توی این پست تقریباً تمام مباحث مربوط به جبر و اختیار رو قراره که باهم بررسی کنیم امیدوارم همراه باشید . بحث خیلی مهم و خیلی شیرینه و این بحث رو من خودم سعی کردم کامل یاد بگیرم.
دوئل جبر و اختیار! 🔻

|
تا سالها یکی از بزرگترین پرسش های تاریخ فلسفه همین جبر و اختیار بوده است
مسئله به طور کلی به این صورت هست
آیا ما بین گزینه های مختلف بدون اینکه از قبل تعیین شده باشند دارای اختیار برای انتخاب هستیم ؟
یا تمام انتخاب های ما حاصل علت و معلول جبری است و از قبل تعیین شده است و اختیار آزاد توهمی بیش نیست
این سوال تا سالهای سال ذهن فلاسفه رو به خود مشغول کرده بود به چند دلیل
جبر و اختیار به دو بخش اساسی گره خورده🔻
۱_ایا علت و معلول های عالم قطعی هستن یا عدم قطعیت آور و رو تصمیم انسان چه تاثیری دارن🤔
۲_خود خودآگاهی انسان چیه آیا انسان با بخش آگاهانه مغزش تحلیل و انتخاب میکنه یا خیر همه چی در بخش ناخودآگاه گرفته شده و حس میکنه داره انتخاب میکنه🤔
این دو سوال. رو داشته باشید که حسابی باهاشون کار داریم ✅
۱_علت و معلول: 🟢
طبق قانون علیت همه چیز در جهان طبق علت و معلول پیش میرود (تا قبل فیزیک کوانتوم) پس جبر فیزیکی یکی از اعتقادات رایج بود ! از طرفی فیلسوفان با مشکل شهود روبرو بودند طبق تجربه بدیهی انسانی اراده آزاد. به وضوح وجود دارد . و هیج انسانی نمی گوید همه چیز جبری است
تا قبل فیزیک کوانتوم و مشخص شدن عدم قطعیت در مغز و علیت و... فیلسوفان اختیار گرا پاسخ شأن این بود
دوگانه انگاری!
دوگانه انگاری یعنی ما یک بدن مادی داریم یک روح فرامادی که اون روح بالاتر از علت و معلول طبیعی از بدن استفاده میکنه و تصمیمات میگیره؛ حقیقت بودن یا نبودن دوگانه انگاری خودش یکی از پر بحث ترین مسائل فلسفه است مثل خدا ! شاید خیلیا فکر کنن بحث روح از دین میاد 😅که کاملا اشتباهه دوگانه انگاری یکی از جدی ترین مدعیان توضیح آگاهی انسان هست و رقیبش هم مادی گرایی محض هست که اتفاقا استدلال های قوی خیلی زیادی بر درستی و نادرستی ایش هست.
۲_منشا خودآگاهی اصلا چیست ؟🟢
یکی از بزرگترین سوالات درحل مسئله جبر و اختیار (خودش یک مسئله بزرگه برای خودش!) اینه که به راستی من چه هستم ؟ بله شما ! همین شمایی که داری اینجا رو میخونی میدونی دقیقا چی هستی !؟ و بهتره بدونی علم تجربی هنوز دقیق نمیدونه ما چی هستیم که الان داریم تجربه میکنیم !! یعنی منشأ خودآگاهی دقیقا چیه
بله ما مشاهده میکنیم که میلیارد ها نورون مغزی در مغز بالا و پایین میشن ولی هرگز درک نکردیم این بالا و پایین شدنها چرا باید باعث آگاهی بشه ؛ دو دیدگاه رایج در این زمینه وجود داره
۱_مادی گرایی 🟡
📌مادی گرایی (کلی) این دیدگاه میگه کلا فقط ماده هست پس آگاهی هم مادیه و از طریق مغز
📌مادی گرایی (آگاهی) این بخش میگه آگاهی انسان صرفا مادیه اما شاید بعد مرگ انسان به بقا ادامه بده با جوهره غیر مادی و وجود فراماده رو رد نمی کنه
۲_دوگانه انگاری 🟡
واضحه میگه آگاهی انسان از طریق روح هست و اون جوهر فرامادی که داره از بدن مادی و بالا و پایین شدن میلیارد ها نورون مغزی استفاده میکنه و زندگی رو تجربه میکنه!
