گروهی ویژه از مربیان
در حالی که وفاداری به باشگاهها معمولاً بسیار قوی است، گروهی خاص از مربیان توانستهاند از رقابتها فراتر رفته و تحسین گستردهای را به دست آورند. چه به خاطر شوخطبعی، اصالت یا شخصیتهای کاریزماتیکشان، این رهبران به چهرههایی محبوب در دنیای فوتبال تبدیل شدند.
۱. کلودیو رانیری
پیروزی خیرهکننده رانیری با لسترسیتی در سال ۲۰۱۶ و قهرمانی در لیگ برتر، جایگاه او را در تاریخ فوتبال و در قلب هواداران ابدی کرد. رفتار آرام، حس شوخطبعی و فروتنی بیپایان او، وی را به شخصیتی نادر تبدیل کرده بود که تقریباً همه او را دوست داشتند. چه در شوخیهایش با بازیکنان درباره نیاز به پیتزا و چه در خندههایش در مصاحبهها، گرمای وجود رانیری مسری بود. او ثابت کرد که آدمهای خوب هم میتوانند در نهایت پیروز شوند.

۲. یان هالووی
مصاحبههای پس از بازی و شور و شوق بیحد و حصر یان هالووی فراموشنشدنی هستند. او در دوران مربیگریاش در تیمهایی مانند بلکپول و کریستال پالاس، اغلب کنفرانسهای مطبوعاتی عادی را به گنجینهای از کمدی تبدیل میکرد. علاقه بیپرده او به فوتبال و روحیه مبارزه با پیشفرضها، باعث میشد دوست نداشتن او غیرممکن باشد.

۳. هری ردنپ
هری ردنپ با جذابیت ساده و شوخطبعیهای فراموشنشدنیاش، یکی از شخصیتهای بزرگ فوتبال بود. او که بیشتر با تیمهای وستهام یونایتد و پورتسموث شناخته میشود، به همان اندازه که برای هوش تاکتیکیاش شهرت داشت، برای مصاحبههای لحظهآخری از پشت پنجره ماشینش در روز پایانی نقل و انتقالات نیز معروف بود. با طنز لندنی و تواناییهای بینظیرش در قصهگویی، کمتر مربیای فوتبال را به اندازه "هری" مفرح نشان میداد.

۴. میک مککارتی
میک مککارتی با شوخطبعی خشک و لهجه یورکشایریاش و رویکرد بیحاشیه، در هر تیمی که مربیگری کرد، طرفدارانی پیدا کرد. مصاحبههای رک و صادقانه او در دوران حضورش در ساندرلند و ولورهمپتون واندررز، اغلب لحظاتی کمدی ناخواسته خلق میکرد و به او جذابیتی "مردمی" میبخشید. او غالباً به عنوان مربیای شناخته میشد که هرگز خودش را زیادی جدی نمیگرفت، و این موضوع مورد تحسین هواداران در سراسر لیگ بود.

۵. یورگن کلوپ
یورگن کلوپ، علاوه بر بازگرداندن جام قهرمانی لیگ به آنفیلد پس از ۳۰ سال، با ترکیبی از کاریزما، جشنهای پرشور در کنار زمین و مصاحبههای احساسیاش، او را به یک "خدا" در مرسیساید تبدیل کرد. حتی کسانی که از لیورپول متنفر بودند هم نمیتوانستند در برابر لبخند بزرگ و مرواریدی و طبیعت خاکی او مقاومت کنند، خصوصیاتی که به انسانیتر شدن دنیای اغلب پرتنش فوتبال در سطح بالا کمک کرد. او یک مرد از مردم بود و هر تیمی دلش میخواست کلوپ سرمربیاش باشد.

۶. نیل وارناک
ترکیب شور و اشتیاق سنتی و شوخطبعی شیطنتآمیز وارناک، او را به یکی از چهرههای محبوب تبدیل کرده بود. او در باشگاههای متعددی از جمله شفیلد یونایتد و کاردیف سیتی مربیگری کرد و همیشه شور و هیجان را به کنار زمین میآورد. مصاحبههای رک و صحبتهای پر از کلمات نامتعارف و به یادماندنی او با تیم، اغلب وایرال میشد و عشق او به این بازی را نشان میداد. حتی کسانی که تیمهای او را دوست نداشتند، اغلب اعتراف میکردند که خود او را دوست دارند.

۷. روی هاجسون
روی هاجسون آنقدر در فوتبال تجربه داشت که اغلب در اصطلاحات لیگ برتر، به عنوان پدربزرگ محبوب همه شناخته میشد. او یک چندزبانه فصیح بود، هرچند با توانایی اداره کردن با مشت آهنین؛ کارنامه کاری گستردهاش با فعالیت در نقاط مختلف جهان، برای او احترام گستردهای به ارمغان آورد. در طول مسیر معروف فولام در لیگ اروپا در فصل ۲۰۰۹-۲۰۱۰، به سختی میتوانستید کسی را پیدا کنید که علیه تیم او باشد.

