رو به راه نیست احوالم
شبا بد، روزا درگیرکارم
حالم خوش نی، تو منو کُشتی
پشتِ پنجره میشینم و خنده این پشت نی
اخما تو هم، غُصهها کوهن
انگار مجبورم که ازت دورم
بی تو این شبها چقده شومن
چقده رفتارت تاثیر داره رو من
نه میتونم جلوت این بحثه رو بازش کنم
نه میتونم با غم تنهایی سازش کنم
نه غرور اجازه میده که به تو خواهش کنم
ولی من دلم پَر میزنه موهاتو نوازش کنم
نه میتونم جلوت این بحثه رو بازش کنم
نه میتونم با غم تنهایی سازش کنم
نه غرور اجازه میده که به تو خواهش کنم
ولی من دلم پَر میزنه موهاتو نوازش کنم
یه چیزی میگم بهت شاید بخندی بهم
شاید اصلاً چِشاتو باز ببندی بره
یه چیزی میگم فقط در حد گله
اذیت میشم بس که چشمات خوشگله
یه چیزی میگم، یه چیزی میشنوی
ما تو هر زمینهای میکنیم پیشروی
حالا هم که حرف دله، حرفشو میشنویم
تو میخوای بشکونی، خب باشه میشکنیم
نه میتونم جلوت این بحثه رو بازش کنم
نه میتونم با غم تنهایی سازش کنم
نه غرور اجازه میده که به تو خواهش کنم
ولی من دلم پَر میزنه موهاتو نوازش کنم
ما که این حرفا رو نداریم، تو چقد ناز داری
ما شاه و بیبی بودیم، چی کارِ سرباز داری؟
ما که دلمونو پایِ هر چی دلت خواست دادیم
پاس دادیم به اونی که بلد نی پاسکاری
فقط بلدی که دل منو بشکنی
اونی که گفتی واسشی حقشو بش ندی
فقط میدونی که همه چی و عشقمی
ولی نمیتونی یه چیزو اِنقده کش ندی
نه میتونم جلوت این بحثه رو بازش کنم
نه میتونم با غم تنهایی سازش کنم
نه غرور اجازه میده که به تو خواهش کنم، نه نه
نه میتونم جلوت این بحثه رو بازش کنم
نه میتونم با غمه تنهایی سازش کنم
نه غرور اجازه میده که به تو خواهش کنم
ولی من دلم پَر میزنه موهاتو نوازش کنم