بازم میگم دوگانه انگاری یکی از پر بحث ترین مباحث فلسفه است که اگه بخوام استدلال های عقلی بودن و نبودن شو بیارم احتمالا باید یک کتاب بنویسم و خلاصه این اشتباه بزرگیه که جا افتاده روح یه خرافه قدیمی هست.که شبه علمه ... دوگانه انگاری در فلسفه یک هیولای زنده است که هر از چندگاهی جنجال های زیادی به پا میکنه!
خروج بحث از حیطه فلسفی :🔻
|
سالها گذشت و بحث بر سر جبر و اختیار ادامه داشت خصوصاً سر اون دو سوال که گفتم تا اینکه کشفیات علمی مباحث مهمی رو جلو بردن و بحث رو از صرفا فلسفه به علم تجربی انتقال دادن .
انقلاب اول :💥 (فیزیک کوانتوم و عدم قطعیت)

ورنر هایزنبرگ کشفی انجام داد که در پرسش اول ما تاثیر بسیار زیادی گذاشت ؛ بله جبر فیزیکی و علمی از ریشه نابود شد ! شاید باورش سخت باشه اما این اتفاق برای جبرگرایی مثل ضربه ای بود که فرگشت به آفرینش گرایی زد
ورنر هایزنبرگ نشون داد که چطور در سطح کوانتومی که بنیادی جهان است بین علت و معلول هیچ گونه قطعیتی وجود ندارد و کاملا گزینه های مختلفی هست ! و اون تصویر نیوتونی که میگفت علت و معلول قطعی است دود شد و رفت روی هوا.
سایر آزمایش ها در رد قطعیتی فیزیک به اثبات رسید
۱_قضیهٔ بل و آزمایشهای ناسازگاری با متغیرهای پنهان محلی و آنتراپی و فروپاشی تابع موج و مکانیک کوانتومی و آزمایش دو شکاف (Double-slit experiment) و...
این رد محکمی بود بر دو چیز
۱_فیزیک پیش بینی پذیری نیوتونی : میگفت همه چی علت و معلول قطعی است
۲_جبرگرایی سخت : که بر اساس همون فیزیک نیوتونی استوار بود جبرگرایی سخت از اون زمان به عنوان یک فکت درست کنار گذاشته شد این خیلی مهم بود چرا !؟
حالا برای معنا دار شدن اختیار آزاد به دوگانه انگاری هم نیازی نیست ! یعنی در سطح همون ماده جبر فیزیکی قطعی نداریم که برای توضیح اختیار (اگه باشه) به روح نیاز داشته باشیم .
آیا این اثبات اختیار بود !؟!؟ خیر
اما یک مانع بزرگ از سر راه اختیار آزاد برداشته شد
جبرگرایی سخت رد شده بود و حالا بودن یا نبودن اختیار آزاد در سطح مغز قابل بررسی بود
انقلاب دوم 💥(علم عصب شناسی)

علم عصب شناسی از ۱۹۸۰ به دستاورد های بزرگی رسید که باورش سخت بود ؛ توانست تصمیم گیری مغز رو نشون بده !
توانستیم ببینیم تصمیم گیری مغز چقدرش در بخش ناخودآگاه و چقدرش در بخش آگاهانه هست و چقدر غیر قطعی هست و مثلا مغز چقدر بررسی میکنه و بین گزینههای های گوناگون تحلیل میکنه و انتخاب میکنه
این علم تقریبا میتونست جواب کل معما باشه !
.