۸. مارتین یول
هواداران و افراد بیطرف، دوران حضور مارتین یول در تاتنهام هاتسپر را با علاقه فراوان به یاد میآورند. صدای خشن و مصاحبههای صادقانه او پس از مسابقات، وی را به یک قهرمان کالت غیرمنتظره در لیگ برتر تبدیل کرده بود. یول تیمهایی سرگرمکننده ساخت و با وجود فشارهای یک باشگاه پرمطالبه، همیشه با فروتنی رفتار میکرد. روش مستقیم و بیپرده او، احترام را فراتر از شمال لندن نیز برایش به ارمغان آورد.

۹. ژوزه مورینیو
با وجود شهرت او به خاطر بازیهای روانی و اختلافات شدید، مورینیو همچنان یکی از کاریزماتیکترین سرمربیانی است که لیگ برتر تا به حال به خود دیده است. دوران اول حضورش در چلسی، جایی که او خود را "آقای خاص" معرفی کرد، کنفرانسهای مطبوعاتی به یادماندنی بیشماری را به ارمغان آورد. حتی هواداران رقیب نیز اغلب اذعان میکردند که نمیتوانستند از شوخطبعی گزنده، شخصیت فراتر از زندگی و اعتماد به نفس (یا بهتر بگوییم، غرور) او لذت نبرند.

۱۰. سم آلاردایس
سم آلاردایس با شخصیت کاریزماتیک و رکگویی بیپردهاش، به یک چهره محبوب و کالت تبدیل شد. او که بیشتر برای گردآوری تیمی بسیار سرگرمکننده از بازیکنان کهنهکار در بولتون واندررز شناخته میشود، همیشه شوخطبعی (آن رقص با جی-جی اوکوچا را به خاطر دارید؟) و صراحت را به کنار زمین میآورد. بسیاری از هواداران وقتی دوران مربیگری او در تیم ملی انگلیس تنها پس از یک بازی به پایان رسید، تا حدی دلشکسته شدند.

۱۱. توماس فرانک
تصور اینکه کسی از توماس فرانک – یا از تیم او، برنتفورد – خوشش نیاید، دشوار است. شخصیت گرم، علاقه به فوتبال تهاجمی و از همه مهمتر، موهای زیبای این مربی دانمارکی، او را به بهترین فرد برای هدایت این باشگاه فروتن غرب لندن که به خاطر ارزشهای جامعهمحورش شناخته میشود، تبدیل کرده است.

۱۲. ادی هاو
کمتر کسی میتواند تحت تأثیر سفر ادی هاو قرار نگیرد؛ از مربیگری بورنموث در لیگ دسته دو تا پایان دادن به ۷۰ سال ناکامی نیوکاسل یونایتد در کسب جام با قهرمانی در جام اتحادیه در سال ۲۰۲۵. او به خاطر ارائه فوتبالی جذاب مورد تحسین قرار گرفته است، و سبک محترمانه و آرام او در دورانی پر از شخصیتهای پر سر و صدا، او را متمایز میکند. به همین دلیل، او گزینه محبوب بسیاری برای جانشینی گرت ساوتگیت به عنوان سرمربی انگلیس بود. شاید دفعه بعد...

۱۳. آلن کربیشلی
آلن کربیشلی، برخلاف تمام انتظارات و با منابع محدود، چارلتون اتلتیک را به ثبات و موفقیت در لیگ برتر رساند. در دوران حضورش در این تیم و بعداً در وستهام و فولام، او از جنجال دوری میکرد و روابط قویای با بازیکنان و هواداران برقرار میساخت. حرفهایگری آرام و وفاداری او تحسین گستردهای را به همراه داشت و در یک مقطع، او گزینه محبوبی برای سرمربیگری تیم ملی انگلیس بود. با او مصاحبه شد اما اتحادیه فوتبال در عوض استیو مکلارن را انتخاب کرد. چه اشتباهی!

۱۴. تونی پولیس
تیم استوک سیتی تحت هدایت تونی پولیس با سبک بازی گاهی بیش از حد فیزیکی و مستقیم خود، در طول سالها جنجالهای زیادی به پا کرد. با این حال، انرژی کنار زمین، شوخطبعی خشک و تصویر بیپرده و سنتی این مرد ولزی، که با گرمکن و کلاه نمادینش کامل میشد، طرفداران زیادی برای او به ارمغان آورد. تیمهای او اغلب خشن بودند، اما شخصیت قدیمی و ساده او به راحتی قابل دوست داشتن بود.

۱۵. مارسلو بیلسا
مارسلو بیلسا، یک مغز متفکر تاکتیکی که الهامبخش بسیاری از متفکران بزرگ فوتبال بود، تنها مسئله زمان بود که بالاخره به لیگ برتر راه پیدا کند. و او این کار را به سبکی دراماتیک انجام داد، لیدز را با یک سبک هجومی پر انرژی به لیگ بالا آورد که تحسین گستردهای را برانگیخت. کنفرانسهای مطبوعاتی او، از جمله عذرخواهی/ارائه نمادین او در ماجرای "Spygate" از طریق مترجم، هرگز از بامزگی کم نداشتند. و همچنین عادت او به چمباتمه زدن کنار خط طولی یا بهتر از آن، نشستن روی سطل.
