و در کلیسای کاخ سنت فلورنتین به خاک سپرده شد. این کلیسا در طول انقلاب فرانسه ویران شد و در آغاز قرن نوزدهم کاملاً تخریب شد؛ قبر او دیگر قابل شناسایی نیست. ملزی وارث داراییهای هنری و علمی لئوناردو بود.
|