در ابتدا یک کشف خیلی هارو ناامید کرد اما ادامه همان به تقریباً وجود اختیار آزاد در سطح آگاهانه مغز رو خوب توضیح داد
داستان از این قرار بود که بنجامین لیبت (یکی از بزرگترین حامیان اختیار آزاد در تاریخ !) در سال ۱۹۸۰ نشون داد در تصمیم گیری های کوتاه مدت مثل بالا آوردن انگشت شصت قبل از تصمیم گیری بخش آگاهانه مغز ؛ این بخش ناخودآگاه هست که یک سیگنال پیشنهادی ارسال میکنه ؛ خیلیا اینو رد اختیار دونستن و گفتن تصمیم ها از قبل توسط ناخودآگاه مغز گرفته شده اما بررسی های بیشتر لیبت نشون داد اون صرفا یه سیگنال آماده سازی هست که از بخش ناخودآگاه ارسال میشه و تصمیم نهایی برای تایید یا رد کردن این سیگنال و یک حق وتو آگاهانه وجود داره که اونو بخش آگاهانه انسان انجام میده (لیبت خودش مشاهده کرد کسایی رو که در این آزمایش بعد ارسال سیگنال تصمیم رو رد یا عوض کردن) از این رو خودش به اختیار آزاد و آزادی انتخاب کاملا باور داشت
ادامه آزمایشات حیاتی 🔻
در تصمیم گیری های کوتاه مدت آزمایش های بعدی تا حدودی به سود اراده آزاد بودند !
مطالعات جدید نشون دادن که گرچه بخشهایی از تصمیمگیری در سطح ناخودآگاه شروع میشن اما انسان قادر هست اون تصمیم اولیه را تغییر یا اصلاح کنه (واکنش متأخر یا حق veto).
این با «مدل لیبت» توسعه یافته نشون میده که آگاهی هنوز در مسیر تصمیم نقش فعال داره
انقلاب سوم 💥
در آزمایش های بعدی روشن تر شد که
2016 — Schultze-Kraft et al.: نشان داد حتی وقتی مغز به آستانه تصمیم ناخودآگاه رسیده، شخص تا لحظه نهایی میتواند اجرا را متوقف کند.
2023 — مطالعات جدید EEG و MEG: تایید کردند که سیگنالهای آمادگی بیشتر روندی پویا هستند، نه ماشهی قطعی. مسیر میتواند با مداخله آگاهانه تغییر کنه
در حقیقت
انسان یک سامانه پیچیده با تعاملهای غیرخطی هست!. رفتار چنین سیستمهایی رو نمیشه کاملاً پیشبینی کرد، حتی با دونستن تمام ورودیها. این غیرقابلپیشبینی بودن، مفهوم آزادی انتخاب را تقویت میکنه آزمایش ها نشون دادن انتخاب گزینههای در مغز انسان یک روند از پیش تعیین شده نیست بلکه یک روند طولانی و فرآیندی هست که بخش آگاهانه درش دخیل هست
انقلاب چهارم احتمالا زمانی خواهد بود که مشخص بشه بخش آگاهانه مغز انسان حرف اول رو در تصمیمات بلندمدت میگیره
اختیار آزاد آنسان در سطح تصمیمات کوتاه مدت و بلند مدت از نظر علمی :🔻

|
بعد آزمایش های لیبت و سایرین اینکه انسان اختیار آزاد مطلق داشته باشه کاملا رد شد ؛ از طرفی دارا بودن سطحی از اختیار در تصمیمات کوتاه و سطح بالایی از اختیار در تصمیمات بلند مدت به خوبی مشخص شد
اینجا باید اختیار آزاد رو تعریف کنیم : چون مطلق نیست و اختیار آزاد در دوگانه انگاری منظور مون نیست !
تعریف من
آزادی انتخاب = توانایی ارزیابی گزینهها، مقایسه پیامدها، و تغییر مسیر پیش از اجرا، بهگونهای که مسیر نهایی رفتاری از پیش قطعی نباشد
خیلی ساده توضیح میدم نقش اختیار آزاد در انتخاب هارو
.
۱_تصمیمات کوتاه مدت :🟡
بخش ناخودآگاه مغز یک سیگنال پیشنهادی میفرسته و بخش آگاهانه مغز اون رو تایید و یا رد میکنه و اگه رد شده تعویض میشه و عمل انجام میشه (اعمالی مثل تکون دادن شصت)
۲_تصمیمات بلند مدت :🟡
اغلب در بخش آگاهانه مغز در مدت طولانی بین گزینههای مختلف و تبعات شون و ارزش شون و شرایط شون بررسی انجام میشه و تصمیم گرفته میشه و بخش آگاهانه و اختیار نقش خیلی زیادی در تصمیم های بلند مدت داره
.
پس اختیار آزاد چه تصمیم های کوتاه چه بلند هست ولی در حیطه مشخص و اینو داده های نورو ساینس هم تایید میکنه
جدول بررسی اراده ما در تصمیم گیری در تصمیم های بلند مدت و کوتاه مدت:
اختیار را نه صرفاً به معنای «انتخاب بدون علت»، بلکه به معنای قدرت ارزیابی و ترجیحدادن آگاهانه میدانیم
یعنی تصمیم نهایی محصول هم تفکر منطقی و هم اثر تجربه و شواهد است، در حالی که فرد میتواند مسیر متفاوتی را نیز انتخاب کند
فرآیند تصمیمگیری انسان معمولاً ترکیبی از دو محور اصلی دارد:
تحلیل عقلانی (Reasoning)
استفاده از منطق، مقایسهٔ سود و زیان، بررسی پیامدهای آینده.
مثال: فردی برای خرید ماشین، قیمت، کارایی، هزینهٔ تعمیر و مصرف سوخت را میسنجد.
شواهد تجربی و شهود (Empirical Evidence & Intuition)
.
اتکا بر تجربههای گذشته، مشاهدات مستقیم یا غیرمستقیم، و حتی حس درونی.
مثال: فردی با تجربهٔ خوب از یک برند خاص، ناخودآگاه به همان برند اعتماد بیشتری میکند.
این ترکیب باعث میشود انتخابها از یکسو منطقی و از سوی دیگر عملی و واقعبینانه باشند.
تصمیم بلند مدت 🔻 |
تصمیم کوتاه مدت🔻 |
ویژگی 📌 |
ساعتها تا روز ها و ماه ها و سالها |
میلی ثانیه یا چند ثانیه |
مدت؟ |
کمتر به صورت واکنشی، بیشتر تحلیلی-بازنگرانه |
بالا، چون واکنش سریع لازم است |
سطح دخالت ناخودآگاه ؟ |
سامانه حرکتی و پیشحرکتی + تصمیم سطح پایین |
سامانه حرکتی و پیشحرکتی + تصمیم سطح پایین |
شبکه های مغزی غالب؟ |
بسیار گسترده، شامل تعریف معیارها، جمعآوری اطلاعات، بازبینی و تصمیمسازی فعال |
محدود به «حق وتو» یا تغییر لحظهای تایید و رد نهایی تصمیم |
نقش اختیار آگاهانه ؟ |
بسیار دشوار بهدلیل چندمرحلهای بودن |
آسان تر |
قابلیت اندازه گیری مستقیم ؟ |
|
|
|
طولانی تر بوده دوره انتخاب ؛ بررسی و باز نگری بیشتر ؛ و پرس جو و تفکر در مورد انتخاب ؛ فکر کردن به نتایج و تبعات و... همه باعث میشن بخش آگاهانه در تصمیم های بلند مدت حرف بیشتری برای گفتن داشته باشه
نتایج لیبت و آزمایشهای مشابه، به هیچوجه کل اختیار آزاد را نفی نمیکنن، فقط نشان میدن که در حرکات آنی، بخش ناخودآگاه پیشنهاددهندهی اولیه هست و اراده آگاهانه نقش فیلتر تایید یا رد رو داره
اما در تصمیمهای عمیق و بلندمدت، اراده آگاهانه میتونه از ابتدا تا انتها تقریباً همه مسیر را مدیریت کنه. از این نظر، آزادی انتخاب در این نوع تصمیمها بسیار قویتر و بنیادیتر عمل میکنه
نقش اختیار
بررسی بین گزینه ها
تحلیل شرایط و نتایج
سود و زیان های تصمیم
انواع اختیار آزاد گرایی و جبرگرایی :

|
اختیار آزاد گرایی :
۱_اختیار آزاد گرایی محدود علمی :✅
بر اساس همین موارد مثل اکتشافات نور ساینس و اصل عدم قطعیت و تجربه انسانی و تفکر و انتخاب بین گزینه های گوناگون و.. نشون میده انسان سطحی از اختیار رو داراست
۲_اختیار آزاد گرایی دوگانه انگاری:✅
این سطح میگه اصلا ماورای علم نوروسانس روحی هست که بالاتر از عوامل فیزیکی تصمیم گیری میکنه و این رو با شهود انسانی قابل توضیح تر میدونه
۳_اختیار آزاد مطلق:✅
انسان به طور کامل و مطلق حق تصمیم گیری بین گزینه هارو داره
۴_اختیار آزاد الهی ✅
دیدگاهی که ضرورت بودن اختیار رو از دل صفات خدا بیرون میکشه طبق این صفات بر اساس خیر خواهی و عدالت و حکمت خدا انسان باید اختیار داشته باشه که پاداش یا رنج اعمالش رو ببینه خلاف جبرگرایی الهیاتی هست
۵_اختیارگرایی شهودی ✅
میگوید شهود ما اراده آزاد دارد حتی اگر توهم باشد همین شهود ما هست که مهمه نه هیچ چیز دیگه
جبرگرایی:
۱_جبرگرایی علمی فیزیکی / جبر گرایی سخت :⛔
موجبیت گرایی سخت که روی اصول و کشفیات فیزیک کلاسیک نیوتونی سوار بود و در موردش حرف زدیم علت و معلول قطعی بودن عامل فرامادی ؛ این جبرگرایی بعد کشفیات فیزیک کوانتوم تقریبا فرو ریخت
۲_جبرگرایی جامعه و روان شناسی:⛔
تصمیم های فرد حاصل شرایطی است که جامعه رو را سوق میدهد
۳_جبرگرایی الهیاتی :⛔
چون خدای قادر مطلق همه چیز را میداند پس ضرورتا همه چیز آن طور که او میخواهد میشود جبر مورد علاقه آتئیست هار البته واقیون و طرفداران همه خدایی کلاسیک از مدافعین این نوع جبر بوده اند
۴_جبرگرایی منطقی :⛔
طبق ضرورت عدم وقوع حق اختیار نقض میشود
بررسی انواع جبرگرایی :🔻

|
در این بخش استدلال های عقلی گوناگونی که برای جبرگرایی آورده شده رو بررسی میکنیم
جبرگرایی فیزیکی/ جبرگرایی سخت :🔻
دیدگاه: همهچی علت و معلول پس اختیار نیست
نکته اول اینکه علت و معلول قطعی برای موجود بی جان انسان آگاه که بین گزینه ها بررسی میکنه که از قبل مشخص نشده پیش بینی های هوش مصنوعی هم نهایتا توانسته ۵۰ تا ۶۰ درصد درست حدس بزنه پس در صورت علت و معلول بودن هم میشه اختیار تصور کرد
۲_علت و معلول هست ولی قطعی نیست توی فیزیک کوانتوم علت و معلول قطعی رد شده و علت و معلول میتونه گزینه های گوناگون داشته باشه و بله علت و معلول تصاویر میزاره ولی تصمیم گیرنده نهایی بخش خودآگاهی مغزه.
جبرگرایی جامعه شناسی / روان شناسی:🔻
دیدگاه: مثلا جامعه انسان رو به سمتی میبره که کاری کنه
اشکال اول که اینجا داریم ؛ مثلا جامعه باعث دزدی میشه !؟ طرف خودش تلاش نکرده و درسی نخونده و به کارش راضی نشده وجدانش که دزدی به طرف ضربه میزنه رو نداشته و بحث عقلی قیامت رو کنار گذاشته و خطر پلیس رو کنار گذاشته و... داره به وضوح تصمیم گیری میکنه طبق عملکرد خودش الان مجبور شد ؟
جامعه به سمتی میبره !؟
خب طرف تحلیل کنه اگه روند جامعه درسته بره اگه درست نیست تلاش کنه نره سمتش اینجا اختیار معنا داره که تو درست و غلط رو تحلیل کنی و انتخاب کنی پس این نوع جبر نمیتونه دلیل خاصی برای نبودن اختیار آزاد باشه
جبرگرایی الهیاتی 🔻
دیدگاه: خدا همه چیز رو میدونه پس جبر حاکم هست !!
اول اینکه اینحا فرض گذاشته شدت خدا هست و آگاه مطلق هم هست خب فرض کنیم درست هست ؛ باید اثبات کنیم دونستن خدا به معنی مجبور بودن ماست !
درحالیکه از نظر عقلی خدا میتونه بیرون زمان باشه و بدونه ما با اختیار آزاد چه گزینه های انتخاب کردیم ؛ دونستن به معنای مجبور کردن نیست توی فلسفه اسلامی چندین تا راهکار برای این دارن مثلا ملاصدرا میگه همه انتخاب های ما از ذات وجود مون میان و خدا به ذات وجود انسان حق اختیار از ابتدا داده اینکه موجودی آینده رو بدونه به معنی جبر نیست و بار اثباتی سنگینی داره ختی در علوم عقلی اثبات میشه که خدا باید حکیم باشه و خیر خواه باشه چنین خدایی باید مسلما اختیار آزاد بده که خلقت و امتحان الهی و جایزه بهشت و جهنم و انتخاب انسانی معنا داشته باشه
اما از نظر منطقی
الف) تفاوت بین «علم» و «علت»
علم خدا به آینده، مثل پیشبینی هواشناسی نیست که احتمال باشد؛ بلکه شهودی و بیواسطه است: خدا همهٔ زمان را یکجا «میبیند».
اما دیدن و دانستن الزامی بر کار ایجاد نمیکند.
قدرت مطلق فقط شامل امور ممکنالوقوع است، نه محالات ذاتی.
«موجود مختارِ مجبور» محال ذاتی است، چون تناقض دارد.
اما «موجود مختاری که رفتار او از پیش معلوم باشد» محال نیست؛ در منطق تضاد ندارد.
ب) ارتباط علم و تقدیر
اگر خدا بداند «علی فردا نماز میخواند»، این علم از فعل اختیاری علی سرچشمه میگیرد، نه برعکس.
تقدیر الهی شامل نظام علت و معلول است؛ اختیار جزء همین نظام است.
نتیجه: میتوان رابطهای تصور کرد که علم خدا با اختیار انسان جمع شود، بدون اینکه اختیار را حذف کند.
جبرگرایی منطقی : 🔻
دیدگاه: اگر فرض کنیم اکنون صدق دارد، پس فردا حتماً رخ خواهد داد (ضرورت وقوع). اگر فرض کنیم اکنون کذب است، پس فردا حتماً رخ نخواهد داد (ضرورت عدم وقوع). در هر دو حالت، اختیار از بین میرود، زیرا وضعیت از اکنون تعیین شده است.
جواب : در مورد وقایع احتمالی که هنوز رخ ندادهاند و به عمل آزاد عاملان بستگی دارند، در حال حاضر، گزارهی مربوطه نه صدق قطعی دارد و نه کذب قطعی.
تمایز بین صدق و ضرورت: اینکه گزاره «الف یا نقیض الف» درست است (اصل طرد شق ثالث) به این معنا نیست که هر یک از اجزای آن به صورت منفرد اکنون باید صدق یا کذب قطعی داشته باشند.
حقیقت نامعین: برای گزارههای آینده ممکن، میتوان گفت که حقیقت آنها در حال حاضر «نامعین» (Indeterminate) است. این گزارهها در آینده (پس از وقوع یا عدم وقوع رویداد) ارزش صدق خواهند یافت، اما فعلاً ارزش صدق تعیینشدهای ندارند.
آزادی عمل عامل: همین حقیقت نامعین بودن است که به عامل امکان میدهد تا با تصمیم آگاهانه خود (اختیار) ارزش صدق را در آینده خلق کند. یعنی انسان با انتخابش، آن صدقساز (Truth-Maker) را به وجود میآورد، نه اینکه صدقساز از پیش در زمان حال وجود داشته باشد.
به بیان ساده، پاسخ این است که در حال حاضر، هیچ «وضعیت اموری» وجود ندارد که گزارهی مربوط به یک رویداد ممکن آینده را صادق سازد. این وضعیت امور (صدقساز) تنها زمانی به وجود میآید که انتخاب توسط عامل آگاه انجام شده باشد.
نظر فیلسوفان بزرگ 🔻

|
با توجه به اینکه بسیاری از فلاسفه قبل از دارا بودن اطلاعات علمی در این زمینه باید بررسی میکردند خیلی هایشان تنها ابزارشان استدلال منطقی و شهودی بوده است از این دید جالب است
بزرگان باورمندان به اختیار آزاد (Free Will)✅
سقراط؛ افلاطون؛ ارسطو؛ اپیکور؛ فیلو اسکندرانی؛ پلاتینوس؛ آگوستین؛ انسلم کانتربری؛ ابنسینا؛ ابنرشد؛ توماس آکویناس؛ ابن میمون؛ فارابی؛ ملاصدرا؛ ویلیام اوکهام؛ رنه دکارت؛ جان لاک؛ جورج برکلی؛ ایمانوئل کانت؛ توماس پِین؛ جاناتان ادواردز؛ بلز پاسکال؛ ویلیام پیلی؛ فریدریش شلایرماخر؛ سوورن کیرکگور؛ جان هنری نیومن؛ فردریش نیچه؛ الکساندر مکلارن؛ آلفرد راسل والاس؛ آلفرد نورث وایتهد؛ چارلز سندرز پیرس؛ ویلیام جیمز؛ گئورگ فردریش هگل؛ هانری برگسون؛ آلوین پلانتینگا؛ ریچارد سوئینبرن؛ ویلیام لین کریگ؛ جان هیک؛ نیگل واربرتون؛ رابرت آدامز؛ پیتر کریفت؛ مایکل ری؛ تیموتی اوکانر؛ پاول کوپان؛ الکساندر پروس؛ گری هابرماس؛ ادوارد فسر؛ نیکولاس وُلترستورف؛ محمد حسین طباطبایی؛ آلیستر مکگراث؛ ولتر؛ ژان ژاک روسو؛ جان اسکوتوس اریوگنا؛ پیتر آبلار؛ ژان پل سارتر؛ پل تیلیش؛ هانس جورج گادامر؛ پل ریکور؛ ژاک دریدا؛ یورگن هابرماس؛ جان راولز؛ رابرت نوزیک؛ پیتر ون اینواگن؛ سوزان وُلف؛ الیزابث آنسکوم؛ آلاسدیر مکاینتایر؛ دونالد دیویدسن؛ جان سورل؛ آنتونی کنی؛ نیتان سالیوان؛ الیور اسنو؛ ویلیام لین کریگ؛ المهری بن عیسی؛ غزالی؛ سهروردی؛ ابنمسکویه؛ ابنطفیل؛ ابنباجه؛ رازی؛ نصیرالدین طوسی؛ شمس تبریزی؛ مولوی؛ حافظ؛ ابنعربی؛ هوگو گروتیوس؛ ساموئل کلارک؛ گودفری لایبنیتز (سازگارگرای ارادهآزاد). بنجامین لیبت
.
بزرگان باورمندان به جبرگرایی (Hard Determinism)⛔
زنو کیتیوم؛ مارکوس اورلیوس؛ سنکا؛ باروخ اسپینوزا؛ آرتور شوپنهاور؛ کارل مارکس؛ لودویگ فوئرباخ؛ میشل فوکو؛ گالِن استراوسون؛ دیوید لوئیس؛ رودیارد چرچلند؛ پاتریشیا چرچلند؛ جوزف باتومور؛ جرالد کیینان؛ ابنملک؛ ابنخلدون؛ خواجه نظامالملک؛ نیکولاس مالبرانش؛ ژوزف پریستلی؛ دنیس دیدرو؛ جی. ال. مکی؛ یارون بروک؛ استیون پینکر؛ ریچارد داوکینز؛ سام هریس.
نکته جالب اینکه اختیار آزادی برای زیست شناسان تکاملی انتخاب اصلی بوده است طبق نظرسنجی ۲۰۰۷ بین ۱۲۴ هزار زیست شناس تکاملی نظر ۸۰ درصد روی اختیار آزاد بوده است
بررسی نهایی :🔻

|
طبق تعریف من بله سطحی از اختیار آزاد وجود دارد
اختیار آزاد مطلق وجود ندارد ؛ اما اختیار در انتخاب در بخش آگاهانه مغز بین گزینه های مختلف در تصمیم گیری های بلند مدت و تایید و رد سیگنال پیشنهادی ناخودآگاه در تصمیم های کوتاه مدت وجود دارد . علت و معلول در تصمیم های ما نقش دارد اما انتخاب نهایی با خودمان است .
مغز ما یک خط یکسان نیست و تصمیم ها درش یک فرایند طولانی هستن
جهان یک ماشین ثابت قابل پیش بینی علت و معلول قطعی نیست
اینها نتایج علمی عستن
در مورد سایر مسائل فلسفی بودن یا نبودن جبر و اختیار میشه بحث رو در سطح پایین تر ادامه داد مثل دوگانه انگاری یا جبر و اختیار الهی .
پایان.